۱۸۶۶- روز پنجم رمضان (سفرنامۀ مشهد، بخش نامهها)
دیماه سال نودوپنج، کربلا بودیم و دیماه، ماه تولد سهتا از دوستای وبلاگیم بود. همونجا روی کاغذ، پیام تبریکمو نوشتم و گرفتم سمت گنبد و عکسشو گذاشتم تو وبلاگم. بهمن و اسفند پارسال هم مشهد بودم و تولد دوتا از دوستای وبلاگی دیگهم بود. این بارم پیام تبریکمو روی کاغذ نوشتم و گرفتم سمت امام رضا و عکسشو فرستادم براشون.
برای واران، دختر خوشقلب و خوشاخلاق و دوستداشتنی و مهربون بلاگستان که امروز تولدشه
۱۴۰۱/۱۱/۲۵ سهشنبه، یک شب بارانی، حرم امام رضا (ع)
از حرم امام رضا جان برای بیستودوی فوریۀ عزیز، کدبانوی پنجهطلا و مامان فداکار و پرانرژی بلاگستان که امشب تولدشه
چهارشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۳، مصادف با ۲۲ فوریه ۲۰۲۳، اول شعبان ۱۴۴۴
هستی، یکی دیگر از دوستان وبلاگیم ساکن مشهده و گفته بود اگه نتونستی غذای حضرتی بگیری بگو برات جور کنم. اونایی که از این دوستای باحال ندارن، باید برای گرفتن غذا اپلیکیشن رضوان رو نصب کنن و تو قرعهکشی روزانه شرکت کنن تا اسمشون دربیاد. بعدش یه روزو انتخاب میکنی و میری مهمانسرای امام رضا و غذاتو میگیری یا همونجا میخوری. تا سه سال هم نمیتونی تو قرعهکشی شرکت کنی. چون متقاضی زیاده و ظرفیت محدود. آخرین بار چهار سال پیش اسمم تو قرعهکشی درومده بود. این بارم که رفته بودم مشهد، هر روز اون گزینهشو میزدم، ولی خبری نمیشد. به هستی گفته بودم تا روز آخر صبر میکنم اگه اسمم درنیومد، اون موقع میام سراغ تو. دوم اسفند بالاخره با همون اپلیکیشن رضوان دعوت شدم و جلوی غذاخوری! این نامه رو نوشتم و عکسشو فرستادم براش.
برای هستی، دوست عزیز مشهدیم که همیشه میگه هر کاری یا کمکی تو مشهد یا حرم خواستی در خدمتم و چند روزه داره با دقت بیشتری به آدما نگاه میکنه بلکه اثری، ردی، نشونی از من پیدا کنه و دوست داشت غذای متبرک امام رضا رو بهم برسونه. امشب تو قرعهکشی غذای متبرک حضرتی اسمم درومد الحمدلله! سهشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲ ساعت ۲۰، مهمانسرای غدیر، حرم امام رضا (ع)
نفیسهسادات، یکی از سالپایینیای ارشدم هم که کانال تلگرامی داره، بدون اینکه خبر داشته باشه من مشهدم، یه گلهای از امام رضا کرده بود و گفته بود قهرم باهاش. نوشته بود از امشب به مدت ۵ روز با امامرضا قهرم؛ بخاطر حرکت ناجوانمردانهش. تو پست بعدیش نوشته بود «من و زهرا امروز یه حال خوب به یه غریبه هدیه کردیم. بدون اینکه بندازیمش تو پروسۀ درخواست. شما امروز چی لبخند رضایت نشوند روی لبتون؟» نوشتم: من مراتب رضایت و تشکرم رو از اپلیکیشن رضوان و دستاندرکاران قرعهکشی غذای حضرتی اعلام میدارم. شام امشبو مهمون امام رضا هستیم. گفت میشه اونجایی یه سلام مشتی هم از طرف من تو حرم بدی؟
دفترمو درآوردم نوشتم: امام رضا جان سلام. احتراماً به استحضار میرساند، نوهتون نفیسهسادات یه سلام گرم و مشتی خدمتتان رساندند. نامبرده، از امشب بهمدت پنج روز باهاتون قهر هستند. لطفاً رسیدگی فرمایید که اون حرکتتون که بهگمان ایشان ناجوانمردانه بوده، از دلشون دربیاد. با تشکر.
با ارادت و احترام، نسرین
سهشنبه ۱۴۰۱/۱۲/۲ ساعت ۱۸:۳۲ مسجد گوهرشاد
شب اول ماه شعبان ۱۴۴۴
عکس گرفتم و کامنت گذاشتم تو کانالش. بعدشم سریع از مسجد مذکور متواری شدم که خوانندگان کانالش نیان شناساییم کنن :)) یکی از خوانندگان کانال نفیسه (یه بنده خدایی به اسم مآریه) این کامنت منو دیده بود و گفته بود میشه سلام منم برسونی؟ نامۀ بعدی رو هم برای ایشون نوشتم و دوباره عکسشو کامنت گذاشتم.
از اونجایی که دو هفته مشهد بودم و تو این دو هفته کارم نوشتن نامه و گرفتن عکس و فرستادن این عکسا بود، روزای آخر احساس میکردم خادما شناساییم کردن و هر موقع منو میبینن تو دلشون میگن باز این دختر نامهنویس اومد. چند بارم پیش اومد که رهگذران اومدن نزدیکتر ببینن چی مینویسم یا از چی عکس میگیرم. منم حواسم بهشون بود و نمیذاشتم کنجکاوی کنن. ولی برای یه خانم مسن اصفهانی که پیگیرتر بود و پرسید توضیح دادم.
دستاتونو بگیرید سمت آسمون و دعا کنید روز تولد شما هم برم سفر و براتون نامه بنویسم از اونجا.