پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

ظهر عاشورا، سر کوچه خونه مامان‌بزرگم اینا؛

دختر یکی از همسایه‌های قدیمی که بعد 22 سال همدیگه رو دیدیم:  واااااااااااااای، نسرین؟

من: سلام خوبین؟

خانومه: چه قدر بزرگ شدی، چه قدر خانوووووووم شدی! بیا ببینمت عزیزم (آیکون بوس و بغل و اینا)

من: (لبخند)

خانومه: منو شناختی؟

من: بله، خوب هستین؟

خانومه: یادته عروسیِ من یه سالت بود؟ یادته بغل عمه‌هات هی نی نای نای می‌کردی؟

من: (لبخند)

خانومه: فیلماشو داریماااا، اون وسط می‌رقصیدی، تپلی بودی

من: بله، بله، یادمه (الکی مثلاً یادمه :دی)

خانومه: چه قدر لااااااااااااااااااغر شدی دختر، چه قدر تپل مپل بودی

من: (لبخند)

خانومه: یه بار بیا خونه‌مون فیلم عروسی‌مو نشونت بدم خودتو ببین انقدر ناز بودی

من: بله، چشم، ایشالا سر فرصت

خانومه: بعداً به آقاتم نشون میدم فیلمو!

من: آقام؟!!! فیلم؟!!! :))) ایشالا

من خطاب به پریسا (یواشکی): قراره نی نای نای منو به مراد نشون بدن :)))))


+ خانومه پسرش از من کوچکتره و نوه هم داره!!!

۹۴/۰۸/۰۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

دختر همسایه‌ی مامان‌بزرگم اینا

عمه جون

مراد

پریسا

نظرات (۱۹)

به به صحنه های ناجور :)))))

پاسخ:
:)))) نی نای نای :دی
حیف شانس :|
شانس که پسرش کوچکتره ازش :دیی 
شانس نداشتیم که تو به مراد برسی و ما رو نجات بدی از دست پست های مرادت :دیییی

چرا اینقدر باهاشون سرد برخورد کردی روله ؟:)
یا من اشتباه متوجه شدم هوم ؟؛ )

پاسخ:
خب وقتی من تو عروسیش حضور داشتم؛ بایدم پسرش کوچتکر از من باشه دیگه :دی

سرد نبودم، رسمی و جدی و متشخص بودم
تو دنیای حقیقی این جوری ام
میخواستی بپرم بغلش؟
صمیمی تر از این که صحنه های نی نای نایمو دارن؟ :))))))))


+ بدون http
رسمی و جدیت یعنی تا حدودی سرد بودی دیگه قبول کن دیگه ؛ )
خب اون ذوق داشته تو اینقدر رسمی حرف زدی اصلا طرف رو بی ذوق کردی با اون جواب دادنتون اه اه :دی 
خواستم مراد رو بهت بدم ولی دیگه با این اخلاق سردت فهمیدم نمیشه مراد پیر میشه از دستت :دیییی 
( آیکن نیشخند تا خود تبریز )

فکر کنم وقتی بچه بودم دو سه عروسی بیشتر نرفتم که از اون عروسی ها هم بجز یکیشون اصلا نرقصیدم 
چون دومادهای دو تا از مراسم از اون حزب اللهی ها بودند که یادمه یکیشون اومد وسط مجلس عروسی 
رو به خانوم ها با عصبانیت تمامممممم هشدار داد که خواهشا نرقصیننننننن :دی 
ما هم از ترس نشستیم سر جامون :| و حتی کلی هم گریه کردم :(((((
بعد اون مراسم دیگه بصورت جدی واقعا تو هیچ مراسمی حرکات موزون از خودم نشون ندادم تا الان  حتی :((
حتی تو مراسم داداشامم دیگه نرقصیدم چون حرکات موزون رو همون موقع بوسش کردم و گذاشتم کنار :دییی 


پاسخ:
:))))) 

قبول، سرد و جدی ام ولی نه با همه و همیشه!

شباهنگ بانو! می تونی معادل فارسی مناسب واسه واژه ی   deadline یا "ضرب العجل" بهم بگی؟؟
پاسخ:
البته با الف بنویسی درست تره
ضرب الاجل = مهلت

معادل فارسی لزومی نداره حتماً حتماً فارسی باشه، اصن سره نویسی چیز خوبی نیست
سره نویسی یعنی چه؟! (ایکون خجالت و این حرفا!)
واسه ویرایش یه کتاب می خوام، ضرب الاجل خوبه؟ متداوله؟
پاسخ:
مهلت و موعد بهتره

سره نویسی ینی اصرار داشته باشی همه ی کلمات ریشه پارسی!!! داشته باشن
مثل پان آریایی ها
الان میگی پان چیه :)))))
یادت باشه رمزُ ندادی همون مدل ساعتو میگم
خب توی بلاگفا بود کامنتت پرید، 60 تا کامنت پرید از بلاگفام :|
پاسخ:
واااااااااااااااااا! من برات کامنت گذاشتم همون روز

هرزنامه رو چک کن!
همین الان دوباره برات کامنت گذاشتم :)
پان چیه؟ :))
"مسوولیت" صحیحه یا "مسئولیت" صحیح تره؟؟؟
پاسخ:
پان ینی یه عده متعصب که شور یه چیزیو در میارن
مثل پان ترک!
پان عربیسم
یا پان ایرانیسم

مسئولیت درست تره
میگم نسرین جریان این پست های رمزداره "مرا به نام کوچکم بخوان " چیه؟؟!!دارم ازکنجکاوی خفه میشم:)
پاسخ:
خب رمزشو خیلیا دارن
تو ایمیل و وبلاگ نداشتی نتونستم رمزو بدم

الان برای یکی از پستای قدیمی کامنت بذار و من در جواب کامنتت رمزو بهت میگم و سریع بخون و فیدبک بده که خوندی تا رمزو بردارم
برای پستای قدیمی کامنت بذار که تا یکی بخواد بگرده پیدا کنه من جواب کامنتتو بدم و بردارم

نسرین یه کلاس اموزشی مجازی اینجا باید دایر کنی والاااااا :))))))

پاسخ:
:))))
موقتاً ستون آخرین نظرات رو از سمت چپ وبلاگم برداشتم که کسی نفهمه کجا کامنت گذاشتی!
عه پس موقتا برداشتی اون ستون رو؟!
من الان داشتم دنبال اون ستون می گشتم ببینم کامنتمو تایید کردی یا نه :)
پاسخ:
موقتی بود!
الان سر جاشه
اوکی چه محتاطانه عمل کردی :)))
پاسخ:
الان حس خود خفن پنداری بهم دست داد!!!

13 نفر آنلاین بودن؛ بایدم محتاط می‌بودم :دی
انشالله هرکسی به مراد دلش برسه بگو ایشالله :))
پاسخ:
ایشالا :)
راس میگیاااااااا عجب ریسکی کردی !!!!!
جالب اینجاست منم تو وبلاگ غرق شدم ومحو تماشای عکس ها بودم یهو به خودم اومدم رمز رو بردارم :)
پاسخ:
:))))
اخ اخ تصحیح میکنم ایشالا حواس واس ادم نمیذارن که :)
.
.
.
.
.
.
.
.الکی مثلا منم عاشقم :)))

+این اهنگ قمیشی رو دوس دارم

پاسخ:
من از قمیشی فقط یکی دو تا آهنگ شنیدم و همونارو خییییییییییییییلی دوست دارم
راستی من علاقه زیادی به گویش ولهجه ها دارم گویش شناسی از شاخه های زبانشناسی هست منابع شون فرق میکنه ؟ببخشید امشب زیاد کامنت گذاشتم شرمنده :(
پاسخ:
گویش شناسی!!!!؟
همچین چیزی نداریم :(
اگه باشه منابعش خییییییییلی فرق میکنه
سلام.
چه قدر خوبه که کسی بعد 20 سال آدمو بشناسه...من که غبطه خوردم...
یه سوال داشتم ازتون.
من الان چندین ماهه که هنوز جرات نکردم تو بلاگفای قدیمیم لاگین کنم.میترسم همینی هم که ازش باقیمونده بپره.
الان اگه توش لاگین کنم همه چی می پره؟
الان که وبلاگ رو باز میکنم میبینم از یه تایمی به قبل پستام نیست.یعنی کلا اونا پریده ند و لاگین هم کنم بازم تو پروفایلم نیستند؟

پاسخ:
سلام
لاگین شدن و نشدن فرقی به حالتون نمیکنه
یکی دو سال اخیر پریده
ولی من آرشیوتونو تو inoreader ام دارم
ولی کامنتارو نمیشه کاریش کرد
فقط پست جدید نذارید
الان بلاگفای منم پریده ولی تا زمانی که پست نذارم ظاهر وبلاگم یه جوریه که انگار همه چی سر جاشه
هر چند بخش مدیریت وبلاگم این پستارو نداره 
۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۲ محمدرضا دهمرده
وب قشنگی داری
من دنبالت میکنم!!!!
ممنون میشم منم به لیست دنبال کنندگانت اضافه کنی
پاسخ:
:) چشم!
۰۵ آبان ۹۴ ، ۰۰:۲۴ محمدرضا دهمرده
راستی من لینک هم کردم 
ممنون میشم منم لینک کنی
پاسخ:
بازم چشم!

ولی در مورد درخواستت در راستای رمز یه مدت باید دندون رو جیگر بذاری، چون وبلاگت تازه تاسیسه و دوست مشترک نداریم، یه کم طول میکشه تا حس اعتمادم جلب بشه
به و به و به نی نای نای...
یعنی شما هم بله؟!
:))
پاسخ:
شیخ و نی نای نای

البته اون موقع یه سالم بود!!!