۱۷۸۳- مگو چیست کار ۳
فک و فامیل همیشه منو در حال درس خوندن و مقاله نوشتن و پای کتاب و لپتاپ دیدهن. معمولاً تو مراسما و مهمونیاشون نیستم و هر موقع میپرسن چی کار میکنی میگم مشغول نوشتن مقاله و پایاننامهم. قطعاً منظور من مقالهها و پایاننامۀ خودمه ولی یه بار از صحبتای یکی از فامیلامون متوجه شدم که فکر میکنه من تو کار فروش مقاله برای میدون انقلابم!
بعد از تدریس کنکور، یکی دیگه از کارهایی که بهم پیشنهاد میشه نوشتن مقاله و پایاننامه، یا حداقل ویرایششونه، که نهتنها از این کار بهدلیل اینکه تقلب محسوبشون میکنم بدم میاد بلکه چنین پیشنهادهایی رو میذارم تو طبقۀ پیشنهادهای بیشرمانه.
سال اول ارشد، یه بار یکی از همکلاسیهای دورۀ کارشناسیم ازم خواست پایاننامۀ داییشو ویرایش کنم. منم تازه با ویرایش و پدیدهای به نام نیمفاصله آشنا شده بودم و دوست داشتم ویراستاری رو. ولی معتقد بودم هر دانشجویی باید یاد بگیره خودش پایاننامۀ خودشو ویرایش کنه. البته موضوع پایاننامهشم هیچ ربطی به من و رشتههام نداشت. دوستم ازم خواست فقط در حد درست کردن فهرست و شکلها و جدولها و نیمفاصلهها دستی به سر و روی پایاننامه بکشم. تو رودروایستی گفتم باشه، ولی تأکید کردم که چون کارم این نیست دستمزد نمیگیرم. از اون اصرار و از من انکار و دیگه آخرش صرفنظر از تعداد کلمات و صفحات پایاننامه، گفتم پنجاه یا شصت تومن که اون موقع معادل با دوتا بلیت قطار بود و مبلغ زیادی نبود. پایاننامهشو ویرایش کردم و فرستادم. استاد دایی این دوستم گفته بود منابع پایاننامه کافی نیست. دوستم ازم خواست چندتا جمله از کتابهای مربوط به موضوع به متن اضافه کنم و ارجاع بدم بهشون که منابع مورداستفاده زیاد بشه. از اونجایی که دوستم و داییش آدمای محترمی بودن نتونستم خواهشش رو رد کنم و انجام دادم. اولین باری بود که این دوستم کارش لنگ من بود و قبل از اون کلی لطف جبراننشده بهم کرده بود. نتونستم نه بگم. ولی هنوز که هنوزه عذاب وجدان دارم بابت اضافه کردن اون منابع مسخره. نمیدونم اونایی که برای این و اون پروپوزال و پایاننامه و مقاله مینویسن یا میخرن چجوری از عذاب وجدان نمیمیرن. من که هنوز خودمو نبخشیدم! بعدتر که بیشتر با کار ویرایش آشنا شدم، همکارام سعی میکردن قانعم کنن ویرایش پایاننامه و مقاله کار زشتی نیست و یه کار قانونی و اخلاقی و شرعیه و قرار نیست کسی که پزشکه یا مهندسه، ورد و تایپ هم بلد باشه و نیمفاصله بدونه چیه. چون ویرایش، دانشمهارت محسوب میشه و انتظار نمیره که همه بلدش باشن. ولی من چون همیشه خودم صفر تا صدِ کارامو انجام میدادم قانع نمیشدم بخشی از کار بقیه رو انجام بدم و بابتش پول بگیرم. لذا کارای این مدلی رو قبول نمیکردم. ولی وقتی پریسا (فامیلمون) ازم خواست تو نوشتن پایاننامه کمکش کنم با توجه به شرایطش و شناختی که ازش داشتم قبول کردم که پایاننامهشو فقط بهلحاظ صوری (ظاهری و نه محتوایی) ویرایش کنم. دستمزدم نگرفتم.
یه بارم پایاننامۀ جانورشناسیِ همکار هماتاقی اسبقمو ویرایش کردم. این هماتاقیم بهنوعی همکارم هم بود و امیدنامهها و قراردادهای شرکتشونو ویرایش میکردم. میدونست که تو کار مقاله و پایاننامه نیستم و انجام نمیدم ولی همکارش در شُرُف دفاع بود و عجله داشت و رو انداخت به من. گفت در حد درست کردن نیمفاصلهها و فهرست و فونت و سایز نوشتههاست. اینجور مواقع ارجاعشون میدم به همون همکاران ویراستارم که ویرایش پایاننامه رو مکروه نمیدونن و انجام میدن. ولی عجلهای کسیو پیدا نکردم و خودم انجام دادم. پونصد تومن برای ویرایش گرفتم و سیصد هم برای اینکه فونت و سایز و سطر و حاشیهها رو طبق شیوهنامۀ دانشگاهشون اصلاح کنم. یه روز طول کشید. این مبلغ بازم در مقابل چیزی که همکاران ویراستار میگرفتن کم بود. تازه فوری بودنشم حساب نکردم.
ویراستاری، کاری بود که تا قبل از نوشتن پایاننامۀ کارشناسیم نمیدونستم وجود خارجی داره و چیه. در واقع نمیدونستم چنین کاری هست چه رسد به اینکه علاقه داشته باشم یا بخوام در آینده ویراستار بشم. سال آخر کارشناسی موقع نوشتن پایاننامه نیمفاصله و قواعد نگارشی رو از یکی از دوستام یاد گرفتم و از اون موقع سعی کردم تو پستهای وبلاگ و تو چتهام هم رعایتشون کنم. بعد دیدم رعایت کردنِ این چیزا شغله و ملت ازش پول درمیارن! ولی هیچ وقت به چشم شغل بهش نگاه نکردم و هیچ وقت هیچ جا اطلاعیه ندادم که من ویرایش بلدم و کاراتونو بسپرید به من. هر کاری هم تا حالا کردم برای آشناها و دوستا و فک و فامیل بوده. از بعضیاشون دستمزد گرفتم و از بعضیاشون نه. ملاکم هم گاهی تعداد کلمات متنشون بوده گاهی هیچی. یه کار تفریحی و تفننی، صرفاً جهت خوب کردن حال خودم. وقتایی که یه متن درب و داغون رو ویرایش میکنم حس خوبی بهم دست میده. حسی شبیه تعمیر کردن چیزی که خرابه. فکر کنم ریشۀ مشترک داشته باشن این دوتا کار. اصلاح کردن، درست کردن.