40- هشتصد و نود و یک!!!
جمعه, ۸ خرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۹ ب.ظ
+ از دفتر نظارت خوابگاه زنگ زدن, گوشیو برداشتم, خانم ح: سلام نسرین, 891 دارین؟
من که همون نسرین باشم: 891؟
خانم ح: نه!!! 891 دارین تو اتاقتون؟
من: نه نداریم, 891 نداریم, اصن 891 چیه؟
خانم ح: 891 نه! 891!!!
من: خب همون, 891 چیه؟
خانم ح. در حالی که داد میزد و میخندید: 891 نه!!! ارشد 91, ارشد ورودی 91
من: آهان! نه نداریم, کلاً ارشد نداریم اینجا
خانم ح: خدافظ (لابد تو دلش میگفت خدا شفات بده)
+ از کسی که از صبح 100 بار به یه آهنگ گوش کرده بیشتر از این نمیشه انتظار داشت!
من که همون نسرین باشم: فکر کنم صد تا رو رد کردم دیگه
هم اتاقی: خدا شفات بده
+ داشتم فکر میکردم از قفس خارج شدن رو بلد نیستیم انگار،
فقط تلاش میکنیم قفس بزرگتری دست و پا کنیم!
نمیدونم الان این چه ربطی به پست داره ولی به هر حال دارم بهش فکر میکنم
+ هفته بعد چهار تا سمینار دارم و در حال تایپ و تولید اسلایدم, میفهمی؟
فردا باید از پایاننامه ام دفاع کنم
حذف آرتیفکت های چشم از سیگنال مغز
+ کیکی که پست قبلی در موردش حرف زدم آماده است,
داشتم برای نرگس و هم اتاقیش کیک میبردم, تو راه هماتاقی سابقمو دیدم
پرسید میای کنسرت؟
گفتم کنسرت کی؟
گفت بنیامین
گفتم نه!
حالا هر کیو میگفت میگفتم نه, نمیدونم چرا پرسیدم کنسرت کی...
موقع برگشت هماتاقی اسبقم رو دیدم ینی خیلی سابق تر
و همین طور هماتاقی سابق هم اتاقی سابقم
کلاً تو این خوابگاه, ملت یا یه زمانی هم اتاقی من بودن
یا هم اتاقی سابق هم اتاقی های کنونیم
یا هم اتاقی کنونی هم اتاقی های سابقم
راستش دل و دماغ عکس ندارم
کیکو میگم!
خسته ام, میفهمی؟
یه وقتایی انقدر خسته ای که میری دو کیلو هویج میگیری میاری شروع میکنی به رنده کردن
یه ساعت, دو ساعت, سه ساعت
هی هویج رنده میکنی,
به نارنجی شدن ناخناتم فکر نمیکنی
اصن فکر نمیکنی
اتفاقاً هویچ رنده میکنی که فکر نکنی
هویج رنده شده رو به اندازه سیب زمینی سرخ کرده دوست دارم
انقدر که بلاگفارو رفرش کردم ببینم درست شده یا نه, سازمان سنجشو انقدر رفرش نکرده بودم موقع نتایج کنکور!!! ینی جا داره روح شیرازی (مسئول بلاگفا) و عمه اش رو مورد عنایتم قرار بدم! ینی مرده شور بیاد خودشو ببره با اون سروراش!
۹۴/۰۳/۰۸
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)