1128- کمکم میکنید؟ (1)
جلسهی اول استاد ازمون پرسید با کارِ عملی راحتتریم یا امتحان؟ گفت چون درس فرهنگنگاری هم تئوری و نظریه و هم عملی و کاربردی، معمولاً از دانشجوهام میخوام یه فرهنگ کوچیک بنویسن ببینم فرهنگنویسی رو یاد گرفتن یا نه. ما هم گفتیم هر دو؛ ینی هم امتحان بدیم هم فرهنگ بنویسیم. ینی یه همچین دانشجویان فعال، کوشا و از زیر کار درنرویی هستیم ما. قرار شد امتحانو سخت نگیرن و پنج نمره، بارم امتحان باشه و 15 نمره بارم کار عملیمون. سوالهای امتحان یه چیزی تو این مایهها بود که چند جور فرهنگ لغت داریم و یه فرهنگ از چه قسمتهایی تشکیل شده و برای هر مدخل چه اطلاعاتی رو حتماً باید ارائه بدیم و چه جوری ارائه میدیم. یه کلمه هم داده بود که مثل فرهنگ لغت براش تعریف بنویسم. باید برای «ساعت» اطلاع املایی، آوایی، دستوری (اطلاعات نحوی و صرفی)، تبار واژه، اطلاعات کاربردی، تاریخی، تخصصی، معنایی و در صورت لزوم تصویر و شاهد و مثال میآوردیم. فکر کنم 5 نمره رو گرفتم. هنوز نمرهها اعلام نشده البته. برای کار عملی هم قرار شد خود استاد 50 کلمه انتخاب کنه و اونا مدخل فرهنگ لغتمون باشه. معمولاً هر کدوم از مدخلها چهار پنج تا زیرمدخل هم داره و در کل 200 تا تعریفه. موعد تحویل این فرهنگ لغت، اواسط شهریوره. ینی چند روز دیگه. ولیکن من از همون جلسهی اول، ینی قبل از عید گیر داده بودم استاد این پنجاه تا لغتو بهمون بگه که بذاریم خوب خیس بخوره. هر چی منتظر موندیم خبری از این پنجاه تا نشد و ملت امیدوار بودن استاد یادش رفته باشه یا آخر ترم دلش به رحم بیاد و حجم کارو کم کنه. جلسهی آخرِ قبل از عید تمنا و التماس کردم و خواهش و استدعاها نمودم به محضر استاد که این پنجاه تا رو همون جا تو کلاس تعیین کنه که بذاریم عید این کلمهها تو مغزمون خیس بخوره. وقتی پرسید چرا انقدر عجله داری و وقتی گفتم میخوام واژهها تو ذهنم خیس بخوره گفت "خیس بخوره؟!!!" گفتم آره دیگه. شما وقتی آش درست میکنی، نمیذاری از شب قبلش نخودا خیس بخوره؟ استادمون خانوم بود. کل کلاس ترکید رفت رو هوا! خودمم خندهام گرفت. گفت تا حالا نشنیده بودم این اصطلاحو. گفتم ولی من زیاد استفاده میکنم و در واقع تو زندگیم مقولههای زیادی رو میذارم خیس بخوره و حسابی جا بیافته. گفت باشه؛ آخرِ همین جلسه این پنجاه تا رو میگم بهتون. جلسه که تموم شد تخته رو پاک کرد که اون 50 تا کلمه رو بنویسه.
اصلی که موقع تعریف مدخلها باید رعایت کنیم اینه که تعریف برای مخاطبان غیرمتخصص در هر رشته نوشته میشه و اطلاعات تخصصی و دایرةالمعارفی رو توی تعریف نیاریم. مثلاً برای تعریف آب لازم نیست چگالی و فرمول شیمیایی و پیوند مولکولیشو بنویسیم. اگه اینا رو بگیم تعریفمون دقیق میشه هاااا! ولی این کار اشتباهه. در واقع دیگه تعریفمون تعریف نیست. هر چند یه جاهایی مجبوری و چیز دیگهای نداری که در توصیف اون کلمه بگی. پایبندی به این اصل، کار رو سخت میکنه؛ چون مثلاً در مورد گیاهان و جانوران که با مشخص کردن رده و شاخه و زیستگاه و عکس بهراحتی و با دقت میشه توصیفشون کرد، باید به زبان ساده به بیان مشخصات ظاهریشون اکتفا کنیم و خب این سادگی باعث میشه تعریف ما دقیق و جامع و مانع نباشه و مثلاً نتونیم فرق گرگ و سگ رو دقیق بگیم. از طرف دیگه تعریف خوب تعریفی هست که وقتی اونو به کسی میگیم و میپرسیم اون چیه که فلانه و بهمانه، بگه اینه. اون کلمهای که تعریف میشه هم نباید تو خود تعریف باشه. تعدادی از تعریفهایی که نوشتم رو برای همین پست کامنت گذاشتم. زیرمدخلها زیاد بودن و همهی اونا رو نپرسیدم ازتون. کلمات قدیمی رو هم نیاوردم. چون مثلاً آهو به معنای عیب و ایراد رو هر چقدر هم خوب تعریف میکردم، بازم به ذهن کسی نمیرسید بگه اون تعریف، تعریف آهو هست (آ در زبان پهلوی پیشوند نفی هست و هو همون خوب هست و آهو ینی کسی که خوبی نداره و عیب و ایراد داره). به ترتیب حروف الفبا ننوشتم و ممکنه اولین کلمه، کلمهای باشه که با حرف «ی» شروع میشه. اگه وقت و حوصلهشو دارید، بخونید و بگید هر تعریف، تعریفِ چیه. اگه همونی رو حدس بزنید که مد نظر منه، میفهمم تعریفم کامل بوده و اگه نتونید حدس بزنید یا چند تا چیز رو برای اون تعریف حدس بزنید من میفهمم تعریفم تعریف مانعی نبوده و باید محدودترش کنم. جوابهاتون تایید و نشون داده نمیشن. ولی اگه کامنتتون سوالی باشه، جواب میدم. اگه دوست دارید کمکم کنید همین امروز، فردا کامنت بذارید. چون چند روز دیگه باید چاپش کنم بفرستم تهران. و اگه جواب رو نتونستید حدس بزنید سرچ نکنید یا خیلی به ذهنتون فشار نیارید. من نمیخوام اطلاعات شما رو بسنجم. ناتوانی شما، ضعف تعریف منو نشون میده. پس لزوماً قرار نیست همهی اینا رو بلد باشید. پیشاپیش از همهتون ممنونم.