474- چگونه طاقچه بالا بگذاریم؟
اون کارگاه زبانشناسی شریف یادتونه؟ (+ و + و +)
اونجا یه چند تا پروژه و شرکت معرفی کردن و
یه آقاهه که اهل تبریز بود و سمینار هم داشت ایمیلشو داد و گفت اگه خواستین تا دوهفته دیگه رزومهتونو بفرستین
منم بعد از 13 روز رزومهی مختصر خودم و نگارو فرستادم (در حد اسم و رشته و دانشگاه و شماره تماس)
چون کارشون زبانشناسی رایانشی بود، نگارو به عنوان مهندس کامپیوتر معرفی کردم و خودمو زبانشناس :دی
اونم شمارهشو داد و حالا بعد از مدتی مدید تماس گرفتن که بیاید برای مصاحبه و
از اون جایی که یه بار بنده خدای شماره 1 پیشنهاد همکاری داده بودن و منم به طرفةالعینی گفته بودم اوکی و فرموده بودن آدم انقدر هول!!!؟ بنابراین سعی کردم این دفعه ناز و ادا و اطوار از خودم نشون بدم که یارو نگه آدم انقدر هول!!!
بدینسان جواب سلام این بنده خدای جدیدو با تاخیر دادم و
بعدشم زنگ زدم نگار ببینم خوابگاهه یا نه که برم باهاش حرف بزنم
رفته بود شریف، برای دفاع دوستش
من و نگار تو یه خوابگاهیم ولی هماتاقی نیستیم، اون طبقه چهارمه من سوم :)
(همون هممدرسهایم که سال اول هماتاقی هم بودیم و شریف باهم بودیم)
الان رشته و دانشگاهمون متفاوته و من اینجا تو خوابگاه اینا ناخالصی محسوب میشم
گفت خوابگاهم و یه توکه پا رفتم بالا ببینمش و نتیجهی مذاکرهمون شد این:
ایشونم یه چند تا کتاب معرفی کرد و
آدرس دادنم تو حلقم!!!
هیچی دیگه... همین!
و بدین سان طاقچه بالا گذاشتیم :دی