194- انگار که آخرین نمازشونو بخونن؛
سه شنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۱ ب.ظ
یه اتوبوس سرباز داشتن میرفتن شمال عراق و جنازه پنج تا شهیدو آورده بودن حرم برای تشییع
ردیف اول خانوما نشسته بودم و سربازا ردیف آخر آقایون
یاد رباعی ما مدعیانِ صفِ اول بودیم, از آخر مجلس شهدا را چیدند افتادم
نمیتونستم نگاهمو ازشون بردارم,
یه مظلومیتی تو نگاهشون بود که دلم میخواست مثل یه خواهر برم جلوی برادرمو بگیرم بگم نرو
بگم اگه بری تو هم مثل اونا میمیری
دلم میخواست نماز جماعت تا ابد طول بکشه و اونا نرن
خفته ها! زنگ چیز خوبی نیست
شیشه ها! سنگ چیز خوبی نیست
وصله ها را به من بچسبانید
به شما انگ چیز خوبی نیست
های ! عاشق نشو نمیدانی؟
که دل تنگ چیز خوبی نیست
کری از پیش یک سه تار گذشت
گفت: آهنگ چیز خوبی نیست
گفته بودی شهید یعنی چه
پسرم! جنگ چیز خوبی نیست
+ اللهیاری
۹۴/۰۵/۲۷