۱۶۲۹- انفرادی شده سلول به سلول تنم، خودِ من در خودِ من در خودِ من زندانیست
این ترم سهتا درس دارم، با استاد شمارۀ ۱۷ و ۱۸ و ۱۹. این درسی که با استاد شمارۀ ۱۷ دارم اسمش انفرادیه. فقط منم و استاد. همکلاسیامم با استادراهنمای خودشون این انفرادی رو دارن. مثلاً ن۱ با استاد شمارۀ ۲۲ انفرادی داره، ن۲ با استاد شمارۀ ۲۰، م۱ با استاد شمارۀ ۱۸ و م۲ با استاد شمارۀ ۱۹. دیگه تا وقتی از رسالهمون دفاع کنیم و فارغالتحصیل بشیم این انفرادیه رو داریم هر ترم. فکر کن هر جلسه یکی بشینه جلوت که براش توضیح بدی در هفتهای که گذشت چی کار کردی و اعتراف کنی چقدر پیش رفتی. سخته. مثل کلاسهای عادی نیست که هر چند وقت یه بار نوبت ارائهت بشه و یه ترم هم بیشتر طول نکشه. زین پس هر هفته خودت بهتنهایی ارائه داری. هر هفته. دیگه اینجوری نیست که اگه یه وقتی حوصله نداشتی بتونی بری تو لاک خودت و نه سؤالی بپرسی و نه سؤالی جواب بدی و انقدر سمن تو کلاس باشه که یاسمنی که تو باشی توش گم باشی. دیگه گم نمیشی. دیگه تو چشمی. جلوی چشم استادتی. حالا اگه صرفاً تحویلِ گزارش یا انجام کار و ارسال نتیجه بود میشد یه کاریش کرد، ولی ارتباط کلامی مداوم سخته. تو ارتباط کلامی باید سطح انرژیتو بالا نگهداری و خودتو همچنان علاقهمند و باانگیزه نشون بدی. هر هفته. همۀ هفتههای سال. امسال و سال بعد و سال بعدتر. از همۀ اینا سختتر جلسۀ این هفتهست که جلسۀ اول باشه، که باید برای سؤالِ دوست داری دقیقاً روی چه موضوعی کار کنی و موضوع رسالهت چیه جوابی داشته باشم برای استادم که ندارم. تو مودِ وایستا دنیا میخوام پیاده شمم بهواقع.