پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۶۲۰- از هر وری دری، منتخب خوانندگان، سری سوم

جمعه, ۱۲ شهریور ۱۴۰۰، ۱۱:۵۴ ب.ظ
پنجاه‌تا از یادداشت‌های منتشرنشده‌ای که تو وُرد نوشته بودمو شماره‌گذاری کردم. و ازتون خواستم یه عدد از ۱ تا ۵۰ بگین. هر شب پنج‌تا از یادداشت‌های منتخب شما اینجا منتشر میشه. برای امشب، یادداشت‌های شمارۀ ۴۹ و ۱۷ و ۱۹ و ۳ و ۴۴ انتخاب شدن. این یادداشت‌ها رو تو این یکی دو سال اخیر تو یه فایل ورد موسوم به «خب که چی» نوشته‌ام.

۴۹. چندتا هم‌کلاسی قدیمی دارم که سال‌هاست که سالی دو بار، دوتا و دقیقاً دوتا پیام بینمون ردوبدل میشه و هیچ حرف مشترک دیگه‌ای جز تبریک تولدمون نداریم. پدیدۀ عجیبیه. انگار نه دلمون میاد پیوندمون برای همیشه گسسته بشه و همو فراموش کنیم، نه دلمون می‌خواد به هم نزدیک‌تر بشیم. مثل استخوان توی گلو شدیم. جایگاه و تکلیفمون مشخص نیست و معلوم نیست که دوستیم یا غریبه. به قول یکی از دوستان، خیلی از ارتباط‌ها در اثر یه سری جبر‌ها مثل فامیل بودن، همکار بودن، همکلاسی بودن و... شکل می‌گیره و وقتی اون جبرها نباشن رفاقت‌های ناشی از اون جبرم منحل میشه. اگرم منحل نشه، میشه مثل رابطه‌م با همین هم‌کلاسیای قدیمی، که دیگه دنیای جدید همو نمی‌فهمیم، که شاید تو رودروایستی پستای همدیگه رو تحمل می‌کنیم و لایک می‌کنیم و گاهی هم البته هیچ کاری نمی‌کنیم و رد می‌شیم از کنار پست‌های همدیگه. معدود رفاقت‌هایی هستند که انتخابی‌اند. به‌نظرم رفاقت تو دنیای وبلاگ‌نویسی انتخابیه و این زیباتر از رابطه‌های اجباری تو مدرسه و دانشگاه و محل کاره.

۱۷. استادمون تعریف می‌کرد که یکی بود که هر سال چندتا کتاب قطور می‌نوشت منتشر می‌کرد و همکاراش به‌شوخی می‌گفتن اسهال قلم داره. حالا نمی‌دونم اینا متن رو دقیقاً به چی تشبیه می‌کردن که زیاده‌روی در نوشتن رو بشه به اسهال تشبیه کرد، ولی منم یه زمانی تو وبلاگم یه همچین حالی داشتم. ولی حالا با همین مشبّه و مشبّه‌به و وجه شبه اگر به مسئلۀ ننوشتن نگاه کنیم، چند وقتیه که گلاب به روتون همه یبوست قلم گرفتن.

۱۹. چهار سال پیش، روز انتخابات کرج بودم. بعد از انداختن آرا توی صندوق پسردایی بابا پرسید پارک یا خونه؟ ایلیا (پسر پسردایی و دخترخالۀ بابا) گفت پارک. بیتا (خواهر ایلیا) هم گفت پارک. برای شام ماکارونی داشتن. دخترخالۀ بابا که مامانِ بچه‌ها باشه، خطاب به من که مهمونشون باشم گفت ببخشید تو رو خدا، پارک و ماکارونی پیشنهاد بچه‌ها بود. ایلیا نگاه به انگشتم کرد و گفت تو هم رأی دادی؟ گفتم آره. ایناهاش. گفت من تا حالا رأی ندادم. فایده نداره. به اینکه هنوز هفت سالشم نشده و میگه تا حالا رأی ندادم چون فایده نداره خندیدم. گفتم ولی تو همین الان به پارک رأی دادی ایلیا. وقتی بابات پرسید بریم خونه یا پارک، اگه ما نمی‌گفتیم پارک الان پارک نبودیم. ماکارونی هم پیشنهاد شما بوده وگرنه همه ماکارونی دوست ندارن. فکر کنم همسر دختردایی بابا ماکارونی دوست نداشت. منم همیشه ماکارونی رو از سر اجبار خوردم. طبیعیه که همه به یک اندازه طرفدار ماکارونی نباشن، ولی همه‌مون کنار هم بودیم و با اونایی که ماکارونی دوست داشتن، باهم سر یه سفره نشسته بودیم.
دورۀ ماکاروحانی! هم تموم شد و اون‌طور که بوش میاد این سری برای شام کرفس داریم و اینم جزو غذاهای موردعلاقه‌م نیست. چرا شورای نگهبان هیچ وقت تو منوش پاستا پنه با سس آلفردو نداره؟

۳. می‌خوام چیزهایی که حالمو خوب می‌کنن و عاشقشونم رو فهرست کنم. ماست، شیر، سس مایونز، شکلات، نون‌خامه‌ای، چیپس، کرانچی، رولت شکلاتی، بستنی شکلاتی و زعفرانی، سیب‌زمینی سرخ‌کرده، هویج رنده‌شده، آش‌رشتۀ نذری ترجیحاً بدون پیازداغ، تخم‌مرغ مخصوصاً عسلی، گوشت گاو، گوسفند، مرغ، ماهی، میگو، وعدهٔ صبحانه با نان گرم، لاک ترجیحاً قرمز یا صورتی، نوزاد، نوشت‌افزار، تقویم و سررسید، گل و گلدان، هر چیزی که نشان جغد داشته باشه، نمرۀ بیست، بوی میدان تره‌بار، پر کردن هر چیزی اعم از شارژ گوشی و بطری و نمکدان و...، شمردن و دسته‌بندی کردن، شستن و پختن، تا کردن و اتو کردن لباس، ویرایش متن، دور ریختن مواد غذایی فاسد و داروهای تاریخ مصرف گذشته و پاک کردن پیام‌های اسپم و تبلیغاتی، تماشای کسی که آچاربه‌دست کار فنی و تأسیساتی می‌کنه و همکاری باهاش، واریز مبلغی به حسابم که موجودیمو تا چهار رقم سمت راست رند کنه، پیدا کردن ایکس تو مسئله‌های ریاضی و کشیدن دایره دورش.

۴۴. یه تُک پا اومدم سر میزم نمی‌دونم چی کار کنم یا چی بنویسم که ترکیب صورتی خودکار توی دستم و لاکم و بلوزم و کتاب زیر دستم و طلق اون جزوه و برچسبای توی کادر چشمو گرفت و بسی ذوق کردم از این همه صورتی یهو یه جا. عکس گرفتم و یادم رفت چی کار داشتم و هر چی فکر می‌کنم هم یادم نمیاد (این یادداشت مربوط به قبل از شیوع کرونا و قبل از کنکور دکتری هست. کتابا رو برای کنکورم از کتابخونه مرکزی شهرمون گرفته بودم).


+ فردا شب هم یادداشت شمارۀ ۷ و ۵۰ و سه یادداشت دیگه به انتخاب شما منتشر میشه. لطفاً یه عدد از ۱ تا ۵۰ به جز اینایی که گفته شده بگید. این شماره‌ها تا حالا انتخاب شدن: ۳ و ۴ و ۷ و ۸ و ۱۰ و ۱۳ و ۱۷ و ۱۸ و ۱۹ و ۲۷ و ۳۰ و ۳۴ و ۴۰ و ۴۲ و ۴۴ و ۴۹ و ۵۰.

نظرات (۱۵)

48 منو بدین برم.

پاسخ:
ایشالا سری پنجم
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۰۱:۰۰ هلن پراسپرو

44- انگار کتابا و هایلایترا قبل کرونا صورتی تر بودن :)))))

 

شماره پنج :"

پاسخ:
انقدر تو خونه موندیم رنگ دیوارای خونه رو گرفتیم :|

شمارۀ پنج، ایشالا سری پنجم منتشر میشه

۲۲

پاسخ:
امشب بیا تحویل بگیر :))

اون چیزایی که نوشتید که حالتون رو خوب میکنه منم باهاشون موافقم . گوشت البته خیلی برام مهم نیست و حتی به ذهنم رسیده گیاهخوار بشم . 

 

درسته که دارم وبلاگ شما رو میخونم اما نظرم به نظر ایلیا نزدیک تره :)

 

پاستا و سس آلفردو ؟ الان یکی میاد میگه مردم کشور های دیگه همین کرفس رو هم ندارن که بخورن :|

 

پاسخ:
من گوشت رو از شکلات هم بیشتر دوست دارم :|

سس آلفردو بهش میاد آدم باکلاسی باشه😁

پاسخ:
امشب بیا یکو تحویل بگیر
سوشی باکلاس‌تره

یبوست قلم جالب بود:))

یا شاید هم بوی کله پاچه میاد از این دولت:(

توی دوست داشتنی‌ها سفر و کویر و دریا نبود!

۱۴

پاسخ:
هر چی باشه فعلاً در حد بو بوده و چیزی ندیدیم.
متأسفانه من آدمِ سفرنَدوستی هستم. با جابه‌جا شدن و تغییر وضعیت حال نمی‌کنم.

چهارده ایشالا امشب
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۳۳ محسن رحمانی

سلام شماره 3 یه موردش رو جاانداختید مورد خیلی مهمیه .

مراد رو جاانداختید .

پاسخ:
سلام
تو فهرستم چیزها و کارها رو گفتم نه آدما
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۳۷ محسن رحمانی

39 و 41 و43

پاسخ:
ایشالا سری پنجم
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۱:۴۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

در چیزهای حال خوب کن 50 درصد اشتراک داریم😄

از اون دوستان سالی دوپیام همه داریم 🙄🤦

پاسخ:
شست‌وشو و پخت‌وپز و اتو کردن و تا کردن لباسم جزو اون پنجاه درصده یا اشتراک تو خوشمزه‌جاته فقط؟

چقدر 3 رو دوس داشتم *_*

پاسخ:
قابل شما رو نداره :))

لطفا واسه پست بعدی 1 و 2 و 5 رو منتشر کن زیبا.

پاسخ:
یک امشب پخش میشه ولی دو و پنج می‌مونه برای سری پنجم.
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۵:۲۷ نیمچه مهندس ...

شماره 6 لطفا.

منم یه زمانی یادم بود یه لیست حال خوب کن درست کنم و هنوز نکردم.امروز درستش میکنم حتما.یادآوری خوبی شد.منم به چک کردن تاریخ و دور ریختن علاقه دارم،میذارم تو لیستم:)

پاسخ:
شش ایشالا سری پنجم
آره بنویس تو هم :)

همش به خودم میگم این بار دیگه باید به این از هری وری دری‌ها نظر بذی ولی همچنان نظرم نمیاد متاسفانه :(

پاسخ:
اشکالی نداره. همین نظری که گذاشتی هم یه جور نظره.
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۳۹ فاطمه ‌‌‌‌

۴۹) جز موافقتم چیزی برای اضافه کردن ندارم و فقط خواستم تشکر کنم که بالاخره این شماره رو گذاشتیش :دی

 

۴۴) من این همه صورتی یه جا زیاد دوست ندارم :)) عوضش توجهم به گل‌های قشنگ روی میز جلب شد ^_^

 

۱۹) کرفس =)))

ولی چه باحال فایده‌ی رای دادن رو برا بچه توضیح دادی :))

پاسخ:
خواهش می‌کنم :)

آره، خودمم خوشم اومد. به‌نظر می‌رسه استعداد خوبی تو ترتیب بچه‌ها دارم.
۱۳ شهریور ۰۰ ، ۲۱:۴۳ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

همه‌شون  جز پختن، پخت و پز واقعا سخته😄

پاسخ:
ولی به‌نظرم لذت‌بخشه