پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

یکی از هم‌رشته‌ای‌های رشته‌ی سابقم! برای عروسی یکی از اقوام رفته آلمان و کانالشو دنبال می‌کردم و

ملاحظه بفرمایید:


من از بچگی آرزوم این بود که شب عروسیم خودم جای مهمونا و لباسا (یونیفرم) مهمونا رو مشخص کنم. مثلاً خانواده‌ی پدری عروس فلان رنگ و خانواده‌ی مادری عروس فلان رنگ و دوستان و در و همسایه فلان رنگ! و خانواده‌ی پدری داماد بهمان رنگ و خانواده‌ی مادری‌ش فلان و دوستان و در و همسایه هم رنگ جدا. و حتی دوستان مشترکشون هم رنگ جدا!
و هر کدوم جایگاه مشخصی داشته باشن و عینهو جلسه کنکور :)))) هر کی بر اساس شماره‌ش بره سر جاش بشینه و موقع رقصش که شد بلند بشه و توی تایمی که براش در نظر گرفتن برقصه و بعدش بشینه سر جاش. و همیشه فکر می‌کردم چه قدددددددددددددر حرص و جوش خواهم خورد توی مراسمم از این بابت و وقتی این فانتزیامو با سهیلا مطرح می‌کردم بهم برچسب دیوانگی می‌زد! آقاااااااااا من دیوونه نیستم، فقط چون تو اقلیتم این جوری فکر می‌کنید. مردم آلمانو ببینید... اصن معلومه خونِ آریایی تو رگمونه که انقدر تفاهم داریم.

حاشیه:
از اونجایی که از عنفوان کودکی‌م هر کی شوهر کرده و زن گرفته کارت دعوت عروسیشو نگه داشتم، نسبت به این مقوله حساسم. حتی بیشتر از خود مراسم. چند وقت پیش که عروسی دخترای فامیل بود، اینا خفن‌ترین تالار شهر عروسی گرفتن و کارتشون یه کارت ساده بود. می‌گفتن وقتی ملت کارتو دور می‌ندازن چرا این همه هزینه کنیم و خب من این طور فکر نمی‌کنم. این کارت و یادبودی که موقع دادن هدیه می‌گیرن تنها یادگاری‌های مراسمه و باید یه چیز خوب باشه؛ حتی اگه مراسم توی یه تالار خفن برگزار نشه و یه مراسم با شام معمولی باشه.
چند سال پیش پسر دوست بابا وقتی داشت زن می‌گرفت (البته برای مراسمش نرسیدم و امتحان داشتم و تهران بودم) از کارتش که شبیه در بود و باباش می‌گفت درِ خیبر! خوشم اومد و تصمیم گرفتم منم یه کارت چوبی شبیه در بخرم. چند روز پیش پسر یکی دیگه از دوستان بابا زن گرفت و کارتش شبیه صندوقچه بود و کاغذه لوله شده بود و داخلش بود و از این بیشتر تر تر خوشم اومد و تصمیم گرفتم کارتم صندوقچه باشه. البته نظر مراد هم مهمه هاااا ولی همین که من می‌گم :دی
این والدین ما ید طولایی (طولانی درست نیست) دارن، در زمینه‌ی شکوندن جعبه! مثلاً جعبه‌ی ساعتم به دستِ همین پدر گرام شکست؛ وقتی داشت بازش می‌کرد! این صندوقچه‌ی مذکور رو هم مامانم شکوند! نمی‌دونم اینا چه مشکلی موقع باز کردن این چیزا دارن و خلاصه اینکه درش شکست و از چشَم افتاد... صندوقچه رو عرض می‌کنم. فلذا تصمیمم مبنی بر کارت دعوت صندوقچه‌ای عوض شد.
مورد بعدی، این یادبوداییه که وقتی کسی کادو میده بهش میدن. مثلاً اینا یادبودای یک سالِ اخیرِ طایفه‌ی ماست. برای دندونیِ بچه و کادوی سر سفره‌ی عقد و اینا که خب به نظرم اینم باید یه چیز خوب و درخور و ماندگار باشه.
تقصیر خودشه دیگه!
انقدر دیر میاد که منم مجبورم این چیزا رو در غیابش برنامه‌ریزی کنم
مرادو عرض می‌کنم
تازه چند روز پیش تصمیم گرفتم بچه‌هامو بذارم مهدِ قرآن!
آخه خودم چهار تا سوره هم حفظ نیستم و بچه‌هایی که قرآن می‌خوننو می‌بینم ذوق می‌کنم
به نظرم هیچ اشکالی نداره پدر و مادر آرزوهای خودشونو روی بچه‌هاشون اعمال کنن :دی


خدایا؟ میشه مرادم مثل من همین قدر و نه بیشتر، خل وضع باشه؟ پلیز!!! خدایا میخوام زنگ بزنم از آموزش نمره‌مو بپرسم! هوامو داشته باش...

خدایا زنگ زدم... معاون آموزش گفت استاد هنوز نمره‌ها رو نیاورده برامون... خدایا اگه نمره‌م خوبه که استادمون سالم برسه فرهنگستان، اگرنه که ایشالا به حق پنج تن ماشینش پنجر شه، بعد یهو وایسه هر چی استارت بزنه روشن نشه!
پ.ن: اون دوست عزیزی که چند وقته داره پستامو دیس‌لایک می‌کنه؛ عزیزم! پست قبلیو یادت رفته دیس‌لایک کنی.
۹۵/۰۴/۲۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 8

بابا

سجاد پسر حاج عمو

سهیلا

علی‌اصغر

مامان

مراد

میترا

ندا

پریسا

نظرات (۵۰)

یه غلط املایی گرفتم تصمیم گرفتم رو نوشتید تصمیم گفتم
برم بقیه پست رو بخونم گفتم تا کسی نگفته من اول بگم:)))
پاسخ:
یه ر جا افتاده هااااااااا
ببین چه جوری آبرو ریزی می‌کنن!
والا
۲۹ تیر ۹۵ ، ۰۹:۵۹ سرباز جامانده
مراد اگه صدامو میشنوی زودتر دست ب کارشو.دیگه داره دیر میشه.
پاسخ:
:))) 
خب الان پستو کامل خوندم.
خب من از رسم و رسومات ازدواج خیلی پرتم فقط در این حد میدونم دو نفر با هم ازدواج میکنن:دی.
چه آموزش خوبی دارید قبل از اینکه نمره ها رو بزنن تو سایت ازشون میپرسید.دمشون گرم:)
عیب نداره دانشجویی که رد نشه دانشجو نیست:دی.
پاسخ:
خب چون فقط 8 نفریم، سرشون شلوغ نیست و فقط 8 نفریم و می‌تونیم زنگ بزنیم بپرسیم. چون فقط 8 نفریم.
اینم یادم رفت بگم حالا از شناسه های جمع استفاده میکنید درست ولی آخه
آبروریزی میکنن.
منو چند نفر میبینید؟:)))))
پاسخ:
شما که تنها نیستی
الان یه تیم، به خون من تشنه‌ان و بس که غلط درآوردم منتظر غلطای منن :)))
هی میخوام کامنت کم بزارم اگه گذاشتید
من متوجه شدم فقط 8 نفرید شما به اعصابتون مسلط باشید:)))
پاسخ:
:))) آقاااااااااااااا تعداد کامنتا محدودیت نداره
خب چیکار کنم میترسم ازتون
عه:)))
پاسخ:
نه نه اشتباه نکنید! من نگفتم نترسید
ولی کامنتا محدودیت نداره :)
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۷ محمد حسین
پاسخ:
به نام بارشِ باران وَ یک هوای دوتایی
به یادِ خاطره ای در سروده های دوتایی

یک استکانِ پُر از چای و حسّ بودنِ باهم
نمی دهم به جهان این خلوصِ چای دوتایی

ازین حصارِقَوافی که بُگذری، غزلت را؛
به آسمان برسانی... به یک دعای دوتایی

وَ من همیشه به فکر سروده های نجیبم
به فکر واژه ی ما، یک وجب فضای دوتایی...

من این زبانِ غزل را به لطف چشم تو دارم
که می برد دل من را به یک صفای  دوتایی

نشسته بین نگاه تو شرم لحظه ی بوسه
فدای شرم تو... قربان این حیای دوتایی

نگاه کن تو به لفظِ قشنگ و تازه ی "عاشق"
ببین اسیر تو ام با همین هجای دوتایی

به جای قافیه چیدن بگو به این زن عاشق
موافقی سر سفره به یک غذای دوتایی؟

چه حس خوب و قشنگی، همین که پیش تو هستم
همین که نیمه ی شب ها... خدا خدای دوتایی...

مریم_عظیمی
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۰:۴۸ زینـب خــآنم
این نظم خیلی خوبه ، ولی اصلا فک نــمیکنم توی ایران جواب بده × ینی اصن ما کلا مدلمون شیر تو شیره  : دی
ولی خیلی نگران نــباش ، خـــدا واقعا گاهی بدجوری در ُ تخته رو با هم جور میکنه   ; )
پاسخ:
الهم نحن نسئلک یکی لنگه‌ی خودمون :)))
شما بایگانی میخوندین چی میشد !
پاسخ:
بایگانی اسم رشته است؟
نمی‌دونستم
من از عنفوان کودکی‌م تا حالا کتابا و دفتر مشقامم نگه داشتم
بسته‌های چیپس و پفکی که روشون قیمت 100 و حتی 50 تومن هم نوشته نگه داشتم 
منم تو تلوزیون شنیدم ، بایگانی مُدرن !
10 - 20 سال دیه فک کنم باید یه انبار ِ آرشیو واسه خودتون درس کنین .. آرشیو شما کاملتر از موزه ها خواهد بود :|
پاسخ:
من آخرین گچی که سوم راهنمایی باهاش درس دادن بهمونم نگه داشتم :دی
و تماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام لیونای ذرت مکزیکی و بستنی و شکلاتایی که با دوستانِ خاص خوردم :دی
و اضافه کنید به تمام موارد فوق متن تمام مکالمات وایبر و تلگرام و اسمس و ایمیل و چت و...
یه پستم داشتید که حتی نوشتید ناخنتونم نگه میدارید(آیکون چندش).
واقعا برام سوال بود از اونموقع تا حالا شده این حجم از خاطره رو کجا جا میدید:)))
من همیشه واسه خونه تکونی نصف اینجور چیزا رو میریزم دور.با اینکه دوست دارم نگه دارم نمیشه
پاسخ:
خاک به سرم!!!
ناخنامو که نگه نمی‌دارم (وجه فعل استمراری نیست)
ناخنمو نگه داشتم
ینی یه بار نگه داشتم نه همیشه
اون یه بارم دلیل داشت
اگه با یه چیزی خاطره نداشته باشم دورش می‌ریزم یا اگه به درد یکی بخوره میدمش به کسی.
 این که جای هرکسی مشخص باشه خیلی خوبه ولی توی ایران ما عملی نیست .

من فکر میکردم از این دوستای عزیزی که دیس لایک میکنن فقط من دارم نگو جاهای دیگه هم پیدا میشن ولطفشونو ابراز میکنن .
پاسخ:
:) مشخص بودنِ جای مهمونا هیچ جای دنیا عملی نیست و حتی ایشون هم گفتن که بعدش مهمونا جاشونو عوض می‌کنن
لایک و دیسلایک برام مهم نیست واقعا. و به خواهش یکی از دوستانم فعال کردم وگرنه اهمیتی نداره برام.
هر چند اگه واقعاً کارم ایراد داشته باشه، دوست دارم فیدبک بگیرم و بدونم و تصحیح کنم.
کمتر کسانی هستند که کارت رو نگه میدارن .
قبلنا کارتها ساده تر بود الان مودلهای مختلف اومده . که انتخاب رو برای عروس وداماد مشکل میکنه .
پاسخ:
درسته.
چند روز پیش رفته بودم پابوس امام رضا (ع) و چندبار هم وسط دعاهام به یاد نسرین و مرادش افتادم :)

وقتی اومد باید بشینه سر سفره حاضر و آماده لازم نیست خودشو به زحمت بندازه واسه برنامه ریزی کارا ؛)
اعتراضی هم وارد نیست میخواد زودتر بیاد
والا :)))
پاسخ:
:))) والا!
من بچه‌هامونم فرستادم مهد قرآن حتی :دی
یعنی شما می گین هر کی هر کار می خواد نکنه؟
هر رنگ که دوست داره نکنه؟
منطقیه عروسی شماست و شمام یک بار که بیشتر عروس نمی شین پس کلهم صاحب اختیارید و داماد و بقیه مهمونام پخ پخ
:/
احتمالا اون بنده خدا دوبار دیس لایک کرده بود و نمی دونست خنثی می شه
پاسخ:
:))) یه رگه‌هایی از دیکتاتوری رضاخانی تو وجودمه ظاهراً
شاید چون به همگونی و همگنی جامعه اعتقاد دارم که خب یه رویاست.
فکر کنم جا داره که بگم تو عمرم تو هیچ عوسی ای شرکت نکردم ، فلذا هیچ کارت عروسی ای رو هم یادم نمیاد که دیده باشم (البته یکی رو یادمه ولی خب شرکت که نکردیم ، کارت رو هم فکر کنم مستقیم ریختیم تویِ‌سطلِ آشغال :/)
پاسخ:
آخه چراااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عجبااااا 0-O
چه جالب! منم دقیقا همینطورم! یعنی تمام کارت های عروسی و یادبود ها رو دارم! حتی کسانی که دیگه طلاق گرفتن متاسفانه، ولی کارتشون و دارم، از بین کارت های ترحیم هم کسانی که عزیز تر بودن، کارتشون و نگه داشتم :|
من تا همین یکی دو سال پیش نمیدونستم ساقدوش ها باید لباس یه جور بپوشن o_O
پاسخ:
کارت ترحیم نگه نمی‌دارم
عه! تا حالا اصن به مقوله‌ی ساقدوش توجه نکرده بودم
پس برنامه شو بچین :))))
پاسخ:
آخه پیش زمینه‌ی ذهنی ندارم و نمی‌دونم باید چند سالشون باشه و برای عروس هم ساقدوش لازمه یا فقط داماد
باید تحقیق کنم اونارم انتخاب کنم :)))
هم واسه عروس لازمه هم داماد، تازه ساقدوشای عروس خیلی جذاب ترن! لباسای یه شکل، همش دور عروسن و باهاش میرقصن!
طبیعتا باید جوان باشن و به احتمال قوی مجرد!! اصولا از دوستا یا افراد نزدیک هستن، خود عروس هم انتخابشون میکنه!
بازم میگم من تا یکی دو سال پیش از وجود ساقدوش مطلع نبودم حتی :/
پاسخ:
چه جالب!
والا این چند سال که تهران بودم به عروسیا نمی‌رسیدم که بیام
موقع مدرسه هم عروسی نداشتیم
آخه همه‌ی مجردا هم سن و سال خودمن
ساقدوشای عروسیای دوران طفولیتم هم یادم نمیاد
قدیما این چیزا زیاد مطرح نبود!! الآن خیلی باب شده!
البته منم ندیدم :|
فقط شنیدم و یا از تو کلیپای عروسی دیدم!!
پاسخ:
شایدم قدیما بوده و الان از مد افتاده
سرچ کردم چه طور ساقدوش انتخاب کنیم اینو آورد:

۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۰ نگــ ❤ـار
چه کارتای زشتی :|
پاسخ:
کدوم کارتا؟
اینا کارتن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه اینا کارتن؟
اینارو میچسبونن رو ظرف دندونی بچه!
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۱۹ نگــ ❤ـار
همون! به نظرم زشتن :|
پاسخ:
خب تو از اینا نخر
اصن نخر
والا :)))
تو سریال بیگ بنگ تئوری یه قشمتش هست یکی از این دانشمندا یه دختر دانشمند مثل خودش پیدا میکنه و تو همه چی تفاهم دارن . بعد اتفاقی ازش میپرسه نظریه ی مورد علاقه ی تو در فیزیک کوانتوم چیه و اونم یه چیزی میگه که الان یادم نیست و خلاصه سر این که بچه هاشون در آینده از کدوم تئوری کوانتوم استفاده کنن رابطه شون بهم میخوره :)

الان هم من دازم به این فکر میکنم سر یه چیزی تو همین مایه ها ممکنه مراد بپره :دی 

مثلا اون عاشق الکترومغناطیس باشه و بخواد بچه اش الکترومغناطیس بخونه :))
پاسخ:
درصد الکترومغناطیسم تو کنکور منفی 22 بوده :))))
البته چون می‌دونستم این درس برای گرایش من ضریبش صفره با آرامش داشتم مسائلشو حل می‌کردم و نگران نبودم :)))
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۳:۴۵ نگــ ❤ـار
نسرین تو بخوای عروسی کنی لباس عروس پوشیده انتخاب میکنی؟ موهاتو چیکار میکنی؟؟
مثلا یه چیزی میپوشی تو این مایه ها؟
http://www.looper.ir/pic/art/actors/tannaz_tabatabaei/tannaz_tabatabaei_film_his.jpg
پاسخ:
چون عروسی‌های ما مختلط نیست، فلذا پوشیده انتخاب نمی‌نمایم.
کلا با عروسی گرفتن های الان مشکل دارم !بنظرم ی بخش عمده ای خرج های الکیه ک میشه استفاده مفید تر کرد... 
راستی الان که یکسال گذشته ودیگه مهم نیست ولی الکمغ ضریبش فقط برای کنترل صفره ! :دی البته اگه ضرایب رو تغییر نداده باشن..
پاسخ:
بحث در مورد خرج و مخارج عروسی مفصله ولی خب هنوزم معتقدم الکمغ خره! خر!!!
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۳۵ نگــ ❤ـار
خب عروسی های مام مختلط نیست!
ولی هر جوری حساب کنی آخرش مردا میبیننت!
پاسخ:
آخرش عروس شنل می‌پوشه و می‌ندازه رو سرش
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۵:۲۹ رفیق خاموش
 امیدوارم زندگیتون همیشه بروفق مراد باشه :)))

من فک میکنم اون عزیز میخواد لایک بزنه اشتباهی دیس لایک میزنه :)))

ما هم یدونه از این دیس لایک زنا داریم 

 گه گداری که میاد یه دیس لایک میزنه خیلی دوس دارم باهاش آشنا شم ولی خب خودشو رونمیکنه 

پاسخ:
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد :))))
ساقدوش هم برای عروسه هم برای داماد یا باید هردو ساقدوش داشته باشن یا هیچکدام 
ساقدوشا لباسای یک دست میپوشن و یک رنگ و یک مدل
ساقدوشای داماو کراوات میزنن و خود داماد پاپیون گردنی.ساقدوش داماد نباید قدش بلند از داماد باشه
وقتی اشخاص قبول میکنن ساقدوش بشن باید درتمامی مراحل عروسی حتی آتلیه همراه عروس و داماد باشن

ساقدوشا اگر از دوستا باشن و خواهر عروس عروس داماد راحت ترن تجربه اطرافیان ثابت کرده


روزخوش :)
پاسخ:
پس نتیجه می‌گیریم این پدیده تو فک و فامیل ما رسم نیست

روز خوش :)
زیرا قهریم با همشون :)))
پاسخ:
با همه‌شون!!! عجب!!!
عذاب وجدان گرفتم الان بخاطر اینکه گفتم همشون :// با همشون هم نه! کلاً در زمان حیاتِ من ، دو یا سه تا عروسی به پا شده که یکیش دعوتمون نکرد که اون موقع ها رابطمون باهاشون داغون بود ، اون یکی هم دعوت کرد ولی ما نرفتیم(باز هم رابطمون داغون بود) .. یکی دو تایِ دیگه اش رو هم بخاطر مختلط بودن نرفتیم (البته در همه ی اینها بنده کمتر از 10 یا 9 سالم بوده!) 
+ الان با نصفشون قهریم! با نصفِ نصفه‌ی باقیمونده سلام و علیک داریم و با اون نصفِ نصفی که باقیمونده رفت و آمد داریم :/ 
++ الان چرا دقیقاً اینا رو الان نوشتم؟! :/ ببخشید که ربطی به پستتون نداشت ...
پاسخ:
:)))) یاد کامنتای خودم افتادم ذیل پست ملت :دی
راحت باشید
کامنتدونی مال شماست
سهم شماست
حق شماست
والا
یچیزی میخام بهت بگم نمیدونم بگم یا نگم ! ینی گیر کزده تو گلوم باید بگم 
یه نقد خفن =))
اینجا بگم خصوصی یا اونور بگم؟
پاسخ:
:)))) عمومی بگو

+ یا آقام ابالفضل؛ ینی چی میخواد بگه!
عمومی که نمیگم ولی الان میگم
این2تارو هم پاک کن بعدا چالش نشه
پاسخ:
چالش نمیشه بابا
بذار ملت چیزایی که تو گلوشون مونده و داره خفه‌شون می‌کنه رو بریزن بیرون :)))
اگه نقدتون سازنده باشه استقبال هم می‌کنم
گفتم دوست ندارم عمومی بگم .عح😒
پاسخ:
خیلی خری :))))
چشم! یه کم لحنمو مهربون می‌کنم
مثلا گفتم هوار نکش 😒😑😑

اصن ازت بدم میاد😊
پاسخ:
آهاااااااااااااااااااای ایهالناس!!! این به من میگه بی‌اعصاب :)))
برو تلگرامتو چک کن ^-^
من کارت عروسیایی که بهم خییییییییییلی خوش گذشته باشه رو نگه میدارم فقط
تا حالا هم فقط یه کارت عروسیو نگه داشتم
اونم مال عروسی دخترِ پسردایی بابا بود..یادش بخیر26 اسفند 94
میخوام امسال هم بهش بگم زهرا سالگرد حتما بگیریاااااااا!
پاسخ:
:)) پس حسابی بهت خوش گذشته
اینی که گفتی رویای من بوده و هست
البته من چون از اکثر فامیلامون خوشم نمیاد و با کسی هم تارف ندارم دعوتشون نمیکنم عروسیم :دی
فقط کساییو که دوس دارم دعوت میکنم
اونا رو هم یروز میریم خودم باید واسشون انتخاب کنم چی بپوشن:دی
بهشون هم میگم چه مدل جنگولک بازی در نیارن آبرومو نبرن
یه چن جلسه هم کلاس رقص میفرستمشون
پاسخ:
:)) منم دعوت می‌کنی؟ :دی
من و مراد و احتمالاً بچه‌هام :دی
۲۹ تیر ۹۵ ، ۱۹:۲۸ میرزاده خاتون
من چقدر می‌خندم با پست‌هایی که درباره مراد می‌نویسیD: 
ایشالا یه مراد با نهایتِ اشتراکات فکری نصیبت بشه
کارت عروسی ما هم اتفاقن خیلی ساده بود. چون به نظر منم خرج اضافیه. ولی تو کارت خوشگل بخر، عکسشم اینجا آپلود کن ما ببینیم ^_^ 
اون گیفت های بچگونه رو ولی دوست دارم. بیبی شاور هم دوست دارم. ولی امیر می‌گه فعلن زوده  D:
پاسخ:
:دی
ببین من اگه شوهر کنم تا چند ماه اینجا اصن بروز نمیدم
ینی یه جوری هر روز خاطرات معمولی می‌نویسم که کسی متوجه نشه
ولی بعدش از سینیِ چایی موقع خواستگاری گرفته تا کارت عروسی رو به سمع و نظرتون می‌رسونم.

برای بار دوم میگم نسرین خانوم
ما دیگه خسته شدیم ازین خاطراتت:|
خاطرات مراد دار میخوایم
زود باش شوور کن وگرنه جمعی از خواننده ها رو میارم طرف خودم اعتصاب میکنیم نمیخونیمت :دی

پاسخ:
:))) خاطرات مراددار :))) اممممم مثلاً یه عکس از دفترخونه ثبت ازدواج که دفترخونه شماره 4 یا 44 یا 444 هست آپلود می‌کنم و عنوان پستم می‌ذارم یا علی گفتیم و عشق آغاز شد. بعدشم شما یهو شوکه می‌شین که کی چی کِی کجا و اینا :)))

فعلاً تنها کاری که از دست همه‌مون برمیاد دعاست. و حافظ در همین راستا می‌فرماید:

گر چه وصالش نه به کوشش دهند  هر قدر ای دل که توانی بکوش
لطف خدا بیشتر از جرم ماست  نکته سربسته چه دانی خموش
گوش من و حلقه گیسوی یار  روی من و خاک در می فروش
ای ملک العرش مرادش بده  و از خطر چشم بدش دار گوش
راستی اون عروسی که گفتم تو دعوتیو
مرادتو
بچه هات:دی

کامنتا رو هم با مشاعره جواب میدی که:دی
خدایا همه بی مرادا رو مراد دار کن بلکه یه تنوعی هم تو خاطراتمون ایجاد شه :دی
از همین الان بگم
چه فردا عقد کنی
چه یه ماه دیگه
چه یه سال دیگه
چه شونصد سال دیگه
هرررررر موقه ای که باشه 
من،عکس خودتو مرادتو میخوامااااااااا
سر سفره عقد!
ایناهاش گفتم
نه هم بگی قهرم
پاسخ:
یا خودِ خدا! خودمو به تو سپردم یا رب العالمین
۲۹ تیر ۹۵ ، ۲۳:۴۰ همونی که گااااااهی دیس لایک میکنه
نه عزیزم، یادم نرفته؛ بلکه پست قبلی نیازی به دیس لایک نداشت....
پاسخ:
:) ممنون 
خیالم راحت شد
برم بشینم فکر کنم ببینم پست قبلی چه فرقی با بقیه داشت :)
عِ جواب داد که :|
چه خوبه دیس لایک کننده شما جواب هم میدن :))
خدا به ما هم از این دیس لایک کننده ها نصیب بفرماید :|
پاسخ:
:))) الهی آمین
آقا خداییش دیگه اینجا کامنت گذاشتن حال نمیده.
یه پاچه ای بگیرید،چیه انقدر مهربون.
طرف همه پستا رو دیسلایک کرده بهش میگید ممنون و خیلی با حوصله جوابشو میدید.
انگار من دارم جواب کامنتا رو میدم
واااااالا
:)))))
پاسخ:
ای بابا!
آقا امروز و فردا و احتمالاً حتی پس فردا پست جدید نداریم برید آسوده بخوابید :)
300 صفحه ویرایش دارم که باید تا آخر هفته تحویل بدم و یکی از کارای تحقیقی استاد شماره 11 مونده که اونم تا آخر هفته وقت دارم
ولی کامنتا رو نمی‌بندم و هر از گاهی میام چک می‌کنم
خداییش این جوابای بی ربطتون خیلی باحاله.
یادمه تو وبلاگ قبلیم واسه یه پستام کامنت گذاشتید دارم میرم دانشگاه:))))

+الان هی دارم کامنت میزام امتحان کنم ببینم همون آدم قبلی هستید یا نه:دی
پاسخ:
:))) دارم می‌رم صبونه بخورم
۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۸:۵۸ شن های ساحل
سلام :).....اتفاقا این رسم توی بعضی کشورا قدیمی تر. اینکه جای میز خانواده هارو انتخاب میکنن ....تازه اینکه خوبه بعضی ها برای عروسی ودینگ پلنر استخدام می کنن برنامه ریز اجرایی...مثل مدیر برنامه ها هست دستمزد میگیره همه کارهارو انجام میده....برای این همه کاری که داری هم خدا قوت
پاسخ:
سلام

این یه ماه این ویرایشا انقدر خسته ام کردن که زندگیم تکراری شده بود
شنبه میخوام جای میز و کمد و تختمو جا به جا کنم بلکه حال و هوام تغییر کنه
۳۰ تیر ۹۵ ، ۰۹:۱۹ شن های ساحل
فکر خیلی خوبیه..چرا یه نصف روز به خودت استراحت نمی دی؟
من همون رفیق نابابم که از کارو زندگی میندازمت ها ها ها
پاسخ:
نصف روزززززززززززززززززز؟!
هر یه ساعت ماکسیمم 5 صفحه می‌تونم ویرایش کنم
صرفاً خوندن نیست و هر خطش ده تا تغییر لازم داره و هر چکیده حدود 100، 150 تا اشکال داره توش
ینی این یه ماه میانگین بازده روزانه‌م هر روز 50، 60 تا بوده که خب برای همین الان این جوری اخر ماه رو سرم آوار شده همه چیز :(
http://dl.nex1music.ir/1395/04/28/Alireza%20Bolouri%20-%20Yadegari.mp3
پاسخ:
:) ممنون
موفق شدی خودتو بکشی یا هنوز در تلاشی؟؟؟
پاسخ:
مرگ؟
من برای زنده موندن می‌جنگم تو از مردن حرف می‌زنی؟
هر چند اگه این زندگی باشه اگه این سهمم از دنیاس من از مردن هراسم نیست

آیکونِ کسی که تا خرخره کار رو سرش آوار شده
۳۰ تیر ۹۵ ، ۱۷:۲۶ مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
😐
من تو فهم مساله ی جشن عروسی خیلی مشکل دارم
پاسخ:
جشنه دیگه
دو نفر به هم میرسن و انقدر ذوق می‌کنن که جشن می‌گیرن و در و همسایه رو دعوت می‌کن که بیان تو شادیشون سهیم باشن
من ازین کارت عروسی‌ها دوست دارم که روش نقاشی‌های فانتزی از عروس دوماد کشیدن =)))
پاسخ:
آره اینم ایده‌ی جالبیه :)
۳۰ تیر ۹۵ ، ۲۲:۰۶ مــیـمـ‌‌‌‌ ‌‌‌‌
شیوه ی اجراش رو میگم :)
پاسخ:
خب اگه بریز و بپاش نپاشه و چشم و هم چشمی، چیز خوبیه