پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وصایا» ثبت شده است

‏«آدم وقتی یک سیب را گاز می‌زند و از بو و مزه‌اش کیف می‌برد، چه لازم دارد که پشت جعبه ‌آینه باشد برای نمایش به دیگران، که آی سیب خورده‌ام؟» از کتاب نامه به سیمین؛ ابراهیم گلستان.

روایت داریم از غیرمعصوم که مستحب است هر که خواست عکسی، متنی، پستی، استوری‌ای، چیزی جایی منتشر کند قبل از انتشار سی مرتبه این ذکر را بگوید و اگر برای سؤالِ «چه لازم دارد» پاسخی شایسته و درخور یافت اقدام نماید؛ در غیر این صورت سکوت پیشه کند که این سکوت، خود فضیلت بسیار دارد.

۱۴ مهر ۹۹ ، ۰۷:۳۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

1. اگر با وبلاگی تازه آشنا شده‌ایم و برای اولین بار می‌خوایم کامنت بذاریم، اگر فکر می‌کنیم این آخرین کامنتمون نیست و می‌خوایم به ارتباطمون ادامه بدیم، بهتره این اولین کامنتمون از نوع اول (معرفی خودمون) باشه. نگیم آدرس وبلاگمو گذاشتم و طرف میاد پروفایل وبلاگم و پستامو می‌خونه و باهام آشنا میشه. خودمون خودمونو معرفی کنیم و بگیم کی هستیم. این کارمون اعتماد نویسنده رو جلب می‌کنه و به تداوم ارتباطمون کمک می‌کنه. می‌تونیم همون چیزایی که تو پروفایل وبلاگمون نوشتیم رو بگیم. می‌تونیم به اشتراکاتمون با نویسنده اشاره کنیم: من هم اهل فلان شهرم، من هم فلان دانشگاه درس خوندم، من هم این مشکل تو رو دارم، من هم فلان ویژگی رو دارم، من هم فلان چیز رو دوست دارم،... بستگی به خودتون داره که چه طوری خودتون رو معرفی کنید، چه اطلاعاتی در اختیار طرف مقابل بذارید و چه تصویری تو ذهنش ایجاد کنید. سعی کنید این تصویر نزدیک به واقعیت باشه. جز راست نباید گفت، هر راست نشاید گفت. حداقل اطلاعاتی که برای یک ارتباط مجازی لازمه جنسیت و حدود سن و سال ماست. نتیجه‌ی بررسی کامنت‌های دو سال اخیرم و اولین کامنت‌های شما نشون میده کمتر از ده درصدتون، که اغلبتون هم خواننده‌ی جدید بودید، خودتونو معرفی کردید. اعتمادسازی موضوع مهمیه و برای تداوم ارتباط تو فضایی که همدیگه رو نمی‌بینیم و نمی‌شناسیم لازمه.

2. به عنوان یک تازه‌وارد، تحت تأثیر جو حاکم بر کامنت‌ها و پاسخ‌ها قرار نگیریم. ممکنه ما در حال خوندن وبلاگی باشیم که خوانندگان و کامنت‌گذاران اون وبلاگ، آشنایان و دوستان صمیمی و نزدیک و حقیقی بلاگر هستند. لزومی نداره نویسنده هنگام پاسخ دادن به کامنت‌ها این نکته رو عنوان کنه که کسی که هم‌اکنون در حال پاسخ دادن به کامنتش هستم فلان کسم هست، و انتظار بجایی نیست اگر همان لحنی رو از نویسنده هنگام پاسخ دادن به کامنتمان انتظار داشته باشیم که اون لحن رو برای سایر کامنت‌ها داره.

3. با هر کس متناسب با شخصیتش برخورد کنیم. هر وبلاگی و هر بلاگری علاوه بر یک سری ویژگی‌های عمومی که اغلب وبلاگ‌ها و بلاگرها دارن، ویژگی‌های خاصی داره که قبل از ارتباط و ضمن ارتباط باید به این خصوصیات توجه کنیم. همه مثل هم نیستن. وقتی داریم کامنت می‌ذاریم اینکه چی می‌گیم مهمه، ولی اینکه اینو به کی، چه جوری می‌گیم مهم‌تره. ارتباط با هر کسی قلق خاص خودشو داره. انعطاف‌پذیر باشیم.

4. کامنت گذاشتن برای بلاگری که کامنت‌های وبلاگش بسته است و هیچ جا هیچ کامنتی برای بقیه نمی‌ذاره یا حداقل کامنت عمومی نمی‌ذاره سخت‌تر از ارتباطگیری با بلاگریه که کامنت‌هاش بازه و به کامنت‌ها جواب میده و برای بقیه هم کامنت می‌ذاره. موقع کامنت گذاشتن برای یه همچون وبلاگ‌هایی بیشتر دقت کنیم.

5. زمان‌شناس باشیم. به زمان کامنت‌های درخواستی، پرسشی و انتقادی‌مون بیشتر توجه کنیم. این سه نوع کامنت، حساس‌تر از بقیه‌ی کامنت‌ها هستن. و کامنت‌هایی که پاسخ به پرسش نویسنده‌ن اغلب تاریخ انقضا دارن. اگر دیر جواب داده بشه، شاید دیگه به درد نخوره و کمکی نکنه.

6. وقتی نویسنده احساسشو در قالب یک شعر، جمله یا عکس پست می‌کنه، لابد نخواسته یا نتونسته مستقیم و واضح‌تر و شفاف‌تر از این بگه و توضیح بده. گاهی زیبایی پست به مبهم بودن و ایهام و ابهامشه. اغلب نویسنده‌ها کامنت‌های یه همچین پست‌هایی رو می‌بندن. در مواجهه با چنین مواردی یا سکوت کنیم، یا کامنتی در قالب یک شعر، جمله، یا عکس با همون مضمون ارائه بدیم و ترجیحاً چیزی نپرسیم.

7. اگر پستی رو کامل نخوندیم، یا سرسری و با بی‌حوصلگی خوندیم ترجیحاً براش کامنت نذاریم.

8. کامنت‌های بی‌ربط رو هر موقع، ذیل هر پستی نذاریم.

9. پست‌هایی که غم ازشون می‌باره رو از سایر پست‌ها تشخیص بدیم، تفکیک کنیم و با احتیاط بیشتری براشون کامنت بذاریم.

10. اگر پستی رو خوندیم و نفهمیدیم، اگر می‌خوایم بفهمیم سؤالاتی در راستای رفع ابهاممون بپرسیم و اگر نمی‌خوایم بفهمیم ترجیحاً کامنت نذاریم.

11. برای هر پستی نمیشه کامنت پرسشی گذاشت، هر سؤالی که به ذهن می‌رسه رو نمیشه پرسید و هر پرسشی رو نمیشه به صورت عمومی مطرح کرد. اگر سؤالمون شخصیه و سوال بی‌جایی نیست، ترجیحاً خصوصی بپرسیم. چرا عمومی نه؟ چون پاسخ هر پرسشی رو نمیشه در اختیار هر کسی قرار داد.

12. کامنت گذاشتن برای پست‌های کوتاه کار آسونی نیست. «آقای ط. انصراف داد». همه‌ی پست همین یه جمله است. چه کامنتی بذاریم؟ بپرسیم آقای ط. کیه؟ بپرسیم چرا انصراف داد؟ متأسف بشیم و ابراز ناراحتی کنیم؟ یا هیچ حرفی نزنیم؟

13. مجبور نیستیم برای هر پستی کامنت بذاریم. حتی وقتی ازمون سوالی پرسیده میشه، یا سوالی می‌خونیم که جوابش رو نمی‌تونیم بدیم، با ذکرِ «من نمی‌دونم» عبور کنیم. یا حتی اینم نگیم و سکوت کنیم.

14. اگر وبلاگ و ایمیل ندارید و نمی‌خواید با اسم خودتون کامنت بذارید، اما فکر می‌کنید کامنتی که می‌ذارید آخرین کامنتتون نیست و می‌خواید به ارتباطتون ادامه بدید، یه اسم مستعار خوب برای خودتون انتخاب کنید. سه نقطه و علامت سوال و ناشناس و بی‌نام و یه دختر و مهم نیست اسامی خوبی نیستن. شما مجبور نیستید اسم واقعی‌تونو بگید، ولی انتظار نداشته باشید نویسنده‌ای که چند صد خواننده داره یادش بمونه شما کدوم یه دختری.

15. نمیشه مستقل از اینکه کی کامنتو گذاشته به کامنت جواب داد. اگر نویسنده حداقل پیش‌فرض‌ها رو در مورد کامنت‌گذارنده نداشته باشه، به کوتاه‌ترین و عام‌ترین شکل ممکن پاسخ خواهد داد. پس اگر کیفیت پاسخی که دریافت می‌کنیم برامون مهمه، خودمون رو معرفی کنیم و اطلاعات کافی در اختیار کسی که براش کامنت می‌ذاریم قرار بدیم.

16. همیشه دوزاری نویسنده رو کج تصور کنید و با کنایه و استعاره و غیرمستقیم و در لفافه کامنت نذارید. اگر مطلبی هست که باید بیان بشه، بهتره که مستقیم، در قالب مناسبی گفته بشه که هم درست درک بشه و هم سوء برداشت رخ نده.

17. هر موقع احساس کردید نویسنده در ضلالتی آشکار به سر می‌بره و باید امربه‌معروف و نهی‌ازمنکرش کنید، قبل از هر اقدامی به کتاب دین و زندگی دبیرستانتون مراجعه کنید تا یک سری نکات براتون یادآوری بشه. اینکه آیا اون امری که در موردش می‌خواید نویسنده رو نصیحت کنید واجب و حرام هست یا نه، آیا فقط یک بار ترک یا انجام گرفته یا ادامه داره، احتمال تأثیر کامنتتون چقدره و آیا ممکنه این حرفتون ضرر روحی، جسمی، مالی، آبرویی و هر آسیب دیگری به شما یا اون فرد بزنه یا خیر. امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر واجب کفایی هست. ینی اگه یکی دیگه بهتر از شما این کارو می‌تونه انجام بده، اجازه بدید یکی دیگه این کارو انجام بده.

18. اَحَبُّ اِخوانی إلَیَّ مَن اَهدی اِلَیَّ عُیُوبی. یعنی محبوب‌ترینِ برادرانم نزد من کسی است که عیب‌های مرا به من به عنوان «هدیه» بازگوید. امام صادق (ع) میگه. نظام‌های سالم ارتباطی، فیدبک را غنیمتی برای اصلاح خود قلمداد می‌کنند. فیدبک به مفهوم بازگرداندن بخشی از خروجی یک سیستم و ترکیب آن با ورودی به منظور کنترل خروجی‌ست. دلایل دیسلایک کردن پست‌ها رو بگید. اگر در محتوای نوشته‌ها، فونت و سایز و رنگشون یا ظاهر و قالب وبلاگ یا لحن و رفتار نویسنده ایرادی می‌بینید بگید. انتقاد کنید، پیشنهاد بدید. ترجیحاً خصوصی بگید و یادتون باشه لزوماً حق با شما نیست.

19. سعی کنیم انتقادمون واقعاً سازنده باشه. تخریب نکنیم، محکوم نکنیم، کاری نکنیم که اعتماد به نفس نویسنده کم بشه و یا موضع‌گیری کنه. 

20. سعی کنیم در هر کامنت فقط به نقد یک موضوع بپردازیم و اون پست رو از هزار جهت مورد بحث قرار ندیم. نظرمون رو با بیان یکی از جنبه‌های مثبت نوشته آغاز کنیم و بعد به نقدش بپردازیم.

21. روزمره‌نویسی به معنیِ دادنِ اجازه‌ی دخالت در مسائل شخصی نیست. اگر وبلاگی رو می‌خونید که نویسنده خاطرات شخصی، کاری، درسی، خانوادگی، روزمرگی‌ها و موضوعاتی از این قبیل رو می‌نویسه، بدون توجه به صمیمی بودن یا نبودن با نویسنده، حساس بودن یا نبودن نویسنده، رعایت کردن یا نکردن اخلاق و ادب و خیلی مسائل دیگر، با سوالات آزاردهند‌ه‌ای مثل «دَرست تموم نشد؟»، «ازدواج کردی؟»، «کی بچه‌دار می‌شین؟»، «درآمدت چقدره؟» و بدون اینکه نظر شما رو خواسته باشن، مثلِ «من اگه جای تو بودم کارمو عوض می‌کردم»، «من اگه جای تو بودم رشته‌مو تغییر نمی‌دادم»، «من اگه جای تو بودم با این دختره ازدواج نمی‌کردم»، «من اگه جای تو بودم با فلانی قطع رابطه می‌کردم» در مورد مسائل شخصی زندگی نویسنده نظر ندید.

22. شعاعی که هر کس برای حریمش تعیین می‌کنه متفاوته. این شعاع رو تشخیص بدیم و رعایتش کنیم. برخی بلاگران مسئله‌ای با ورود دیگران به حریم خصوصیشون ندارن و برخی هم با این قضیه به شدت مشکل دارن.

23. بهتره راجع به یه سری مسائل تجسس نشه و سوالی پرسیده نشه. چه از طریق پرسش از خود اون فرد و چه از طریق پرسش از دیگران. و نظر درباره‌ش داده نشه. مگر اینکه خود فرد ازمون نظر و مشورت بخواد راجع بهشون. یا اگر ازشون مطلعیم، بقیه رو راجع بهشون مطلع نکنیم. مثلِ شغل فرد، شغل والدین، شغل همسر یا هر فرد دیگری از اعضای خانواده و محل کار و میزان درآمدشون. به عنوان مثال اگر دارید خاطرات یک معلم یا استاد رو می‌خونید، لزومی نداره بپرسید معلم یا استاد چه درسیه. اگر خودش صلاح بدونه لابه‌لای پستاش به این نکته اشاره می‌کنه. اگه نه که به ما ربطی نداره. یا اگر خاطرات درسی و دانشگاهی یک دانشجو رو می‌خونیم یادمون باشه که رشته، دانشگاه، معدل، رتبه، درصد و نمرات و حتی واحدهایی که داره و نداره و درس‌هایی که افتاده هم جزو حریم خصوصی‌ش هست و اجازه نداریم چیزی بیشتر از آنچه که خودش می‌نویسه ازش بپرسیم. یا عقاید مذهبی و سیاسی، مثل خداباوری یا خداناباوری، نماز خوندن یا نخوندن، روزه گرفتن یا روزه نگرفتن، رأی دادن یا ندادن و به کی رأی دادن، راهپیمایی رفتن یا نرفتن و دلایل هر کدام از این کارها. اگر از محتوای پستی متوجه شدید نویسنده هر کدام از این کارها رو انجام می‌ده یا نمی‌ده، قبل از هر گونه اقدام برگردید و بند 17 رو مجدداً بخونید.

24. کامنت نامربوط با کامنت بی‌ربط فرق داره. مثال برای کامنت بی‌ربط: «سلام عزیزم. من رتبه‌ی کنکورم فلان شده. به نظرت پزشکی بخونم یا دندون؟» پاسخ: «به نظرم به فلان و بهمان دلایل دندون بخون». مثال برای کامنت نامربوط: «سلام. بنده قصد دخالت ندارم ولی خوب به نظر بنده ای کاش رشته‌ی برق رو ترجیحاً ادامه می‌دادید. مثلاً همون شریف. الانم تو مقطع دکترا بودید یا مثل دخترخانم‌های فارغ‌التحصیل شریف می‌رفتید دنبال اپلای! البته نمی‌خوام این پاسخ کلیشه‌ای رو بشنوم که رشته‌ی مورد علاقه‌ام زبان بود یا می‌خوام به کشورم خدمت کنم نرفتم خارج! به اعتقاد من شما یکی از بهترین شانس‌های زندگی‌تون رو پشت پا زدید. البته الان هم اصلا دیر نشده، آخه زبان رو می‌تونستید به طور جانبی هم بخونید». کامنت نامربوط نذارید. هیچ وقت، برای هیچ کس.

25. مسأله :دی

برخی کامنت‌گذاران کامنت می‌گذارند، ولی کامنت عمومی نمی‌گذارند (گروه A). وقتی برای پستی که کامنت‌هاش بازه کامنت خصوصی می‌گذاریم، یا محتوای کامنتمون خصوصیه و نمی‌خوایم بقیه از محتوای حرفامون آگاه بشن (A1)، یا اساساً نمی‌خوایم بقیه بدونن ما برای فلان پست و فلان بلاگر کامنت گذاشتیم یا می‌گذاریم (A2). اغلب بلاگران ترجیح می‌دن اگر پاسخی به کامنتی می‌دن، این پاسخ از طریق ایمیل یا تلگرام و سایر کانال‌های مجازی جز وبلاگ نباشه (گروه B). برخی از خوانندگان و کامنت‌گذاران وبلاگ ندارند (گروه C). 

حال اگر گروه C بخوان برای گروه B کامنت خصوصی بذارن و انتظار پاسخ داشته باشن، در شرایط A1 باید ابتدا کامنتشونو خصوصی بیان کنن و بعد بلافاصله یه کامنت عمومی بذارن تا جواب کامنتشونو ذیل کامنت عمومی‌شون دریافت کنن. 
و اگر گروه A2 بخوان کامنت عمومی بذارن، می‌تونن کامنت عمومی‌شونو با هر اسم دلخواه دیگه‌ای جز اسم خودشون بفرستن و بلافاصله یه کامنت خصوصی بذارن و بگن اون کامنت عمومی رو اونا نوشتن.


26. اگه شما هم نکته‌ای به ذهنتون می‌رسه بگید :)

شما گفتید: واقعاً وبلاگ‌نویسی که مخاطبان بالا داره و دائما هم پاسخگو هست که از طرف مخاطب نوعی احترام محسوب میشه فارغ از نیت وبلاگ‌نویس از این پاسخگویی، اگر سیستمی عمل نکنه و چهارچوب و قوانین نداشته باشه بعد یه مدت یا مجبوره کامنت‌ها را ببنده یا دیگه آن پاسخگویی قبل را نداشته باشه یا به قرص اعصاب پناه ببره. اینو میتونی بذاری پیشگفتار کتاب وبلاگ‌نویسیت :دی

۳۴ نظر ۲۴ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۱۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

با بازنشر یکی از پست‌های تابستان 93 نیکولا شروع می‌کنم. «فلان مطلب عاشقانه‌ات درباره‌ی منه دیگه؟ مگه نه؟ (فرستنده کیست؟ پسری که تا به حال نه اسم او را شنیده‌ام، نه او را دیده‌ام، نه حتی قبل از این به من ایمیل داده است. اما مطمئناً خودشاخ‌پنداری دارد)، ببین اون پسره توی اون مطلبت منظورت کیه؟ (فرستنده کیست؟ یک آشنا که معمولاً مخاطب مطلبم را خودش، برادر خودش، پدر خودش، یا یکی دیگر از بستگانش فرض کرده باشد)، تو واقعاً یه فمینیسم نفهمی! متأسفم برای تو و برای خودم که نوشته‌هات رو دوست داشتم. (فرستنده کیست؟ شخصی که حتی یک خط از متن هجده خطی وبلاگم را نخوانده و تنها با دیدن کلمه «مرد» داخل متن به این نتیجه رسیده که من به مردها توهین کرده‌ام و یک فمینیسم نفهم هستم)، ببخشید من گیج شدم. توی پست آذر دو سال پیش در مورد کسی نوشته بودی که موهای دستش بور بود. ولی پسری که الان ازش نوشتی مشخصه که چشم و ابرو مشکیه. تو شکست عشقی خوردی یا از این عوضیایی که با ده نفر دوستن؟ (فرستنده کیست؟ یک کارآگاه مخاطب‌نما که پیوسته ساعاتی از روز را به بررسی و تجسس در متون وبلاگ بنده می‌پردازد)، لطفا توی پیوندات این لینکمو بذار و تعریف کن و بگو حتما بخونن. (فرستنده کیست؟ دوست عزیزی که وبلاگ را با نیازمندی‌های روزنامه‌ی همشهری اشتباه گرفته است)، عزیزم خیلی قشنگ می‌نویسی. من عاشقت شدم. این شمارمه. میشه بیشتر آشنا شیم؟ (فرستنده کیست؟ واقعاً نمی‌دانم کیست و پیش خودش چه فکری می‌کند.)»

در «وصایای1» و «وصایای2» در مورد چگونه نوشتن و چگونه خواندن بحث کردیم و «وصایای3» رو اختصاص دادیم به بحثِ کامنت‌شناسی و انواع کامنت رو بررسی کردیم. [یکی از فانتزیام اینه که وبلاگ‌نویسی به عنوان علم مطرح بشه و تو دانشگاه‌ها تدریس بشه. منم سال‌های واپسین عمرم استادِ درس وصایای خودم باشم و از بلاگران جوان امتحان بگیرم و مثلاً یکی از سوالا این باشه که برای فلان موضوع یک پست کوتاه و یک پست طویل بنویسید، یا برای فلان پست یک کامنتِ پرسشیِ خصوصی، یک کامنت انتقادی عمومی و یک کامنت بی‌ربط بگذارید و برای فلان کامنت پاسخ مناسب بدهید]

کامنت در لغت به معنای توضیح، تفسیر و تعبیر هست و در وبلاگ‌ها معمولاً به نظر خوانندگان مطالب اطلاق میشه. خوانندگان وبلاگ می‌تونن نظرات خودشون رو درباره‌ی مطلبی که نویسنده‌ی وبلاگ نوشته، پای مطلب اضافه کنن و سایر خوانندگان می‌تونن نظراتشون رو در مورد نظرات بقیه بنویسن. و شاید لذت‌بخش‌ترین و ارزشمندترین بخش وبلاگ‌نویسی همین امکان استفاده از نظر خوانندگان هست که باعث میشه یک ارتباط دوطرفه بین بلاگر و خوانندگان، و خوانندگان با همدیگه ایجاد بشه. ما معمولاً بعد از خوندنِ کتاب نمی‌تونیم نقد یا نظرمونو به گوش نویسنده برسونیم، ازش تشکر کنیم یا ابهاماتی که در حین مطالعه برامون پیش اومده رو ازش بپرسیم. اما کامنت‌دونیِ وبلاگ این امکان رو به ما میده تا با نویسنده ارتباط برقرار کنیم. کامنت بذاریم و پاسخش رو دریافت کنیم. البته ممکنه نویسنده‌ی وبلاگ در تنظیمات وبلاگش اجازه‌ی گذاشتن کامنت و یا اجازه‌ی انتشار نظرات رو قبل از کنترل توسط خودش نداده باشه، و حتی ممکنه کامنت گذاشتن رو به کسانی که وبلاگ دارند یا قبلاً کامنتی ازشون تایید و منتشر شده محدود کنه. برخی نویسندگان کامنت‌ها رو می‌بندن و ایمیل‌شون رو در اختیار خواننده قرار میدن، برخی، کامنت‌ها رو باز می‌ذارن، ولی جواب نمی‌دن، یا جواب میدن، ولی تأیید و به صورت عمومی نشون نمی‌دن. سلیقه‌ها متفاوته و هر بلاگری سلیقه و دلایل خودشو داره.

هر کامنتی برای هر پستی مناسب نیست. برای اینکه ببینیم کدوم کامنت‌ها برای کدوم پست‌ها مناسب هستن و برای کدوم پست‌ها مناسب نیستن، بر اساس محتوا طبقه‌بندی و به دسته‌هایی تقسیمشون می‌کنیم و در صورت لزوم نمونه و شاهد میاریم تا به این سوال پاسخ بدیم که یک کامنت خوب چه ویژگی‌هایی رو باید داشته باشه و چه ویژگی‌هایی رو نه.

انواع پست:

- نوع اول. پستی که محتوای معرفی و آشنایی داره. پروفایل هم بهش میگن و با خوندن این پست شناختی نسبی راجع به نویسنده به دست میاریم. مثال: شرح حال میرزاده خاتون، ابوت می هولدن کالفیلد، معرفی دو کلمه حرف حساب آقاگل، پروفایل تورنادو

- نوع دوم. پست‌های تخصصی که در مورد یک موضوع علمی، هنری، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، سیاسی و مباحثی از این قبیل نوشته شده باشن. مثال: هفتاد کیلو قضاوت (ویار تکلم)، رضا رشیدپور جسارتاً تقدیم می‌کند (مترسک)، BTC و دنیای تاریک آدمه‌های نگون‌بخت (یک آشنا)

- نوع سوم. پست‌هایی با محتوای شعر، عکس، آهنگ، کلیپ، بخشی از یک نوشته، کتاب و هر آنچه که نویسنده اغلب خود آن را خلق نکرده است. مثال: لبخند تو را دیرزمانی‌ست ندیدم (الانور)، دانلودانه (نیمه سیب سقراطی)، سمیرا، خادمی از دانمارک (فیش‌نگار)، این ویدئو را ببینید (بالون سرگردان)

- نوع چهارم. یادداشت‌ها و خاطرات روزانه و مسائل زندگی شخصی نویسنده. اغلب پست‌های اغلب وبلاگ‌ها.

- نوع پنجم. ترکیب همگن نوع 2 و 3. (ترکیب چیزی که خودت خلق نکردی با چیزی که خودت خلق کردی. پست‌هایی مثل نقد فیلم و کتاب، تفسیر و ترجمه‌ی یه شعر یا آهنگ). مثال: Bullshit in the Rye (هولدن کالفیلد)، جشنواره فجر 96 (دکتر میم)

- نوع ششم. ترکیب همگن 2 و 4. مثال: زنان ناقص‌العقل (شباهنگ)

- نوع هفتم. ترکیب همگن 3 و 4. سحر ندارد این شب تار (شباهنگ)

- نوع هشتم. ترکیب همگن 2 و 3 و 4. مثال: شرح زندگانی من، بخش 1 و بخش2 (شباهنگ)

منظور از ترکیب همگن اینه که پست مرکب مذکور، ترکیب چند بند به صورت شماره‌گذاری و صرفاً باهم‌آیی چند متن با موضوعات مختلف در قالب از هر دری سخنی توی یه پست نیست.

انواع کامنت:

1. کامنت‌های «معرفی»، از نوعِ من کیستم، از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود و خوشوقتم از آشنایی‌تون. معمولاً اولین کامنت‌ها یه همچین کامنت‌هایی هستن و بهتره که باشن. در این کامنت‌ها کامنت‌گذار به ارائه‌ی یک سری اطلاعات شخصی درباره‌ی خود می‌پردازد. نمونه‌های خوب:

«سلام. تقریبا دو سه ماهی میشه که وبلاگتو می‌خونم. من وبلاگتو از طریق وبلاگ یکی از بچه‌های سایت جیم پیدا کردم. اگه الان اسمشو بگم خب اونم می‌فهمه که وبلاگشو می‌خونم. ولی موردی نداره چون باید ازش متشکر باشم که منو با یه طویله‌نویس باحـــــــــــــــــــال آشنا کرد. جدی وبلاگت خیلی باحاله چون جز به جز اتفاقا رو می‌نویسی و شاید باورت نشه ولی من مطلبتو (پست‌هاتو) یک‌جا می‌خونم. اینقد که آدمو جذب خودش می‌کنه :) وقتیم عکسای خوشمزه‌هاتو می‌ذاری خیلی کیف می‌کنم خخخ»

«وری قشنگ وبلاگدِ. علاقه دارم انواع مدل آدم و تیپ شخصیتی مختلف رو بشناسم. وبلاگتونم از ناکجاآباد پیدا کردم. یعنی دقیقاً نمی‌دونم از کجا. یه خورده ترکم. اهل ارومیه نیستم فقط اونجا درس می‌خونم. الکترونیکم می‌خونم. راستی می‌دونی که مهندس یه جورایی فحشه؟ :دی در هر حال من می‌خونم وبلاگتون رو با اجازه. امیدوارم با تبادل لینک موافق باشی و دیگر هیچ»

«فک میکنم شما شریفی باشید! من هم شریفی هستم! از آشناییتون خوشبختم :)»

2. برخی کامنت‌ها ابراز احساسات و هیجان هستن. تعریف، تمجید، تبریک، تسلیت، تعجب، ابراز علاقه، اظهار دلتنگی، دعا، جملات انرژی‌بخش، اعلام حضور، موافقت، مخالفت، همراهی، هم‌دردی، هم‌حسی، توهین، تهمت، فحش، بد و بیراه، عبارت‌های کوتاهی مثل چه جالب، چه عجیب، چه خوب، احسنت، آفرین، لایک، عالی بود، ممنون، التماس دعا و شکلک‌هایِ :)، ^-^، خخخخ، [بوس]، [گل] و...

ویژگی این کامنت‌ها اینه که کوتاهن و کامنت‌گذار وقت و انرژی زیادی صرفشون نمی‌کنه.

3. کامنت‌های «خاطره». خاطره‌ای که با خوندنِ پست، یادِ خواننده افتاده و تعریفش می‌کنه.

ویژگی این کامنت‌ها اینه که می‌تونن اعلام استقلال کنن و پست بشن خودشون.

مثال: کامنت شباهنگ برای این پست، این پست و نیز این پست

4. کامنت‌های «پرسشی»، شامل جملاتی که با آیا، چرا، چه جوری، کدوم، کِی، کجا و کی شروع میشن. سوالات درسی، شرعی، احکام، چه کنم، چه نکنم، مشاوره‌ی درسی، خانوادگی و حتی ازدواج. سوالاتی که یا جهت رفع ابهام پرسیده میشن، یا رفع کنجکاوی :|، یا برای مشورت. مثال:

«شما میدونید چرا وبلاگ رادیوبلاگی‌ها دو هفته‌ست به‌روز نمیشه؟»، «پدرتون معلمه؟»، «شن‌های ساحل اسم مستعار دوستتونه؟ حالا چرا این اسم؟»، «به سلامتی خبریه؟ قراره شیرینی بخوریم؟»، «مارشمالو چیه؟»، «تنعم ینی چی؟»، «معنی تراوش چیه؟»، «شما توی شهر خودتون میرید دانشگاه پس چرا در خوابگاه هستید؟»

«سلام خسته نباشید. اگر اشتباه نکنم و با توجه به نوشته‌هاتون شما برق شریف خوندین یه مقطعی رو. من از طریق آقای... آشنا شدم. راستش من یه حماقت محض کردم تو انتخاب رشته و هوافضا رو زودتر از برق زدم! وگرنه خیلی برق رو دوست داشتم و البته هوافضا رو هم دوست دارم. الان هوافضای خواجه نصیر رو آوردم. (دیشب نتایج اومد) می‌خواستم بپرسم به نظر شما بازار کارش خوبه؟ میشه از دوره‌ی لیسانس مثل برق و کامپیوتر شروع به کار کرد؟»

«شباهنگ جان سلام. من،...، یه بچه کنکوری در حال انتخاب رشته هستم. نظر به اینکه همیشه خاطرخواه ادبیات بوده‌ام و این سه سال اشتباهی ریاضی فیزیک خوانده‌ام و حالا هم دنیای زبان‌شناسی و زبان‌های باستانی برایم یک طور آرزوی دور شده؛ کَمکی مرحمت می‌فرمایید راهنماییم کنید؟ بی‌خیال شوم دوباره بخوانم برای کنکور انسانی؟ در کنار همین رشته‌ی مرتبط با دیپلمم در دانشگاه‌های پیام نور یا آزاد بدون آزمون بروم سراغ ادبیات؟ تفریحی پی‌اش را بگیرم و بروم دنبال فنی خودم؟ ها، راستی، زبان‌شناسی یک رشته‌ی مجزاست یا باید لیسانس ادبیات داشته باشید و برای ارشد آن را انتخاب کنید؟ پیش پیش ممنون محبتتان هستم.»

5. برخی کامنت‌ها «پاسخ» هستن. پاسخ به سوالی که نویسنده پرسیده. مثال: کامنت‌های پستِ کمک (جولیک)، کامنت‌های پستِ به کمکتون احتیاج دارم (شباهنگ) و کامنت‌های پستِ کمکم می‌کنید؟ (شباهنگ)

6. برخی کامنت‌ها «درخواست» هستن. درخواست دنبال شدن، مثل «دنبالت کردم، دنبالم کن»، «به منم سر بزن»، درخواست کامنت، درخواست پست، درخواست منبر، درخواست رمز، جزوه، آدرس، شماره، عکس، آشنایی، و حتی درخواست ازدواج. که گاهی به صورت جملات پرسشی هم مطرح میشن؛ ولی از این سوال‌هایی هستن که در واقع امر و درخواستن.

مثال: «روش درست کردن قایق کاغذی رو می‌نویسید؟»، «یه پست راجع به ... می‌نویسید؟»

7. کامنت‌هایی از نوع نقد و نظر. نقد پست، نظر در مورد قالب وبلاگ، فونت، رنگ و سایز نوشته‌ها، و حتی شخصیت نویسنده به استناد و بر اساس پست‌ها.

مثال: «در مورد پستت راجع به نامجو! منم دقیقا همین مشکل رو با نامجو دارم. یه سری آهنگاش مثل همین نامه یا چند تای دیگه رو خیلییییی دوست دارم ولی از طرفی فکر میکنم با توجه به شخصیت و بک گراند و عقایدش برام خوب نیست که به آهنگاش گوش بدم. این چیزی که در مورد حکمت گفتی درست هست، ولی به نظرم اثر هنری با حکمت فرق داره. اثر هنری یه چیزی هست که روی روح اثر میذاره و برای همین مهم هست که دقت کنیم کسی که داره رومون اثر میذاره کیه، نه این که فقط چی میگه. مثل خوندن یک داستان از یک نویسنده یا گوش دادن آهنگ و دیدن فیلم و... البته من این رو میگم ولی متاسفانه خودم اصلا رعایت نمیکنم! در ضمن پاراگراف آخرت رو که خوندم... نمیدونم... احساس کردم خیلی علوم انسانی طور شده لحنت! البته لحن پیش فرضت هنوز همون مهندسی طور هست ولی گاهی شخصیت علوم انسانیت میشینه پشت فرمون و توی نوشته هات معلوم میشه :دی»

8. کامنت‌های «بی‌ربط» که فرقی نمی‌کنه برای کدوم پست گذاشته بشه. حاوی شعر، لینکِ پست، آهنگ، فیلم، کتاب، کلیپ، معرفی سایت، وبلاگ و چت و گفتگو، به صورت از هر دری سخنی. مثال: کامنت‌های راضیه ذیل پست‌های شباهنگ :))

9. کامنت‌های «ترکیبی». مثال: «وبلاگ تو رو خوندن یعنی تو رو زندگی کردن. یه جورایی تا ته‌دیگ کیک‌های شکلاتیت هم آدم باید سهیم بشه مگرنه ولش نمی‌کنی. هر چی دنبال رمز گشتم چیزی پیدا نشد. نه به تبریز خورد نه به تهران نه فینگلیش نه انگلیش نه پرشن! مگه جای دیگه‌ای هم بودی غیر این دو تا شهر! البته می‌دونم من هنوز اون تعداد پست رو ازت نخوندم که رمز رو ازت بگیرم. اما عادت ندارم رمز از کسی بخوام. رمز رو پیداش می‌کنم. بالاخره سمپادی بودن رو باید به رخ کشید. شریفم گذاشت جلوی علم و صنعت... آبروداری کرد. راستی یه تعداد جغد هم اون بالا لونه دارن. میگم امسال اجاره‌شون رو زیاد کن. زاد و ولد کردن :) و سلام. حظ بردیم.»

این به نظرم نمونه‌ی اعلای یه کامنت ترکیبیه که هم اولین کامنت یه کامنت‌گذاره، هم خودشو معرفی کرده و ضمن معرفی، اشاره‌ی غیرمستقیمی به مدرسه و دانشگاهش کرده، هم به نویسنده انرژی داده، هم درخواست رمز کرده و هم به موضوع و محتوای برخی پست‌ها اشاره کرده و بدون اینکه بگه وبلاگتو می‌خونم، نشون داده که وبلاگتو می‌خونه.

هر کامنتی برای هر پستی مناسب نیست. حواسمون به کامنتامون باشه. وبلاگ یه رسانه‌ی مجازیه، ولی یادمون نره که ما آدم‌های واقعی هستیم. آدمای واقعی احساس دارن، دل دارن، دلشون می‌شکنه، ناراحت میشن، و شاید هیچ وقت نتونن دردی که کشیدن و زخمی که با کنار هم گذاشتن چند تا کلمه بهشون زدیم فراموش کنن. «یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را، یادم باشد که روز و روزگار خوش است، و تنها دل ما دل نیست.»

در ادامه می‌خوایم بررسی کنیم کدوم کامنت برای کدوم پست مناسب هست و برای کدوم پست مناسب نیست. و به این سوال پاسخ بدیم که یک کامنت خوب چه ویژگی‌هایی رو باید داشته باشه و چه ویژگی‌هایی رو نباید.

ادامه دارد...
۲۴ نظر ۲۳ بهمن ۹۶ ، ۱۸:۲۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

به عنوان بلاگر بارها پیش اومده که پست‌هایی نوشتیم و با پست‌هایی مواجه شدیم که یه همچین عناوینی داشتن: «رمزی»، «رمزدار»، «رمز میدم»، «رمز نمیدم»، «رمز دادنی است»، «رمز به همه تعلق می‌گیره»، «برای خودم نوشتم»، «اگه رمز یادتون رفته نپرسید»، «بپرسید»، «رمز به همه داده میشه به جز یک نفر»، «رمزو فقط به خوانندگان روشن میدم»، «پست مخصوص بانوان. رمز به خانوم‌ها داده میشه»، «رمز: 123»، «رمز: شماره‌ی موبایلم»، «رمز: شماره‌ی موبایلت»، «رمز: سال تولدم به میلادی»، «رمز: تعداد حروف صدادار پست قبل»، «رمز: همون همیشگی»، «رمز: ثابت»، «همون رمز دیروزی»، و حتی «رمز: ده رقم بعد از اعشار عدد پی».

پست‌های رمزدار انواع مختلفی دارن و هر کدوم با اهداف خاصی نوشته میشن. نوع اول، پست‌های رمزداریه که رمزش در عنوان پست با صراحت گفته شده. نویسنده تو این پست از موضوعی حرف زده و از کسی نام برده که نباید و نشاید! و جهت مصون ماندن از موتورهای جستجوگر و فیلتر شدن این رمزو گذاشته. مثل پست‌های سیاسی و غیراخلاقی. که خب یه همچین حرکتی حرفه‌ای نیست و کافیه یکی دو نفر از خوانندگان گزارش بدن و وبلاگ مورد نظر فیلتر بشه. البته ممکنه این نوع رمزگذاری دلیل دیگه‌ای هم داشته باشه که ما از آن ناآگاهیم.

نوع دوم، پست‌های رمزداریه که نویسنده تو عنوان پست اعلام می‌کنه برای خودش نوشته و درخواست رمز نکنیم. دانشمندان هنوز کشف نکردن که آدم چه طور می‌تونه پستو برای خودش بنویسه، رمزشم به کسی نده، ولیکن در فضای عمومی برای همگان منتشرش کنه. خب اگه واقعاً نمی‌خوای کسی بخونه پیش‌نویسش کن. چرا ملتو می‌کشونی به وبت و عنوانو نشون می‌دی و بعد میگی برای خودم نوشتم؟ قضیه یه کم مشکوک نیست دوستان؟ هست. اینا پستو برای خودشون ننوشتن. اینا اینجوری میگن که کسی درخواست رمز نکنه تا یواشکی رمزو به مخاطبای خاصشون بدن.

نوع دیگر، پست‌هاییه که مخاطبشون گروه خاصیه و رمز به اعضای اون گروه خاص داده میشه. مثلاً طرف یه پستی می‌نویسه و رمز می‌ذاره و میگه فقط به خانوما رمز میدم، یا فقط به خواننده‌های روشنم، یا فقط به خواننده‌های قدیمی و اونایی که بشناسمشون. یه وقتایی هم رمزو نمیده و مخاطب اگه تو اون گروه باشه خودش رمزو داره. مثل وقتی که رمز پست، شماره‌ی موبایل یا نام خانوادگی نویسنده است. نویسنده این رمزو گذاشته که خوانندگان حقیقی‌ش پستو بخونن و دیگه درست نیست بریم ازش شماره موبایلشو بپرسیم. یه وقتایی هم مخاطب یه نفره و اون یه نفر خودش به نحوی می‌دونه پستو برای اون نوشتن. عنوان یه همچین پستایی شماره‌ی پلاک ماشینت، شماره‌ی موبایلت، شماره‌ی شناسنامه‌ت، شماره‌ی دانشجویی و حتی شماره‌ی حسابته. دانشمندان دارن دلیل و فلسفه‌ی وجودی یه همچین پستایی که مخاطب خاص دارن رو هم بررسی می‌کنن و تاکنون به نتیجه‌ی خاصی نرسیدن. 

یه وقتایی هم نویسنده رمز می‌ذاره که صرفاً بدونه و آگاه باشه که کیا خوندن اون مطلبو.

چند نکته:

یک. پست رمزدار معمولاً به هر نوعی و با هر هدفی نوشته بشه محرومین از رمز رو دلخور می‌کنه. با اونایی که کلاً همه‌ی پستاشون رمز داره کاری ندارم، ولی من اگه مفتی (فتوا دهنده) بودم، به کراهت رمزی نوشتن فتوا می‌دادم. چیز خوبی نیست به نظرم.

دو. وقتی رمزو به کسی می‌دید ممکنه پیش خودش فکر کنه چه مقام والایی داره که پست رمزدارتونو می‌خونه و دور ورش داره و فکر کنه خبریه و خودصمیمی‌پنداری کاذب بهش دست بده. مراقب یه همچین رمزگیرندگانی باشید.

سه. بپذیریم که ما برای همه‌ی خواننده‌هامون در اولویت اول نیستیم و ممکنه یه عده حال نداشته باشن رمزو بگیرن. یه عده هم ممکنه از درخواست کردن اجتناب کنن و منتظر باشن شما خودتون رمزو بهشون بدید. این‌ها را هم دریابید.

و چهار. همه‌مون تو دلمون رازهایی داریم. طبیعتاً درجه‌ی راز بودنشون متفاوته و گاهی اجازه می‌دیم بعضی از نزدیک‌ترین‌هامون توی دونستن اون راز سهیم باشن. با این همه، موضوعی که برای من یه رازه شاید برای دیگری یه اتفاق پیش پا افتاده و بی‌اهمیت و ساده باشه. مثل وقتایی که پست رمزدار کسی رو می‌خونیم و نمی‌فهمیم دقیقاً کجاش یواشکی و قایمکیه که رمز گذاشته براش و انقدر حرفای طرف برامون عادیه که درک نمی‌کنیم راز بودنشو. با خودمون میگیم خب که چی. یه وقتایی هم پیش میاد که یکی به راحتی و با صراحت در ملأ عام در مورد چیزایی میگه و می‌نویسه که برای ما از راز مگو هم مگوتره. سابقه‌ی بیماری، سابقه‌ی اعتیاد، طلاق، سابقه‌ی کیفری، یه تجربه‌ی تلخ، یه حادثه‌ی دردناک، شغل و درآمد و موجودی حساب بانکی و حتی رتبه و نمره‌هامون هم می‌تونه یه راز باشه. احساساتمون و هر چیزی که نخوایم همه بدونن و هر موضوعی که از دیگران پنهان بشه یه رازه. چند تا موضوع هست که من هیچ وقت در موردشون نمی‌نویسم. یه جورایی خط قرمزمه. وقتی می‌گم موضوع، منظورم دیتایی مثل اسم و آدرس نیست. یه موضوع ینی یه بخشی از زندگی‌ت با مخلفاتش؛ با تبعاتش. مثل درس و دانشگاه و خاطرات تحصیلی. این یه موضوعه و مخلفاتش میشه تقلب و امتحان و مشروطی و دفاع و نمره و هر چی که به درس و دانشگاه مربوطه. اگه روزانه‌نویس باشی و این موضوع، خط قرمزت باشه، سوژه‌های زیادی رو برای نوشتن از دست خواهی داد. البته یه جاهایی به خودت حق میدی با مخاطب روراست نباشی، ولی یه وقتایی هم هست که فکر می‌کنی چقدر وبلاگت بی‌مزه و بی‌رنگ و روح و نچسب و یکنواخته. مثل این می‌مونه که یه دفتر نقاشی بهت بدن و تو چهار پنج تا رنگ بیشتر نداشته باشی. هر روز یه صحنه از زندگی‌تو برای ملت ترسیم کنی و رنگ بزنی. با همون چهار تا دونه رنگ. بعد هر کی نقاشیاتو ببینه فکر کنه زندگی‌ت تو همین رنگ‌ها خلاصه میشه و ندونه اون پشت، چند تا از رنگ‌های اصلی رو قایم کردی. 

دارم به حرف‌هایی فکر می‌کنم که نمی‌زنم و پست‌هایی که نمی‌نویسم. من پنج تا از مدادرنگیامو قایم کردم. یه بار یکیشو نشونِ یکی دادم و گفت خوندنِ شباهنگ بدون دونستن چیزی که الان خوندم زمین تا آسمون فرق داره با خوندن شباهنگ با دونستن چیزی که الان خوندم. حق داشت. دارم فکر می‌کنم تو این فضای مجازی، ماها، ما روزانه‌نویسا چقدر حق داریم خودمون نباشیم؟ حق نداریم دروغ بگیم، ولی چقدر حق داریم حقیقتو اون طور که هست نشون بقیه ندیم؟ خواننده‌هامون چقدر و تا کجا حق دارن از ما بدونن؟ مرز حریم خصوصی کجاست و اگه با اطلاعات ناقصی که ما به مخاطب می‌دیم، کاراکتری از ما تو ذهنش بسازه که نیستیم، چقدر حق داریم سرزنشش کنیم؟ مگر نه اینکه اونا اون چیزی رو می‌بینن که ما کشیدیم و ما رنگ زدیم؟


۱۶ نظر ۰۵ دی ۹۶ ، ۰۹:۱۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

1033- وصایای یک بلاگر پیرِ پا لب گور، به بلاگران جوان (3)

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۶، ۱۲:۲۷ ق.ظ

در «وصایای1» و «وصایای2» در مورد چگونه نوشتن و چگونه خواندن بحث کردیم. 

این پست رو می‌خوام اختصاص بدم به بحثِ «کامنت‌شناسی» و انواع کامنت. 

یکی از مهمترین مزایای وبلاگ، امکانِ گذاشتن کامنت هست. ما معمولاً بعد از خوندنِ کتاب نمی‌تونیم نقد یا نظرمونو به گوش نویسنده برسونیم، ازش تشکر کنیم یا ابهاماتی که در حین مطالعه برامون پیش اومده رو ازش بپرسیم. اما کامنت‌دونیِ وبلاگ این امکان رو به ما میده تا با نویسنده ارتباط برقرار کنیم. کامنت بذاریم و پاسخش رو دریافت کنیم. البته ممکنه نویسنده‌ی وبلاگ در تنظیمات وبلاگ اجازه‌ی گذاشتن کامنت و یا اجازه‌ی انتشار نظرات رو قبل از کنترل توسط خودش نداده باشه، و حتی ممکنه کامنت گذاشتن رو به کسانی که وبلاگ دارند یا قبلاً کامنتی ازشون تایید و منتشر شده محدود کنه. برخی نویسندگان کامنت‌ها رو می‌بندن و ایمیل‌شون رو در اختیار خواننده قرار میدن، برخی، کامنت‌ها رو باز می‌کنن، ولی جواب نمی‌دن، یا جواب میدن، ولی تأیید و به صورت عمومی نشون نمی‌دن. سلیقه‌ها متفاوته و هر بلاگری دلایل خودشو داره.

قبل از اینکه وارد بحث اصلی که انواع کامنت هست بشیم، بیاید «کامنت» رو تعریف کنیم.

کامنت در لغت به معنای توضیح، تفسیر و تعبیر هست و در وبلاگ‌ها معمولاً به نظر خوانندگان مطالب اطلاق میشه. خوانندگان وبلاگ می‌تونن نظرات خودشون رو پیرامون مطلبی که نویسنده‌ی وبلاگ نوشته، پای مطلب اضافه کنن و سایر خوانندگان می‌تونن نظرات‌شون رو در مورد نظرات بقیه بنویسن. و شاید لذت‌بخش‌ترین و ارزشمندترین بخش وبلاگ‌نویسی همین امکان استفاده از نظر خوانندگان هست که باعث میشه یک ارتباط دوطرفه بین بلاگر و خوانندگان، و خوانندگان با همدیگه ایجاد بشه.

کامنت گذاشتن، با اهداف و به دلایل مختلفی صورت می‌گیره. بعضیا هدفشون تعامل، ارتباط‌گیری و دوستی با نویسنده و نزدیک شدن بهش هست. بعضیام هدفشون دلگرم کردن نویسنده. اینا مثل ژنراتور و منبع تغذیه و انرژی هستن. یه عده هم برای تلافی کردن کامنت می‌ذارن. شما یک زمانی به وبلاگ ایشون سرزدید حالا دارن جبران محبت می‌کنن. هدف برخی از افراد هم تبلیغ وبلاگ‌شون و جذب مخاطب هست. معمولاً توی وبلاگ‌های پرمخاطب کامنت می‌ذارن که خودی نشون بدن. یه عده هم هستن که واقعاً کامنت دارن. کامنت به اون معنای واقعیِ نظر و دیدگاه.

هر کاری اصول خاص خودشو داره؛ حتی کامنت گذاشتن. می‌تونیم کامنت‌ها رو بر اساس موضوع‌شون به دسته‌های مختلفی تقسیم کنیم تا دقیق‌تر در موردشون بحث کنیم.

1. کامنت‌های "معرفی"، از نوع من کیستم، از کجا آمده‌ام، آمدنم بهر چه بود. معمولاً اولین کامنت‌ها یه همچین کامنت‌هایی هستن. در این کامنت‌ها، کامنت‌گذار به ارائه‌ی یک سری اطلاعات شخصی درباره‌ی خود می‌پردازد.

2. برخی کامنت‌ها ابراز "احساسات" هستن. تعریف، تمجید، تبریک، تسلیت، تعجب، ابراز علاقه، اظهار دلتنگی، دعا، جملات انرژی‌بخش، اعلام حضور، موافقت، مخالفت، همراهی، همدردی، هم‌حسی، توهین، تهمت، فحش، بد و بیراه، عبارت‌های کوتاهی مثل چه جالب، چه عجیب، چه خوب، احسنت، آفرین، لایک، عالی بود، ممنون، التماس دعا و شکلک‌هایِ :)، ^-^، خخخخ، [بوس]، [گل] و...

3. کامنت‌های نوعِ "خاطره". خاطره‌ای که یهو یا با خوندنِ پستِ اخیر، یادِ خواننده افتاده و تعریفش می‌کنه.

4. کامنت‌های "پرسشی"، شامل جملاتی که با آیا، چرا، چه جوری، کدوم، کِی، کجا و کی شروع میشن. سوالات درسی، شرعی، احکام، چه کنم، چه نکنم، مشاوره‌ی درسی، خانوادگی و حتی ازدواج :|

5. برخی کامنت‌ها "پاسخ" هستن. پاسخ به سوالی که نویسنده پرسیده.

6. برخی کامنت‌ها "درخواستی" هستن. شامل جملات امری مانند «دنبالت کردم، دنبالم کن»، «به منم سر بزن» و درخواست پست، منبر، رمز، جزوه، آدرس، شماره، عکس، آشنایی، و حتی درخواست ازدواج :|

7. کامنت‌های "انتقادی". نقد پست، قالب، فونت، رنگ، سایز، و حتی تیپ، قیافه و شخصیت نویسنده به استناد و بر اساس پست‌ها.

8. کامنت‌های «بی‌ربط» حاوی شعر، لینکِ پست، آهنگ، فیلم، کتاب، کلیپ، معرفی سایت و وبلاگ.

9. کامنت‌هایی از نوعِ "چت" و گفتگو، به صورت از هر دری سخنی.

و 10. کامنت‌های "ترکیبی".

من این ده نوع به ذهنم رسید. اگه طبقه‌بندی جامع‌تری دارید خوشحال می‌شم نظرتونو بدونم. 

هر کدوم از اینا، اصول، قواعد، جایگاه و ویژگی‌های خاص خودشونو دارن. حواسمون به کامنتامون باشه. وبلاگ، یه رسانه‌ی مجازیه، ولی یادمون نره که ما آدم‌های واقعی هستیم. آدمای واقعی دل دارن، دلشون می‌شکنه، ناراحت میشن، غصه می‌خورن.

یادم باشد حرفی نزنم که به کسی بربخورد، نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد، خطی ننویسم که آزار دهد کسی را، یادم باشد که روز و روزگار خوش است، و تنها دل ما دل نیست.

امروز با انواع کامنت‌ها آشنا شدیم. در آینده، درباره‌ی «چگونه کامنت گذاشتن» بحث خواهیم کرد.

[یکی از فانتزیام اینه که وبلاگ‌نویسی به عنوان علم مطرح بشه و تو دانشگاه‌ها تدریس بشه. منم سال‌های واپسین عمرم استادِ درس وصایای خودم باشم و از بلاگران جوان امتحان بگیرم و مثلاً یکی از سوالا این باشه که برای فلان موضوع یک پست کوتاه و یک پست طویل بنویسید، یا برای فلان پست یک کامنتِ پرسشیِ خصوصی، یک کامنت انتقادی عمومی و یک کامنت بی‌ربط بگذارید و برای فلان کامنت پاسخ مناسب بدهید.]

۲۳ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۲۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

سلیقه، معیار و هدف ما در انتخابِ فیلم، آهنگ، کتاب و حتی وبلاگی که می‌خونیم متفاوته و با زمانِ محدودی که داریم اولویت‌ها هم متفاوته. برای من، خونده نشدن توسط X یا کامنت نداشتن از طرف X دلیل نمیشه که X رو نخونم. ولی خونده شدن و کامنت داشتن از طرفِ Y، می‌تونه یکی از دلایل خونده شدنِ Y توسط من باشه. ولی آیا من همه‌ی X ها و Y ها رو می‌تونم بخونم و دنبال کنم؟

در پستِ «وصایای یک بلاگر پیرِ پا لب گور به بلاگران جوانِ 1»، در موردِ چگونه نوشتن، و اینکه چی بنویسیم و چرا بنویسیم و کِی برای کی بنویسم و چه طور با طیف گسترده‌ی «چشم‌»ها و «گوش‌»ها برخورد کنیم و به قلم و زبانِ موفق تبدیل بشیم نوشتم و مختصراً به ارتباط‌های مجازی اشاره کردم. تو این پست می‌خوام از "چگونه خواندن" بنویسم. چی بخونیم و چرا بخونیم و کِی، نوشته‌های کی رو بخونیم و چه طور با طیف گسترده‌ی «قلم‌»ها و «زبان‌»ها برخورد کنیم و به گوش و چشمِ حرفه‌ای تبدیل بشیم. اونجا گفتم در مقام نویسنده به خواننده‌هاتون دل نبندید. اینجا هم میگم در مقام خواننده به وبلاگ‌هایی که می‌خونید دل نبندید. هیچ کس، هیچ بلاگری و هیچ وبلاگی برای همیشه با شما و در کنار شما نخواهد موند، شما هم برای همیشه در کنار کسی نخواهید موند. این یه واقعیت تلخه که باید باهاش کنار بیایم. واقعیت بدیهیِ دوم هم اینه که "وقت طلاست" و ما زمانِ محدودی رو می‌تونیم به وب‌گردی اختصاص بدیم. پس باید این زمان محدود رو به بهترین شکل ممکن مدیریت کنیم. اگه تعداد دوستان مجازی و وبلاگ‌هایی که می‌خونید بیشتر از انگشت‌های دستتون‌ه، چک کردنِ وبلاگ‌ها رو بسپرید به inoreader تا هر موقع پست جدید گذاشته شد، بهتون اطلاع بده.



یکی از دلایل اینکه inoreader رو به سیستم دنبال کردنِ بیان ترجیح می‌دم اینه که اولاً با بیان فقط وبلاگ‌های بیان رو میشه دنبال کرد و ثانیاً دسته‌بندی و به عبارتی اولویت‌بندی وبلاگ‌ها امکان‌پذیر نیست. یه خاصیتِ دیگه‌ی این سیستمِ دنبال کردن اینه که اگه کسی آدرس وبلاگشو تغییر بده، آدرس جدید به همه‌ی دنبال کننده‌ها نشون داده میشه و این برای منِ خواننده خوبه که آدرس جدید کسی که دنبالش می‌کنم رو داشته باشم و برای نویسنده‌ای که آدرسش رو تغییر میده که به هر دلیلی از شرایط قبلی فرار کنه، فاجعه است. inoreader با همه‌ی محاسنی که داره، خواننده رو از آدرس جدید مطلع نمی‌کنه و بارها این ضدّ حال رو تجربه کردم که بلاگری آدرسشو تغییر داده و رفته و منِ خواننده متوجه نشدم.

شما هم می‌تونید بر اساس معیارهاتون (مثلاً کوتاه یا طویل بودن پست‌ها و شاد یا ناله بودنِ بلاگرها) وبلاگ‌هایی که می‌خونید رو دسته‌بندی کنید و به ترتیب اولویت براشون وقت بذارید. وبلاگ آشنایان حقیقی و دوستان مجازیِ قدیمی برای من در اولویت هستن. اینا وقتی پست می‌ذارن، مهم نیست کِی باشه و کجا باشم؛ زیر بارون باشم، وسط توفان یا دل آتش. آب دستم باشه می‌ذارم زمین و یک‌نفس، با ذوق و ولع پست‌شونو بارها و بارها می‌خونم. خط به خط و کلمه به کلمه و حرف به حرف. و اگه عزرائیل قبل از مرگم بهم فرصت بده دو تا کار انجام بدم، بعد از تماس تلفنی با خانواده‌ام، دومین کاری که انجام میدم چک کردن این فولدر خواهد بود. 

اولویت دوم‌م مجازی‌های صمیمی و مفید (تعریفِ هرکس از مفید بودن متفاوته)، هستن. وبلاگ‌هایی که اغلب براشون کامنت می‌ذارم، اغلب برام کامنت می‌ذارن و اگه ننویسن حس می‌کنم یه چیزی و یه کسی تو بلاگستان کمه. همونایی که همه‌ی پستای رمزدارشونو خوندید و همه‌ی پستای رمزدارتونو خوندن. همونایی که وقتی سرما می‌خورن کامنت می‌ذارید شلغم و لیمو بخورن و وقتی میگن بی‌اعصابیمو بذارید به حساب دندون‌درد، براشون کامنت می‌ذارید که میخک بذارن رو دندون‌شون و وقتی میرن سفر براشون کامنت می‌ذارید و میگید: "میشه وقتی رسیدی خبر بدی؟". همونایی که وقتی پست میذارن امتحان دارم، کامنت می‌ذارید: "امیدوارم امتحانتو عالی بدی" و عصر کامنت می‌ذارید: "شیری یا روباه؟". همونایی که وقتی میرن ماموریت، تا برگردن و پست جدید بذارن، هر روز میرید کامنتایی که تایید کردن رو می‌شمرید ببینید رسیده‌ان؟ به وبلاگشون سرزدن؟ برگشته‌ان؟ زنده‌ن؟. همونایی که وقتی دارن میرن زیارت کامنت می‌ذارید و میگید التماس دعا، برای تولدشون پست اختصاصی می‌نویسید و عروسی‌شونو، بچه‌دار شدنشونو، قبولی تو کنکورشونو تبریک می‌گید و برای عزیزشون فاتحه می‌خونید و خودتونو تو غم‌هاشون شریک می‌دونید.

اولویت سوم، مجازی‌های دورن. به ندرت کامنت می‌ذارن، صمیمی نیستیم و فقط همدیگه رو می‌شناسیم. چهارمی‌ها دورترند و ساکت‌تر. اینا دوستانِ دوستانِ مجازی‌م هستن و ارتباط چندانی باهم نداریم و بدون حتی یه دونه کامنت، فقط دنبالم می‌کنن. اولویت آخر، نه پروفایل دارن، نه اسم و آدرس و نه حتی محتوای مفید. باب طبع و میل من نیستن و خودمم نمی‌دونم و یادم هم نمیاد چرا و چه جوری اددشون کردم توی inoreader ام. اینا رو معمولاً نخونده تیکِ read می‌زنم و هر چند وقت یه بار یا خودشون وبلاگشونو حذف می‌کنن یا من دی‌اکتیوشون می‌کنم.

می‌دونم الان خیلی دلتون می‌خواد بدونید آدرس وبلاگتون توی کدوم یک از این فولدرهاست؛ یادتون باشه علاقه داشتن، دنبال کردن و پسندیدن چه تو فضای مجازی چه فضای حقیقی، لزوماً دوطرفه نیست. شاید نویسنده‌ی وبلاگ‌هایی که در اولویت اول من هستن، روح‌شونم خبر نداشته باشه که می‌خونم‌شون و با چه ذوقی هم می‌خونم‌شون. شاید باورشون نشه من به خاطرِ حذف یا تعطیلی وبلاگ‌شون گریه کردم. شاید ندونن من به inoreader ام هم اعتماد نمی‌کنم و هر شب خودم به وبلاگشون سر می‌زنم؛ شاید ندونن گاهی خواب می‌بینم پست جدید گذاشتن، شاید ندونن انقدر آرشیو پست‌های قبلی‌شونو خوندم که خط‌به‌خط‌شونو حفظم. و هر بار خواستم بلایی سر وبلاگم بیارم، حذفش کنم، کامنتاشو ببندم، تعطیل کنم و بذارم برم، خودمو گذاشتم جای خواننده‌ها و همین کافی بود که یادم بیافته "خودم هم خواننده‌ام".

تصویر و تصوّر ذهنیِ همه‌ی ما از «بلاگر»، کسی هست که یه صفحه‌ی مجازی به اسم وبلاگ داره، اونجا یه چیزایی می‌نویسه "و" یه عده‌ای می‌خوننش یا "تا" یه عده‌ای بخوننش. وبلاگ داشتن و نوشتن، لازمه‌ی بلاگر بودنه؛ ولی این به اون معنی نیست که بلاگرها فقط می‌نویسند. شاید خواننده‌هایی باشن که نویسنده نباشن و فقط بخونن، ولی نویسنده‌ها تقریباً همه‌شون خواننده هم هستند.

دوره‌ی کارشناسی، درسی داشتیم به اسم وصایای امام؛ که البته من به جاش انقلاب اسلامی پاس کردم. اگه این سلسله‌پست‌های وصایای یک بلاگر پیرِ پا لب گور به بلاگران جوان رو ادامه بدم، یه کتابچه تدوین می‌کنم می‌دم دست اونایی که می‌خوان بلاگر بشن. یکی از فانتزیام اینه که موقع ساختن وبلاگ از ملت امتحان بگیرن و منبع امتحان همین وصایای من باشه و اگه قبول شدن، بهشون گواهی‌نامه و اجازه‌ی فعالیت داده بشه. حتی میشه هر چند وقت یه بار یه آزمون کلی گرفت و بر اساس نمره، مقامی، درجه‌ای چیزی بهشون داد. مثلاً طرف از سربازبلاگر صفر شروع می‌کنه و تا سرتیپ‌بلاگر و تیمساربلاگر پیش میره. ستاره‌هاشم به جای اینکه روی پیرهن و دوش و آستینش بزنیم می‌دیم بزنن روی هدرشون.

یه سوال! به نظرتون این لیست و طبقه‌بندی، پایدار و ثابته؟ قطعاً نه! نباید هم این طور باشه. شما به مرور زمان متوجه خواهید شد که یه عده دارن بهتون نزدیک می‌شن و پله‌پله صعود می‌کنن، یا یه عده دیگه اون جذابیت سابق رو ندارن و کم‌کم دارن فاصله می‌گیرن. یا حتی ممکنه خودتون تصمیم بگیرید که فاصله‌شونو تنظیم کنید. علاوه بر اینکه زمان‌تونو باید مدیریت کنید، دل‌بستگی و وابستگی‌تونم مدیریت کنید. قبلاً راجع به مهندسی ارتباطات نوشته‌ام و ارجاع‌تون میدم به وصایای سابقم. و شدیداً تاکید می‌کنم حواستون باشه که روند ارتباطات‌تون تحت کنترل‌تون باشه.

۵۳ نظر ۱۰ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۱۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استفاده از عنوان مناسب برای مطالب (گاه اهمیت یک تیتر، کمتر از اصل متن نیست و یک تیتر مناسب سبب می‌شود تا متن خواندنی‌تر شود و از طرفی یک تیتر نامفهوم و مبهم نه تنها جذابیتی ایجاد نمی‌کند بلکه گاهی سبب رنجش مخاطب می‌شود)، خلاقیت نوشتار، کپی و تکراری نبودن طرح و محتوای وبلاگ (نویسنده باشیم نه دستگاه کپی. چیزی بنویسیم که حرف خودمون باشه)، فونت، سایز و رنگ نوشته‌ها و همخوانی رنگ فونت با زمینه، حجم مطالب (پست‌های طولانی حوصله‌ی خواننده را سرمی‌برد. البته منظور از طولانی صرفاً تعداد واژه‌ها نیست، بلکه جملات زاید و غیرضروری است)، سنگین نبودن وبلاگ موقع لود شدن، سازگاری وبلاگ با هر مرورگر و سیستم عامل، عدم استفاده از عبارات نامفهوم و مبهم (مگر اینکه این ابهام عمدی و با هدف خاصی باشه)، پرهیز از به حاشیه رفتن، پاراگراف‌بندی (تقسیم مطلب به پاراگراف‌های کوتاه)، عفت قلم، عدم استفاده از الفاظ توهین‌آمیز و رکیک، وحدت موضوع (تناسب بین بحث‌ها و بندها)، مشخص کردن کلمات کلیدی (زیرخط‌دار کردن کلمات، درشت یا ایتالیک کردن و حتی تغییر رنگ)، استفاده‌ی بجا و مناسب از صنایع ادبی و آرایه‌ها، جدانویسی و پیوسته‌نویسی و املای صحیح کلمات (هر چند در فضای مجازی بسیاری هنجارهای معمول وجود ندارد و گاه بعضی قواعد را نادیده می‌گیریم، اما در مورد بحث چگونه نوشتن در وبلاگ، چه از سبک نوشتار رسمی استفاده کنیم و چه سبک خودمانی، مجاز به داشتن غلط‌های املایی و نگارشی نیستیم)، توجه به مخاطب (سن، جنسیت و ویژگی‌های شخصیتی)، استفاده از عکس، فیلم و آهنگ، رعایت حقوق معنوی عکاس و رعایت حقوق معنوی سایر نویسندگان.

حواستون به کامنتاتون باشه. اول شخصیتِ کسی که براش کامنت می‌ذارید رو خوب بشناسید بعد براش کامنت بذارید، بعد ازش انتقاد کنید، بعد به راه راست هدایتش کنید. بعضیا از اینکه ازشون سوال پرسیده بشه بدشون میاد، پس نپرسید! حتی حالشون رو هم نپرسید. به بده بستون با سایر نویسندگان فکر نکنید. نظر میدم که نظر بدی، دنبالت می‌کنم که دنبالم کنی، می‌خونم که منو بخونی. آمار بازدیدکننده و تعداد نظرات معیار مناسبی برای محبوبیت و شاخ بودن بلاگر نیست. بر محبوبیت تمرکز نکنیم، سعی کنیم مفید باشیم. لازمه‌ی مطرح شدن در وبلاگستان، متفاوت و مفید بودن هست. چنین چیزی محبوبیت را هم در پی خواهد داشت. می‌توان زرد نوشت و خواننده‌ی زیاد پیدا کرد، می‌شود بی‌هدف عکس‌هایی در وبلاگ گذاشت و خوانندگان طالب سرگرمی را به صورت گذری از طریق موتورهای جستجو به وبلاگ آورد، می‌شود مطلب تکراری کپی‌پیست کرد، می‌شود همواره مطابق ذائقه‌ی خواننده‌ها نوشت، اما یک وبلاگ‌نویس موفق باید این حس و حال را در خوانندگانش ایجاد کند که اگر هر چند وقت یک بار مطالبش را نخوانند، احساس کنند چیزی از دست داده‌اند. وبلاگی که پست‌های مشابه آن را بشود در ده‌ها وبلاگ دیگر خواند و مرور کرد، هرگز چنین حس و حالی در مخاطبانش ایجاد نمی‌کند. وبلاگ‌هایی که این اصول را رعایت می‌کنند، شاید کمتر بازدیدکننده داشته باشند اما همین تعداد اندک خواننده‌هایشان ثابت و دائمی است. خواننده‌هایی که هر چند وقت یک بار، بدون اینکه اون‌ها رو دعوت کنی برای دیدن و خواندن مطالب میان و وقتی دیر به دیر آپ می‌کنی، احساس می‌کنن که یه چیزی کمه، یه جور نیاز پیدا میشه. ولی به خواننده‌ها (حتی به خواننده‌های ثابت و قدیمی هم) دل نبندید. همه‌شون یه روز میرن. به نویسنده‌ها هم دل نبندید. اون‌ها هم رفتنی‌ن. همه‌مون درخواست دوستی داشتیم، خواستگاری داشتیم، کامنتای فحاشی داشتیم، تهمت داشتیم، تعریف و تمجید و می‌میرم براتِ بی‌خود و بی‌جهت داشتیم، تو رو خدا بذار بیام ببینمت داشتیم، آدرس بده برات هدیه بفرستم داشتیم. ولی این‌ها زودگذر و مقطعیه. ما مجازی‌ها می‌تونیم دوستای خوبی برای هم باشیم، می‌تونیم حقیقی‌تر از حقیقی‌ترین دوست‌هامون باشیم،

مثل وقتی که سرما خورده و براش کامنت می‌ذاری شلغم و لیمو بخوره، مثل وقتی که میگه بی‌اعصابیمو بذارید به حساب دندون‌درد و براش کامنت می‌ذاری که میخک بذاره رو دندونش، مثل وقتی که داره برمی‌گرده خونه و براش کامنت می‌ذاری و میگی: "میشه وقتی رسیدی خبر بدی؟"، مثل وقتی که پست میذاره امتحان دارم و کامنت می‌ذاری: "امیدوارم امتحانتو عالی بدی" و عصر کامنت می‌ذاری: "شیری یا روباه؟"، مثل وقتی که داره میره ماموریت و تا برگرده و پست جدید بذاره، هر روز میری کامنتایی که تایید کرده رو می‌شمری ببینی رسیده؟ به وبلاگش سرزده؟ برگشته؟ زنده است؟، مثل وقتی که داره میره زیارت و کامنت می‌ذاری و میگی التماس دعا، مثل وقتی که برای تولدش پست اختصاصی می‌نویسی و عروسی‌شو، بچه‌دار شدنشو، قبولی تو کنکورشو تبریک می‌گی، مثل وقتی برای عزیزش فاتحه می‌خونی و خودتو تو غم‌هاش شریک می‌دونی، مثل وقتی که یه آهنگ خوب می‌شنوی و آپلودش می‌کنی که خواننده‌های وبلاگتم بشنون، مثل وقتی که خوابِ بلاگری که تا حالا ندیدیشو می‌بینی، مثل وقتی که خسته از امتحان برمی‌گردی و کلید واحدتو از پذیرش می‌گیری و میای خریداتو می‌چینی روی میز و گوشیتو درمیاری و چیلیک! با خودت میگی "حالا برم آپلودش کنم برای پست جدید"

ولی هیچ کس برای همیشه در کنار شما نخواهد موند، شما هم برای همیشه در کنار کسی نخواهید موند. با این واقعیت تلخ کنار بیاید. هیچ کس و هیچ چی رو چه تو این فضا چه فضای حقیقی جدی نگیرید. 

و در پایان! خواننده‌ی خوب، برانگیزاننده‌ی خلق نوشته‌ی خوب هست. شکی نیست که مستمع، صاحب سخن را سر ذوق می‌آورد.

۰۶ دی ۹۵ ، ۱۳:۲۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)