پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1108- پیام شما به فرهنگستان

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۹ ق.ظ

نمی‌دونم تو این مدت چه‌قدر تونستم با فرهنگستان آشناتون کنم و چه‌قدر تو این کار موفق بودم. تا همین دو سال پیش خودم حتی نمی‌دونستم رئیس فرهنگستان کیه و اونجا دقیقاً دارن چی کار می‌کنن. الان دارم گزارش کارآموزی‌مو می‌نویسم. فکر می‌کنم علاوه بر انتقادات، پیشنهادها، دیده‌ها، شنیده‌ها و آموخته‌های خودم که تو این گزارش باید بیاد، لازمه نظر مردم هم منعکس بشه. بنابراین برای تکمیل گزارش نهایی یک بار دیگه سراغ کامنت‌های پستِ «فرهنگستان زبان هیولای درون» هولدن، «شوکول داغ» مترسک و «پروندۀ قتل اوکی» جولیک رفتم. حتی این پستو نوشتم که اگه وصیتی چیزی دارید برسونم به گوششون. پیش اومده که دوستام به شوخی یا حتی جدی بهم گفتن به فرهنگستان بگو این واژه رو تصویب کنه و چرا فرهنگستان اینو این‌جوری گفته و اون‌جوری نگفته. که خب من همۀ پیام‌ها رو به گوششون رسوندم. اصن رسالت من همینه :دی

کامنت‌های جولیک برای پست قبل رو دوست داشتم. کامنتی که فکر پشتشه، به حاشیه نرفته و به نظر من نمونۀ خوب، حتی اعلا و یه جورایی میشه گفت پروتوتایپ کامنت استاندارد هست.

مرحوم مغفور جنت‌مکان، محمد علی فروغی، رئیس سابق فرهنگستان مقاله‌ای داره به اسم پیام من به فرهنگستان. عنوان پست تلمیحی است به مقالۀ ایشون.

دوستانی که جزوه‌ام رو خواسته بودن، جزوه رو براتون آپلود کردم. ولی چون این کلاس بیشتر عملی بود تا نظری، 18 صفحه ببشتر نیست.

s8.picofile.com/file/8300559776.pdf.html

۹۶/۰۴/۲۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

جولیک

مترسک

هولدن

نظرات (۲۵)

۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۰:۱۳ دچـــــ ـــــار
میشه یکم در مورد پروتوتایپ هم برامون صحبت کنید؟ :)
پاسخ:
نمونه‌ی اعلای یک چیز رو میگن پروتوتایپِ اون چیز. مثلاً وقتی میگن حیوان، اولین حیواناتی که به ذهن یه بچه می‌رسه پروتوتایپ هستن و نمونه‌ی بهتری هستند برای مثال زدن. برای میوه خیار و موز و سیب و پرتقال پروتوتایپه. ولی بلوبری (زغال اخته‌ی آبی) برای میوه مثال خوبی نیست. پس پروتوتایپش نیست.
این چیزا مربوط میشه به گستره‌ی مصداقی. بهترین نمونه از مصادیق عبارت یا بهترین نمونه‌ای که در گستره‌ی مصداقی عبارت وجود داره رو میگن prototype. مثلاً وقتی لفظ «پرنده» رو می‌شنوید یاد کدوم پرنده‌ها می‌افتین؟ گنجشک، بلبل، کبوتر، طوطی. اینا بهترین نمونه‌های پرنده هستن.
کهن‌الگو (Archetypes) و قالب یا کلیشه (Stereotype) هم به نوعی به این بحث مربوطن.
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۳۱ مهندس خانوم
سلام خسته نباشی
نظر کلی من اینه که واااااقعا لازم نیس ما به ازای هر کلمه ی بیگانه ای بخوایم یه معادل فارسی داشته باشیم. نمیدونم این مراحل طی میشه یا نه اما به نظرم تو بررسی لغات بیگانه و اختراع !! لغات معادل باید چندتا جنبه بررسی بشه و نه فقط بیگانه بودن اون باید ملاک باشه.
مثلا باید میزان فراگیری اون لغت بین عامه ی مردم ملاک قرار بگیره چون اگه قرار باشه زبان فارسی مورد تهدید قرار بگیره تو کاربرد عام اونه حالا اینکه اصرار داشته باشن برای هر بیماری و لغت تخصصی یه معادل بسازن زیاد جالب نیس به خصوص اینکه تو اکثریت موارد لغت جابگزین شده نمیتونه به خوبی اون لغت اصلی رو بیان کنه.  این جدا از بحث نامانوس بودن لغت جدیده چون بهرحال بعد یه مدت جا میفته . ضمن اینکه بالاخره قشر متخصص ما که در حال تحصیل هستند که همیشه قرار نیس زبان فارسی زبان اصلیشون باشه ... منظورم اینه که حتی اگه نرن خارج از کشور باااااید دایما در حال مطالعه باشن و این یعنی که با مقالات زبان اصلی دست و پنجه نرم می کنن. در کل هدف فرهنگستان بسیار قابل تحسینه اما به شخصه رویه شون رو زیاد نمی پسندم. 
ضمن اینکه پسر خاله م  رشته تجربی میخونه میگه بجای هر اصطلاحی مثلا اجزای سلول معادل فارسی گذاشتن اینم نمی دونم کار خودشونه یا نه اما به نظرم کار بسی بیهوده بوده به همون دلایل بالا.
امیدوارم منظورمو رسونده باشم چون با گوشی می تایپم (دو نقطه دی) انگشتم فلج شد ...

پاسخ:
سلام.
کامنتت انقدر کلّی بود که می‌خواستم کل جزوه رو در جوابت کپی کنم اینجا :))
احساس می‌کنم اطلاعاتت یه کم ناقص و نادرسته و اگه فرصت کردی یه نگاهی به جزوه‌م بنداز و هر سوالی ازش داشتی در خدمتم.
دستِ گلت هم درد نکنه که زحمت کشیدی و تایپ کردی و انگشتاتو فلج کردی [بوس]
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۵ مهندس خانوم
راستی باید اضافه کنم منظورم از رشته های تخصصی در مواردی بود که مصرف کننده ی علم محسوب میشیم و نه تولیدکننده ی اون. البته منظورم از تولید و مصرف در مورد شروع اون علمه وگرنه که ممکنه تو کشور خودمون باشن کسایی که دارن کارای جدیدی انجام میدن. 
چون فرضا تو همین مثالی که برای درس زیست زدم این بچه بالاخره بزرگ میشه و وارد دانشگاه میشه و تو رشته ی زیست شناسی سلولی میخواد تحصیل کنه. حالا چه بلایی قراره سر این جایگزینای فارسی که خونده و باهاشون کنکور داده بیاد؟ باید فراموششون کنه چون اکثر اساتید مربوط به ماقبل تاریخ هستن و با همون سیستم های قدیمی اصطلاح اصلی رو یاد گرفتن 

با تشکر :)
پاسخ:
پیشنهاد می‌کنم شما هم مثل سها فایل صوتیِ مربوط به واژه‌های زیستو گوش بدی:
اتفاقا من اون سری تو ذهنم داشتم یه پستی رو می نوشتم , بعد رسیده بودم به یه لغتی و دیدم فارسیش نمی دونم چی میشه و چطور میشه بعد واسه همین قصد داشتم که پست رو که نوشتم تو پرانتز بنویسم که شباهنگ لطفا اینو به فرهنگستان بگو که یه معادل قشنگم برای این کلمه پیدا کنن :دی ولی خوب بعدش کلا از نوشتن کلیت پست و منتشر کردنش منصرف شدم!! و الان هم متاسفانه هررررر چی به مغزم فشار آووردم که اون چه کلمه ای بود نمی دونم چرا یادم نمیاد :|
یادم اومد میام میگم :))
پاسخ:
یه کم بیشتر فکر کن توکا. تمرکز کن... یادت اومد؟ بازم فکر کن، فکر کن، فکر توکا... تو باید یادت بیاد. فکر کن... تمرکز، تمرکز :)))
راستش من درباره زیست شناسی دهم میخواستم بپرسم،این مصوبه ها،درسته که حفظ کردنشون چون بالاخره به زبان فارسی هستن آسونتره،(به واقع دبیرای ما که از همون اول هرچیزی که تو کتابمون فارسی بود هم،انگلیسیشو میخواستن ازمون:|الانم خیلی سخته که یهویی همه چیز برگشته...)اما چندسال دیگه که ازمون مقاله و پژوهش میخوان،ما باید یه دور همونا رو ترجمشون رو بخونیم؟بهتر نبود که از همین اول اسامی بین المللی اینا رو حفظ میکردیم؟یا اصلا چرا باید به DNAبگیم دنا؟من درباره این معادلات نظری نمیتونم بدم چون چیزی بلد نیستم،ولی خب میدونم قطعا توی زبان فارسی معادل بهتری هم میشد برای DNAپیدا کرد....میدونم پارسال هم درگیری زیادی بین دبیرای زیست و فرهنگستان بوده،ولی چند سال دیگه که ماها مثلا:دی میخوایم مقاله بنویسیم،باید دوباره از اول بشینیم همه ی معادلاتشو این بار به زبان انگلیسی بخونیم؟
البته معادلات دیگه ای هم بودن که مقبول تر بودن و واقعا کار آمد...ولی میگم که به جای بهتر شدن اوضاع،کار سخت تر شده برامون...
پاسخ:
منظورت از مقبول و کارآمد ینی چی؟ و اونجا که میگی یه بار باید انگلیسی‌شو یاد بگیریم و یه بار فارسی، خب ژاپنی‌ها هم یه بار انگلیسی‌شو یاد می‌گیرن یه بار ژاپنی. آلمانی‌ها هم همین‌طور، فرانسوی‌ها و... کلاً تو همه‌ی کشورا همینجوریه و تازه اونا متعصب‌تر هم هستن و برخورد قانونی هم می‌کنن با متخلف. 
در مورد واژه‌های زیست، سر کلاس بحث کردیم و جواب ایشون این بود:
قبلاً لینکشو گذاشته بودم براتون و اگه گوش ندادی به یه بار شنیدنش می‌ارزه
ببین خیلی از کشورها حتی برای اسم بیماری‌ها هم معادل وطنی انتخاب می‌کنن. اصلاً براشون بین‌المللی بودنِ لفظ مطرح نیست. مثل همین ایدز که هر کشور یه معادل براش ساخته و به کار هم می‌برنش و خیلی هم اوکی‌ان با معادل پیشنهادی :دی
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۷:۲۸ دچـــــ ـــــار
خیلی خوب توضیح دادی پروتوتایپ رو ! درود بر حداد :)
پاسخ:
من توضیح دادم، چرا درود بر یکی دیگه؟ :))) درود بر خودم که خوب توضیح دادم.
۲۴ تیر ۹۶ ، ۱۸:۱۳ سید رمضان حسینی
چند تا نکته دارم درباره فرهنگستان:
1- واژه های مصوب کاربردیش به سادگی در دسترس نیست. یعنی این طور نیست که من (چه در کسوت شهروند عادی بودنم و چه در کسوت تخصصیم) نمی تونم وقتی اراده کردم به واژه های مورد نیازم دسترسی داشته باشم. و بله بنده به طور خاص می دونم که باید برم به http://www.persianacademy.ir/fa/word/ و دو سه بار جستجو کنم یا برم لای کتابای که از انتشاراتشون خریدم رو باز کنم و بگردم توشون! ولی چقدر این امکان (لااقل به جامعه مخاطبان تخصصی) معرفی شده؟ برای این که فقط غر نزده باشم باید بگم که به نظرم کاری مثل ویراستیار برای رفع این ایراد خیلی اقدام خوبی بود. ولی خب ادامه دار نبود و تبلغاتش کم بود یه کم.
2- مثل خیلی از کارهای خوبی که در کشور می‌شه، این ها هم کارهای خوبشون برد رسانه‌ای خوبی نداره. این که اون واژه‌های مسخره‌ای که بهشون منتسب می‌شه بیشتر از واژه های مصوب خوبشون بین مردم به یاد مونده فقط و فقط تقصیر خودشونه. مثلا چرا نباید کلمات خوبشون مدام جلوی چشم مردم باشه؟ (البته یه طوری که مردم رو بیشتر زده نکنه) یا مثلا این‌که چرا روی غیرت ملی مردم نسبت به زبانشون مانور نمی دن وقتی این همه زمینه آماده وجود داره؟ یا اصلا همه این‌ها به کنار حضور صرف در سطح رسانه و حرف زدن توسط این همه پیوسته فاضلی که داره هم می تونه تاثیر گذار باشه. بازتاب‌های حضور آقای حداد تو خندوانه رو ببینید. یا اصلا اثر پست‌های خودتون بین این همه خواننده.
3-  همون طور که خیلی‌ها اشاره کردن سرعت واکنش فرهنگستان خصوصا توی واژه های عمومی کمه. واقعا کند عمل می کنن که شاید به خاطر حساسیت موضوع و وسواسشون باشه. ولی خب به یه راه‌کارهایی می‌شه فکر کرد: کاهش بروکراسی (کاغذبازی؟ یا چی؟) اضافی؛ استفاده از اعضای تخصصی و جوان و غیر چند شغله به جای رجال مملکتی پر مشغله؛ و حتی یه جاهایی تحریک کردن مردم به واژه سازی و اتکا به خلاقیت مردم. چون به نظر می‌رسه واقعا یه وقت‌هایی مردم واکنش بهتر و سریع‌تری دارن تا فرهنگستان.

برای این که از پست اصلی طولانی‌تر نشه همین‌جا تمومش می‌کنم :-)
پاسخ:
1- شدیداً و عمیقاً قبول دارم و اتفاقاً خودم هم نسبت به این موضوع انتقاد دارم. و چند بار هم مطرح کردم این موضوع رو. واقعیت اینه که بودجه و امکانات ندارن که نسخه‌های دیجیتالی رو گسترش بدن و در اختیار بقیه قرار بدن. اطلاع‌رسانی‌شون ضعیفه، مدیریت و برنامه‌ریزی‌شون ایراد داره، ولی شاید اگه مشکلات مالی نداشتن، نتیجه‌ی بهتری می‌گرفتن. از دوره‌ی احمدی‌نژاد به بعد اوضاع مالی‌شون به هم ریخت کلاً.
صفحه‌ی 11، جزوه:
می‌توان تصویب واژه‌ها را به تولید کالا و محصول و ترویج واژه‌ها را به توزیع و بازاریابی و بازرگانی تشبیه کرد. اما چرا فرهنگستان آنچنان که در تصویب واژه‌ها موفق بوده است، در ترویج‌شان موفق نبوده و واژه‌های مصوّب پذیرش و مقبولیت چندانی نداشته‌اند؟

2 و 3- قبول دارید که یه کم هم ایراد از خودمونه؟ ینی خودِ مردم هم کم‌کوشی می‌کنن.
صفحه‌ی 10، جزوه:
مهم‌ترین گرفتاری و بزرگترین مانع واژه‌گزینی، موانع فرهنگی است. برای اینکه واژه‌گزینی به نتیجه‌ی مطلوب برسد، باید نگاه فرهنگی و فضا و حال و هوای فرهنگی داشته باشیم. اگر ملتی هویت خود را از دست داده و با هویت خود بیگانه باشد، از خودش بدش بیاید، خجالت بکشد، از هویتش فرار کند و شیفته‌ی فرهنگ دیگری باشد، نسبت به زبان و حتی لباس‌هایش نیز چنین حسی خواهد داشت. برخی افراد نه زبان خارجی می‌دانند و نه معنی آنچه را که به‌کارمی‌برند؛ اما همین که این لفظ، فارسی نیست، برایشان کافی است. واژه‌گزینی محتاج و مستلزم درجه‌ای از غیرت و تعصب ملی است. کسانی که تمایل دارند لفظ خارجی به‌کارببرند، مانند کسانی هستند که نسبت به تولیدات داخلی هم بی‌رغبت‌اند و کالای خارجی می‌خرند.
سلام
فارسیِ یه کلمه ایِ پروتوتایپ چی میشه؟
پاسخ:
سلام.
پیش‌نمون
منظور از پیش‌نمون اینه که مثلاً اگه یه نفر از مریخ بیاد بگه میوه چیه و شما اگه تعریفش کنید و بخواید مثال بزنید چیا رو مثال می‌زنید براش که متوجه بشه. حالا اگه همون مریخی بپرسه کامنت چیه و من بخوام دو سه تا کامنت رو توضیح بدم براش (به معنای واقعی کلمه منظورمه نه پیام و احوالپرسی) اون موقع مثلاً من میام کامنت جولیک رو نشونش میدم و میگم این ینی کامنت. نه که بقیه کامنت نباشناااا. بقیه شاید حالت پیام و احوالپرسی و روحیه دادن و اینا داشته باشن و پارامتر نظر یا پرسش توشون کمرنگ باشه.
۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۰:۰۳ سید رمضان حسینی
الان مثلا یه نمونه همین پروتوتایپ
چرا میشه پیش‌نمون؟ چرا نمونهٔ اولیه مناسب نیست؟ درحالی که به زبان معیار ملت نزدیک تره؟
پاسخ:
فکر می‌کنم این واژه، واژه‌ی تخصصی حوزه‌ی علوم انسانی و معنی‌شناسی هست. و من متخصص این حوزه نیستم و در جایگاهی نیستم که از این معادل دفاع کنم. ولی اگه پیش‌نمون تصویب شده، پبشنهاد متخصصین همین حوزه بوده.
"پیش‌نمون" اسم هست، ولی "نمونه‌ی اولیه" یه ترکیب وصفیه. و به دلایلی اسم بر ترکیبِ وصفی و اضافی ترجیح داره.
مثلاً پیرمرد به مردِ پیر ترجیح داره موقع معادل‌سازی. دلایلش مفصّله و یکی از دلایل اینه که اگه اسم باشه زایایی داره و میشه گسترشش داد.
صفحه‌ی 5، جزوه:
خاصیت دیگر زبان علم قابلیت زایایی، اشتقاق و ترکیب است. در زبان علم، به ندرت با یک واژه‌ی تنها سروکار داریم. واژه‌های علمی در اطراف خود خوشه‌ای از واژه‌های مرتبط با خود را ایجاد می‌کنند و ما با مجموعه‌ای از واژه‌ها (خوشه‌واژه) روبه‌رو هستیم. به عنوان مثال اگر برای Gravity به جای ثقل، گرانش و برای Center of gravity به جای مرکز ثقل، گرانی‌گاه را به‌کارببریم، به دلیل اینکه زبان فارسی و زبان‌های اروپایی از یک خانواده هستند، می‌توانیم به کمک روش‌های اشتقاق و ترکیب، با استفاده از «گرانش»، برای مشتقات gravity واژه‌های جدیدی بسازیم.
الان کلمه ها وواژه های بیگانه ی زیادی وارد زبان ما شده که ای کاش از زبان ما خارج بشن.
پاسخ:
لزوماً قرار نیست و درست نیست هر واژه‌ی بیگانه رو از زبان خارج کنیم یا کلاً مانع ورودشون بشیم
صفحه‌ی 2،  جزوه:
ورود واژگان خارجی به هر زبان امری اجتناب‌ناپذیر است؛ اما ورود بی‌حساب این الفاظ به آن زبان آسیب می‌زند. همه‌ی زبان‌های دنیا، با سایر زبان‌ها داد و ستد دارند و زبانی وجود ندارد که هیچ واژه‌ی دخیلی وارد آن نشده باشد؛ مگر اینکه آن زبان، زبانی منزوی در مکانی دورافتاده با تعداد اندکی گویشور باشد. لذا، مراد از واژه‌گزینی، خالص‌سازی زبان به این معنی نیست. می‌توان این موضوع را با تشبیه زبان به جامعه‌ی انسانی و تشبیه واژه‌ها به افراد آن جامعه، روشن‌تر بیان کرد. اگر داد و ستد و ورود واژه‌ها را به رفت و آمد و مهاجرت مردم یک کشور به سایر کشورها تشبیه کنیم، بدیهی است که این نقل و انتقال باید حساب و کتاب داشته باشد. نمی‌توان دروازه‌های کشور را باز کرد و ورود سیل جمعیت مهاجران به داخل کشور را بی‌هیچ محدودیتی پذیرفت. 
ضمن عرض من متعلق به همه م، اون پست 793 چرا نفرین شده و بالا نمیاد؟ :| چطور تونستی لینک بدی بهش؟ :| من ششصد بار لینکو از اول باز کردم و هیچی به هیچی! :|
پاسخ:
:)) البته قبل از تو قبلاً یه بار این مقام و تندیس رو به ملیکا اعطا کرده بودم بابت کامنتش برای پستِ نامجو nebula.blog.ir/post/1031
کامنتش این بود:

در مورد پستت راجع به نامجو! منم دقیقا همین مشکل رو با نامجو دارم. یه سری آهنگاش مثل همین نامه یا چند تای دیگه رو خیلییییی دوست دارم ولی از طرفی فکر میکنم با توجه به شخصیت و بک گراند و عقایدش برام خوب نیست که به آهنگاش گوش بدم. این چیزی که در مورد حکمت گفتی درست هست، ولی به نظرم اثر هنری با حکمت فرق داره.  اثر هنری یه چیزی هست که روی روح اثر میذاره و برای همین مهم هست که دقت کنیم کسی که داره رومون اثر میذاره کیه، نه این که فقط چی میگه. مثل خوندن یک داستان از یک نویسنده یا گوش دادن آهنگ و دیدن فیلم و... البته من این رو میگم ولی متاسفانه خودم اصلا رعایت نمیکنم! در ضمن پاراگراف آخرت رو که خوندم... نمیدونم... احساس کردم خیلی علوم انسانی طور شده لحنت! البته لحن پیش فرضت هنوز همون مهندسی طور هست ولی گاهی شخصیت علوم انسانیت میشینه پشت فرمون و توی نوشته هات معلوم میشه :دی

باز میشه برای من. یه بار دیگه روی این کلیک کن: http://platelets.blog.ir/post/793
۲۴ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۷ سید رمضان حسینی
خیلی ممنون بابت پاسخگویی جامع و مانعتون :-)

بله قبول دارم که خودمون هم دچار کم‌کوشی شدیم؛ ولی خب این قرار بود پیام مای کم‌کوش به فرهنگستان باشه.
پاسخ:
:)) منم از شما ممنون و سپاس‌گزارم
نشد همچنان:-/
ملیکا هم متعلق به همه س، اصن ما همه متعلق به همه ایم. :دی
پاسخ:
مشکل از سیستم توئه فکر کنم. آخه چرا لینک به اون مهمی نباید برات باز شه؟
لابد قسمت نیست که بشه
:))
فرهنگستان برای کلمات پیشنهادیش باید پشتوانه داشته باشه
پشتوانه ای در محاورات نه ذهنی یا نسخ خطی!
اگه نداره باید بسازه و بعد توقع رواج کلمات پیشنهادیش رو داشته باشه
و الا فرهنگستان میشه موزه کلمات و خب موزه هم ارزشمنده اما در دسترس همه هست؟
الان مردم برای موبایل یا می گن موبایل یا گوشی
دلیل اینکه از کلمه پیشنهادی فرهنگستان استفاده نکردن و خوشون در محاورات به جایگزین رسیدن همین نکته است که می خوان ازدل به اصطلاح متخصصان کلمات رو بیرون بکشن و ارتباطی با مردم ندارن
مردم هم نهایتا ارتباطی با اونها نخواهند داشت
پاسخ:
موبایل به واژه‌ی عمومیه و براش تلفن همراه، همراه و گوشی رو ساختن.
اغلب واژه‌های مصوب علمی هستن و واژه‌های علمی معمولاً در محاوره و گفتگوی معمولی به کار نمیرن.
صفحه‌ی 5، جزوه:
واژه‌ای که در حوزه‌ی علم انتخاب می‌شود باید دقیق باشد و معنا و مفهوم مورد نظر را به درستی منتقل کند. واژه‌گزینی علمی به هیچ وجه نمی‌تواند با ابهام و ایهام همراه باشد. مبهم صحبت کردن در ادبیات هنر است؛ اما در زبان علم، جایز نیست. واژه‌ی علمی نباید زشت باشد، اما بر خلاف زبان ادبی، اصل بر زیبایی نیست. واژه‌های علمی نباید بار عاطفی داشته باشند و باید دقیق باشند. تحریک عواطف و احساسات و هیجانات، مخصوص زبان ادبی است. ریاضیات زبان طبیعت است و زبان علم حتی‌الامکان باید از نظر دقت به ریاضیات نزدیک باشد.
صفحه‌ی 5، جزوه:
قرار نیست عامه‌ی مردم معادل‌های فارسی را بفهمند. زبان علم، گونه‌ای از زبان است که اختصاص به اهل علم دارد. اگر یک متن علمی به زبان انگلیسی برای مردم انگلیسی‌زبان خوانده شود، آن‌ها نیز به طور کامل نخواهند فهمید.
صفحه‌ی 6، جزوه:
گاهی در زبان علم ناچاریم از دستورزبان سنتی و متداول فاصله بگیریم و با رعایت حد اعتدال، عدول کنیم. به عنوان مثال می‌توان از یون و قطب، یونیدن، یونیده، قطبیدن و قطبش را ساخت. هر چند دستورنویسان سنتی با ساخت مصدر جعلی (مانند رقصیدن و فهمیدن) مخالف‌اند؛ اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر قرار باشد زبان فارسی زبان علم شود، باید تواناتر شود و لازمه‌ی رسیدن به این هدف انعطاف و تحولات روساختی و ژرف‌ساختی است. 
  با سلام  و درود .
آیا می شود جهت ساخت کلمات جدید از لغاتی استفاده کرد که بومی مناطق مختلف ایران است؟  به نظر می رسد ریشه  ی بسیاری از زبان ها یا لهجه های  ایران  مشترک باشند( هند و اروپایی).
😶😶
پاسخ:
سلام.
صفحه‌ی 9، جزوه:
گویش‌ها در مقام مَثَل در مقایسه با زبان رسمی و معیار، مانند رستنی‌های طبیعی دشت و صحرا هستند در مقایسه با باغ‌هایی که باغبان‌ها مصنوعاً ایجاد می‌کنند. گویش‌ها سرمایه‌های فرهنگی ملت‌اند و باید برای حفظ این سرمایه‌ها تلاش کنیم. در اصول و ضوابط واژه‌گزینی، اگر در جایی از زبان رسمی و معیار و متداول، معادلی برای یک کلمه‌ی فرنگی پیدا نکردیم و معادل مناسبی برای این واژه در گویش‌ها وجود داشت، از آن واژه استفاده می‌کنیم. مثال: «رمبیدن» در گویش استان فارس، به معنای فروریختن و ویران شدن ناگهانی و معادل با «کولاپس» است. با استفاده از رمبیدن، می‌توان «رمب‌اختر» را ساخت؛ که معادل مناسبی برای ستاره‌ای که به ناگهانی از درون فرومی‌ریزد است.
کهن جامه‌ی خویش پیراستن به از جامه‌ی عاریت خواستن

۲۵ تیر ۹۶ ، ۱۶:۰۳ دچـــــ ـــــار
اتفاقا بعد از ارسال کامنت متوجه شدم که از خودتون تشکر نکردم :) مرسی :)
پاسخ:
:) خواهش می‌کنم
سلام 

صحبتاتون تو تولد وبلاگ خبر رادیو وبلاگی ها خیلی زیبا بود .
کاش هیچ وبلاگی تعطیل نشه واقعا این تعطیلی ها خیلی زیاد شده .
پاسخ:
سلام.
بله صفحات جزوه رو خونده بودم
برخی کشورها  که هنوز به گویش خودشون تعصب دارن و میدونن اگه قرار علم زبونش بومی باشه اول باید محاورات مصون بمونه حتی اگه لازم باشه تغییرات اوایی میدن و در زبون خودشون به کار می برن
مثلا ژاپن که خیلی از مقالاتش به زبان خودشه(همین طور روسیه و آلمان که در زبانشون متعصبن) کلمه Pro Wrestling به شکل Puroresu  به کار میبره که ساختار آوایی زبونشون به هم نریزه
یا همین انگلیس بخت برگشته حشاشین رو به اساسین تبدیل کرده
همش که نباید دنبال کلماتی مثل رایانک مالشی! یا دوگوشی! بود اینا حتی کاربرد علمی هم نداره :)
پاسخ:
شما در کامنت قبلی از لفظ «گویش» استفاده کرده بودید و من پاسخ شما رو بر این اساس که معنیِ گویش رو می‌دونید دادم. ولی با این کامنتتون متوجه شدم شما مفهوم گویش رو نمی‌دونید و این کلمه رو به جای «زبان» استفاده می‌کنید.
زبان علم نمی‌تونه از محاورات عامیانه مصون بمونه
صفحه‌ی 2، جزوه:
نمی‌توان مرز دقیقی بین زبان علمی و زبان روزمره قائل شد. به عنوان مثال در مکالمات بین بیمار و پزشک، خلبان و مسافر و اخبار علمی و هواشناسی نمی‌توان مرز دقیقی بین زبان متخصص و غیرمتخصص قائل شد.

نکته‌ی دیگه‌ای که لازمه بگم اینه که رایانک مالشی از مصوبات فرهنگستان نیست. من 14 جلد مصوبات رو دارم و برای اطمینان بیشتر همین الان دوباره بررسی‌شون کردم. برای تبلت رایانک تصویب شده، ولی لفظ مالشی کارِ فرهنگستان نیست.
تنها جایی که فرهنگستان از صفتِ مالشی استفاده کرده frictional electricity الکتریسیته‌ی مالشی (اصطکاک) بوده.
در مورد دوگوشی که برای هدفن تصویب شده باید بگم لفظِ binaural که این bi مخفف binary دو رو نشون میده در بقیه‌ی زبان‌ها هم هست و نمی‌دونم چی‌ش براتون عجیبه.
binary + aural 
من اصلا از کلمه گویش استفاده نکردم!
بله تفاوت گویش و لهجه و زبان رو می دونم اما مقصود فرهنگستان جایگزینی در زبان باشه فقط میششه همین رایانک مالشی!
پاسخ:
راست میگینااااا! :))
پوزش می‌طلبم
ولی تو کامنت قبلی برای ژاپنی و آلمانی گفتید گویش

ولی خدایی رایانک مالشی جُکه. منظورتون از جایگزینی در زبان گرده برداری یا گرته برداریه؟ یا کلا معادل سازی؟ و منظورتون واژه های عمومیه یا تخصصی؟
۲۸ تیر ۹۶ ، ۰۱:۳۹ کروکدیل بانو
راستش من هم نیمچه زیست‌شناسم و هم نیمچه معلم...ولی اعتراف میکنم که هرگز از کلمه های راکیزه،سپردیس،رناتن،و امثالهم استفاده نکردم...یه بخشی از اعضای هییت تصویب کمیسیون تخصصی رو میشناسم و به تک تکشون هم گفتم به نظرم یکمقدار بد سلیقه ان :))) مخصوصا تو واژه هایی که تحت لفظی برگردان شدن
راستش شرایط گوش دادن به فایلتو ندارم الان،ولی یکی از از این آدم ها میگفت که یکی از دلایل این برگردان ها زنده کردن مشتق ساز های فارسی عه دارن فراموش میشن.مثل "یزه" و برامون یک مقاله از یه بریده ی روزنامه قدیمی خوند که انتقاد کرده بود که هرگز جامعه نمیپدیره به فوکالیته و یونیورسیته دو تا کلمه ی مسخره ی دانشکده و دانشگاه رو بگه...که الان میبینیم پیشبینیش غلط بوده و شاید سی سال بعد واقعا کسی از ریبوزوم استفاده نکنه مثلا...
نمیدونم نظرم درسته یا نه ولی به نظرم زنده کردن زبان،اگه قراره انجام بشه باید با زبان عوامانه تری شروع بشه و یکهو وارد کتاب های درسی نشه...و اگر قراره بشه تو پایه های پایین تر بشه تا راحت تر پذیرفته شه.به چشم دیدم که کلاس دهمی ها به چشم مسخره نگاه میکنن به این مصوبات...
اینکه زبان علم رو نباید مردم کوچه و بازار بفهمن قبول ندارم.تو دنیای امروز،پدر من یه بازاری پنجاه ساله اس که کم و بیش میدونه دی ان ای چیه.چرا باید با وارد کردن کلمه ی دناتن حق این دونستن گرفته بشه ازش؟ این دونستنش به خاطر تبحرش تو زبان انگلیسی نیست.به خاطر یه "چیز" له که پذیرفته اسمش دی ان ای عه و اهمیتی نمیده این اسم به چه زبونیه...
یکی دیگه از همون آدم ها میگفت برای فهم بهتره که این واژه ها برگردان شدن.مثلا کلمه ی میتوکندری هیچ اطلاعاتی به یه فارسی زبان نمیده ولی یه اینگلیسی زبان میفهمه که این کلمه داره به یه جسم رشته رشته اشاره میکنه...خب من فارسی زبان "راک،راکیدن" رو هرگز نشنیدم.پس عملا راکیزه هم بهم اطلاعات ویژه ای نمیده...
ببخشید بابت پرحرفی
پاسخ:
1- کامنتتو دوست داشتم. من داور یا متخصص کامنت‌گذاری نیستم که در مورد کامنت‌ها قضاوت کنم، ولی کامنتت جزو معدود کامنتاییه که یه سری اصول رو رعایت کرده. اینکه مثلاً وقتی یه نفر داره برای اولین بار کامنت می‌ذاره توی دو خط خودشو معرفی کنه. و لو در این حد که زیست خونده و معلمه.
2- امیدوارم فرصت کنی و اون فایل صوتی و جزوه رو نگاهی بهش بندازی، چون تایید حرفای خودتن.
3- این معادل‌سازیِ تحت‌اللفظی که بهش گرده‌برداری یا گرته‌برداری هم میگن، یه روش بسیار بسیار مرسوم تو کل دنیا و زبان علمه.
4- یکی از افرادی که این پسوندها و پیشوندهای قدیمی رو داره زنده می‌کنه همون استادمونه که دندون‌پزشکه و زبان‌های باستانی هم خونده. خدایِ اینجور چیزاست.
5- من با اون قسمت که گفتی با زبان عوام شروع کنیم نه مخالفم نه موافق. چون این کار هم محاسن داره هم گیر و گرفتاری. ولی بر اساس همون فایل صوتی که صدای استادمونه سر کلاس، واژه‌سازی برای نسل‌های بعده نه نسل حاضر. معلومه که ترک عادت سخته و مقاومت می‌کنیم. برای همین از مدارس شوع می‌کنن که نسل‌های بعد عادت کنن. مثل دانشگاه و دانشکده که صد سال پیش کسی هرگز فکرشو نمی‌کرد انقدر جا بیافتن.
6- کسی نمیگه زبان علم رو مردم عادی نفهمن، اتفاقاً باید شفاف باشه، ولی اگه خیلی هم شفاف باشه مورد تمسخر واقع میشه. چند تا مثال خوب تو ذهنم بود که الان یادم رفت.
یادم اومد
مثلاً اون موقع که رضاخان برای واژه‌های تخصصی نظامی گفته بود معادل‌سازی کنن، کسی نمی‌دونست تفنگ از تف میاد، یا واژ‌ه‌های مثل خمپاره و... از خم و... ینی واژه یه جوری باید ساخته بشه که در نگاه اول نشه تجزیه‌ش کرد، ولی بشه فهمید که صفته یا فعله یا اسمه که طرف بدونه کجا ازش استفاده کنه.
7- من با اینکه زیست نخوندم و تو عمرم به اندازه‌ی انگشتای دستم هم از لفظ DNA استفاده نکردم، ولی خدایی تلفظ دنا برام راحت‌تره،یاد ماشینمون می‌افتم تازه :)))) فکر کنم اسم کوه هم باشه :دی جغرافیم داغونه :)))
8- اونجا که گفتی راک بهت اطلاعات نمیده، شاید من و تو راک رو نشنیدیم و به کار نبردیم، شاید در گویش‌های مناطق دیگه‌ی ایران راک رو به همین معنی به کار می‌برن و مرسومه. 
9- موقع تصویب واژه‌ها شدیداً به سلیقه‌ی زبانی اون گروه متخصص توجه میشه. مثلاً یادمه تو گروه نظامی دنبال واژه‌های کوتاه و چابک بودن نه خوش‌ساخت و خوش‌فرم. ینی اولویت اون گروه سرعت انتقال پیام بود و تو گروه علوم انسانی شدیداً به معنی و مفهوم توجه میشد، حتی اگه واژه بدترکیب و طولانی هم می‌بود. یا گروه مهندسی عمران و مواد به شکل ظاهری توجه می‌کرد نه معنی و مفهوم.
چند وقت پیش کانال یکی ازبچه هامون اینو خونده بودم:
زبان پزشکی لاتین انتخاب شد که یه زبان مرده ست تا درگیر مرز ها و کشور ها و سیاست ها نشه، بعد فرهنگستان خیلی جدی داره کلمات علمی تجربی هارو از دبیرستان تغییر میده به معادل های فارسی!

حالا من تجربی نخوندم پزشکم نیستم نمیدونم سلول و آنزیم چقدر پزشکی محسوب میشه ولی خب گفتم منتقل کرده باشم:دی
پاسخ:
یه جوری ملت میگن فرهنگستان فلان کارو کرده انگار هیچ جای دنیا هیچ فرهنگستانی این کارو نکرده. 
برای موضوعات پایان‌نامه‌هامون حتی می‌گفتن بریم ببینیم کشوری مثل ترکیه چی کار می‌کنه برای واژه‌هاش
ترکیه رو که من هیچ جوره با هیچیش کنار نمیامو بکنیم الگو؟ وا اسفا!!!
من الان حس می‌کنم نه تنها رسالتم شفاف‌سازی اقدامات و فعالیت‌های فرهنگستان نیست (ینی دیگه از توانم خارجه)، بلکه به پیامبری می‌مانم که امید هدایت قومشو از دست داده :))))) 
چون استادمون تخصص پزشکی داشت، بیشتر از سایر حوزه‌ها روی این پزشکی مانور داد! :دی ولی چون خیلی تخصصی حرف می‌زد، من نمی‌تونستم تو جزوه‌م بنویسم و هیشکی نمی‌نوشت به‌واقع.
همین قدر بگم که واژه‌های پایه رو بهشون دست نمی‌زنن
بعد حتی یادمه برای همین بیماری بروناک، دکتر حداد هی می‌گفت اینا پزشکنا، اینا با فلان پسوند راحت‌ترنااا، اینا اون معادلو میگن یا نمیگنااا
در کل خیلی حواسشون هست که واژه مال کدوم حوزه است و کیا قراره استفاده‌ش کنن
http://s8.picofile.com/file/8301041200/Hamid_Hiraad_Faramoosh_Kon_128_.mp3.html
پاسخ:
دستتون درد نکنه
آهنگ دلنشین و گوشنوازیه
ممنونم
و ممنون که خصوصی نفرستادید. من به پیام خصوصی حاوی آهنگ آلرژی دارم :))) 
و ممنون‌تر که هنوز و کماکان اسمتونو امید2 می‌نویسید :)

ای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر
زار و بیمار غمم راحت جانی به من آر

قلب بی‌حاصل ما را بزن اکسیر مراد
یعنی از خاک در دوست نشانی به من آر

در کمینگاه نظر با دل خویشم جنگ است
ز ابرو و غمزه او تیر و کمانی به من آر

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی به من آر

منکران را هم از این می دو سه ساغر بچشان
وگر ایشان نستانند روانی به من آر

ساقیا عشرت امروز به فردا مفکن
یا ز دیوان قضا خط امانی به من آر

دلم از دست بشد دوش چو حافظ می‌گفت
کای صبا نکهتی از کوی فلانی به من آر


#حافظ

کاری نمی‌کنم
پاسخ:
‏به نظرم غم‌انگیزترین حالت انسان تو این مرحله‌ایه که صائب میگه:
صـد وعــده‌ی امیــد به دل داده ام دروغ
‏چون من مباد هیچ‌کسی شرمسار خویش
دبیراو دانش‌آموزها خیلی درباره‌ی این‌چیزها غر می‌زنن وقتی بحثش میاد و همه‌ش بخاطر کمبود آگاهی و اطلاع‌رسانیه.
 به‌نظرم حداقل کاری که فرهنگستان باید کنه، آموزش صحیح دادن به دبیران که مستیقما با دانش‌آموزها در ارتباط هستنه. منظورم اینه که اول حرفای خودشو در دفاع از اینکه چرا این کلمات رو انتخاب می‌کنه و اون بحثِ واژه‌گزینی برای آیندگان هست و اینکه اکثر جاهای دنیا دانش‌آموزها باید دو تا واژه رو حفظ کنن رو بگه و سنگاشونو وا بکنن خلاصه. آخه مثلا من بدبخت توی این کلاس ادبیاتِ کذایی تنها کسی هستم که با اینکه واژه‌گزینی ها موافقم! ما 22 نفریم اونم مدرسه تیزهوشان خیر سرشون.
منظورم اینه که حتی دبیرم هم این اطلاعاتی که اینجا گذاشتی رو نداشته و نخونده و نشنیده و دقیقا هر وقت بحثِ این‌چیزها می‌شه، میان می‌گن بچه‌ها سخته‌شونه و اله و بله ... 
یکی باید این وسط باشه که روشن کنه بچه‌ها رو. یکی که بیاد توضیح بده. یه جورایی فرهنگستان از طرف خودش باید سخنگو داشته باشه تو کلاس‌ها تا بچه‌هایی که دارن با همین کلمات دست‌و‌پنجه نرم می‌کنن، بی‌جواب نمونن. 
اینکه ما دانش‌آموزها جمع‌شیم تو گروه حمایت از خودمون و حرف از سختی‌ش و مسخرگی و ناکارآمدی افراد و دست‌اندرکارانِ فرهنگستان بزنیم و دبیرمون هم بخاطر آگاهی پایین و نگرانی‌های مادرانه-دبیرانه‌ش با ما همکاری کنه و همه با هم فرهنگستان رو بکوبونیم و جوابی هم به گوش نرسه، خیلی صحنه‌ی مسخره‌ایه. خیلی.

من همیشه سعی کردم این حرف‌هایی که تو وبلاگت می‌زنی رو به کلاسم انتقال بدم ولی خب کار من نیست انصافا. هیچ نفوذی ندارم، فرهنگستان باید تو تک تک مدارس این کشور نفوذ داشته باشه تا واژه‌هاش و فعالیت‌هاش مورد توجه قرار بگیره و پیشرفت معادل‌سازی تو کشورمون سرعتش بره بالاتر.

این جزوه و صدا و مطالب رو برای دبیر ادبیاتم فرستادم. متاسفانه کم می‌بینمش که بتونم بهش انتقال بدم، اما امیدوارم یه کاری کنم که وقتی سال بعد از این بحث‌ها پیش اومد و نشستن دورهمی فرهنگستان رو بکوبونن، دبیرم با آگاهی جوابشون رو بده.

فکرکنم یکم دیر کردم البته... پستتو دیروز پریروزا دیدم. مرسی کلا:) نقش بزرگی در بالارفتن اطلاعات عمومی، ادبی و غیره‌ی من داشتی:) انصافا کلی به رشته‌ی زبان‌شناسی علاقمند شدم و مطالعه آزادمو بخاطرش بردم بالا :))) بدجور مدیونم :دی
پاسخ:
این آموزش صحیح معلم‌ها تو یه سری مدارس خاص مثل سمپاد (بعضیاش نه همه) انجام شد و یکی از هم‌کلاسیام چون خودش معلم همون مدارس بود راضی بود. ولی تو همه‌ی مدارس آموزش معلم‌ها صورت نگرفت.
مرسی که حرفامو برای معلم و کلاست منتقل می‌کنی
نه هنوز دیر نشده و تا فردا فرصت دارم گزارشمو تکمیل کنم و این چیزارم اضافه می‌کنم بهش

البته گرایش من یکی از گرایش‌های زبان‌شناسیه و خودم شخصاً زبان‌شناسی محض رو دوست ندارم و کابردی بیشتر دوست دارم
عجله داشتم و غلط‌هام زیاد شد :)) حودت دریاب:))
پاسخ:
من وقتی برای کسی کامنت می‌ذارم شصت بار می‌خونم کامنتمو، بعدشم از جنبه‌های مختلف روحی و روانی و سیاسی و علمی و اقتصادی و دینی تحلیلش می‌کنم و بعد ارسال می‌کنم :دی
با آرامش رانندگی کنید
با آرامش کامنت بگذارید :دی