952- تاسوعا و عاشورای 95، به روایت تصویر
پنجشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۴۱ ب.ظ
پارسال نگار درو باز کرد و قاشقم گرفتم ازش. این دفعه خالهش اومد دم در و دیگه روم نشد قاشق بگیرم (نگار اگه این پستو میخونی به مامانبزرگت اینا بگو همیشه کنار آشِ ما، چهار تا قاشقم بذارن :دی من الکی میگم نه مرسی میبریم خونه. واقعیت اینه که ما هیچ وقت آش شما رو نمیبریم خونه و همیشه تو خیابون میخوریم). پریسا زنگ زد شوهرش، از خونهشون (خونهی مادرشوهرش) قاشق بیاره. (محمدرضا داداشِ پریساست. این دو نفر، محصول مشترک پسرعمه و دخترعموی اَبَوی هستند. امید هم که اَخَویمه)
یادی از محرّمِ پارسال:
+ پایِ دیگِ شلهزرد (post/390)
+ فرایند تزئین شلهزردها و مراد (post/391)
+ تا کی به تمنای وصال تو یگانه، نذری بپزم پخش کنم خانه به خانه (post/396)
+ آش نذریِ مامانبزرگ نگار اینا (post/397)
۹۵/۰۷/۲۲