۲۰۳۸- فرهنگستان و رساله
علاوه بر شورای واژهگزینی که سالیان ساله که شنبهها برگزار میشه و سالیان ساله که من شرکت میکنم، یه جلسهٔ دیگه هم بعدش داریم که موضوع اون نامهای تجاریه و دو ساله که برگزار میشه و یه کم خصوصیتر از شورای واژهگزینیه. هر هفته یه سری اسم عجیب و غریب میفرستن برای گرفتن مجوز و ما هم بر اساس اصول و ضوابط تصمیم میگیریم که مجوز بدیم یا ندیم. امروز بهخاطر این جلسه رفتم فرهنگستان. چندتا کار دیگه هم داشتم که انداختمشون امروز که هم جلسه رو برم هم اون کارا رو انجام بدم. یکی از کارا این بود که از صفحۀ بیستوسوم یه کتابی که جزو منابع رسالهم بود عکس بگیرم. سهتا کتاب دیگه هم امانت گرفته بودم و چون مرجع بودن نمیتونستم بیارم خونه. اونا رم باید چک میکردم. البته اگه میاوردم هم کسی نه میفهمید نه چیزی میگفت ولی چون مرجع بودن، حتی تو کشوی قفلدارم هم نذاشتم که اگه یه موقع یکی لازم داشت و من نبودم بتونه برداره.
این روزا اینجا داریم واژههایی که تو این سی سال تصویب کردن رو بهصورت یه فرهنگ لغت درمیاریم. فارسی به انگلیسیش اردیبهشت منتشر شد و ۵۱هزار و ۲۳۳تا مدخل فارسی داشت. یعنی تاکنون انقدر واژهٔ فارسی تصویب شده که ملت فقط درازآویز زینتیشو بلدن که همونم جزو مصوبات نیست و طنزه. اینی که اردیبهشت منتشر شد همین کتاب آبیه که روی میزه. تو مقدمهش از منم تشکر کردن! حالا لاتین به فارسیشو داریم درمیاریم. اگر چنانچه خداینکرده فکر کردید حالا که فارسی به انگلیسی چاپ شده، این دفعه به جای اینکه ستون فارسی رو سورت الفبایی کنیم، لاتین رو باید سورت کنیم که انگلیسی به فارسی دربیاد باید بگم سخت در اشتباهید و منم قبلاً که چیزی از فرهنگنویسی و ارجاع و اندیسگذاری و چندمعنایی و ترادف و اختصار نمیدونستم همین فکرو میکردم. ولی وارد کار که شدم دیدم تعداد مدخلهای لاتین حدوداً هفتادهزارتاست و رابطه یکبهیک نیست که از اون ور سورت کنیم لاتینش دربیاد. حداقل پنج شش ماه زمان میبره. تازه همون نسخهای که به ترتیبِ فارسیه و منتشر شده هم کلی ایراد داره و باید اول دو سه ماه زمان بذاریم اونو اصلاح کنیم بعد لاتینو از روی اون دربیاریم. بعد با تیم واژهیاب هم صحبت کردم که واژهها رو بدیم بذارن روی سایتشون. قبلاً یه چیزایی ازمون گرفتن گذاشتن، ولی نیاز به ویرایش داره و گفتم منتظر نسخۀ ویرایششدهمون باشن اونو بدیم. الان مثلاً تو واژهیاب فاضلابرو رو جستوجو کنید هم جدا میاد هم چسبیده هم با تنوین! که این تنوین اشتباه تایپیه و باید درستش کنیم. اون جدا و چسبیده بودن هم نشون میده کارمون یکدست نبوده.
این کادری که میبینید، قاب ثابت هر روز منه. هر ماه، صد صدوپنجاه ساعت تو این موقعیتم. اون سه جلد کتابی که سمت راسته، همون سه جلد کتابیه که امانت گرفتم و امروز رفتم چکشون کنم. یه مجموعهٔ ششجلدیه که تا حالا چهار جلدش منتشر شده و اینا فقط سهتاشو خریدن. بارها به کتابخونهٔ دانشگاه و کتابخونهٔ اینجا گفتم چهارمی رو هم بخرن و گفتن باشه و هنوز خبری نیست. آگهیها و تبلیغات بازرگانی روزنامهها از ابتدای خلقت تاکنون تو این مجموعه جمع شده. نمیدونم قبلاً اینجا در موردش صحبت کردم یا نه، ولی فوقالعادهست این مجموعه. انقدر جذابه که اگه یه روز تبعیدم کنن به یه جزیرهٔ متروک و قرار باشه تا ابد اونجا تنها باشم این کتابا رو با خودم میبرم که اونجا اینا رو بخونم. اون کتابِ کوچیکتر هم گزیدۀ اشعار پل الوار فرانسویه. امروز اتفاقی پیداش کردم. احتمالاً شعرِ تو را دوست دارمشو تو سریال مدار صفر درجه شنیده باشید. تو را به جای همۀ روزهایی که نزیستهام دوست دارم. تو را دوست دارم بهخاطر داناییات کز آن من نیست. میپنداری که شکی و سراپا خِرَدی. میبایست زندگی را واژهبهواژه بیاموزم، همانگونه که از یاد میبرند. هم این کتاب، هم اون تابلوی کوچیک که روش نوشته زندگی گر هزارباره بود، بار دیگر تو، بار دیگر تو از پژوهشگر قبلی اینجا که بازنشسته شده رسیده بهم.
مسیر هرروزه، که منتهی میشه به محل کار:
دختر همکار:
میز من:
هر چهارتاش در اختیار منه. یکیش البته مال خودمه:
میز گرد:
قدر این موقعیت صد، صد و پنجاه ساعت رو بدون حسابی 😭
توصیه از طرف یه مادر ۲۴ ساعته 😐😅