پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مترسک» ثبت شده است

1108- پیام شما به فرهنگستان

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ۰۹:۱۹ ق.ظ

نمی‌دونم تو این مدت چه‌قدر تونستم با فرهنگستان آشناتون کنم و چه‌قدر تو این کار موفق بودم. تا همین دو سال پیش خودم حتی نمی‌دونستم رئیس فرهنگستان کیه و اونجا دقیقاً دارن چی کار می‌کنن. الان دارم گزارش کارآموزی‌مو می‌نویسم. فکر می‌کنم علاوه بر انتقادات، پیشنهادها، دیده‌ها، شنیده‌ها و آموخته‌های خودم که تو این گزارش باید بیاد، لازمه نظر مردم هم منعکس بشه. بنابراین برای تکمیل گزارش نهایی یک بار دیگه سراغ کامنت‌های پستِ «فرهنگستان زبان هیولای درون» هولدن، «شوکول داغ» مترسک و «پروندۀ قتل اوکی» جولیک رفتم. حتی این پستو نوشتم که اگه وصیتی چیزی دارید برسونم به گوششون. پیش اومده که دوستام به شوخی یا حتی جدی بهم گفتن به فرهنگستان بگو این واژه رو تصویب کنه و چرا فرهنگستان اینو این‌جوری گفته و اون‌جوری نگفته. که خب من همۀ پیام‌ها رو به گوششون رسوندم. اصن رسالت من همینه :دی

کامنت‌های جولیک برای پست قبل رو دوست داشتم. کامنتی که فکر پشتشه، به حاشیه نرفته و به نظر من نمونۀ خوب، حتی اعلا و یه جورایی میشه گفت پروتوتایپ کامنت استاندارد هست.

مرحوم مغفور جنت‌مکان، محمد علی فروغی، رئیس سابق فرهنگستان مقاله‌ای داره به اسم پیام من به فرهنگستان. عنوان پست تلمیحی است به مقالۀ ایشون.

دوستانی که جزوه‌ام رو خواسته بودن، جزوه رو براتون آپلود کردم. ولی چون این کلاس بیشتر عملی بود تا نظری، 18 صفحه ببشتر نیست.

s8.picofile.com/file/8300559776.pdf.html

۲۵ نظر ۲۴ تیر ۹۶ ، ۰۹:۱۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

792- رای من به هولدن و زی‌زی‌گولو و خودکار بیک

شنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۸:۵۷ ق.ظ

و به واقع، همه‌مون واقف هستیم که شباهنگ و وبلاگ شباهنگ، هر سه تا تندیسِ زیبای دلنشین و خوشبخت دلنشین و دلنشین مردمیو داره و جای من تو قلب شماست اصن! ولیکن عنودان بدگهر و حسودان تنگ‌نظر و قضای روزگار و دست غیب! منو از صحنه‌ی رقابت‌ها حذف کرد و تقصیر شماهام هست که بهم بیست ندادین. اصن تقلب شده آقا! تقلب شده... همه‌تون بریزید تو خیابونا سطل آشغالا رو آتیش بزنید و در و پنجره‌ی بانکا رو خرد و خاک شیر کنید تا متولّیان امر! حساب کار دستشون بیاد!!!

و اما رای من!

- رایِ من برای وبلاگ مردمی، به ساحل افکار و هولدن هست ولی این دو تا تو لیست ده نفره نیستن که بهشون رای بدم و از اون ده نفری که می‌تونیم بهشون رای بدیم وبلاگ حس هفتم و زی‌زی‌گولو رو می‌خونم و چون زی‌زی فعال‌تره، به زی‌زی رای می‌دم.

- برای تندیس زیبای دلنشین، بین مترسک و هولدن مردّدم! ولی به هولدن رای میدم (خواهم داد.)

- رای‌م برای تندیس خوشبخت دلنشین هم میرسه که به خودکار بیک.

اینا تا 24 ام فرصت تبلیغ دارن و شمام 25 ام با حضور شکوهمندتون مشتی باشید بر دهان استکبار جهانی.

00lol00.blog.ir

و اما یک توصیه‌ی دوستانه!

گریه کنید.

گریه معجزه می‌کنه!

اگه مثل من جلوی بقیه نمی‌تونید گریه کنید، شبا که همه خوابیدن یا صُبا قبل بیدار شدن بقیه گریه کنید؛ خوبیش اینه که قرمزی و پف کردن احتمالی چشماتونو می‌تونید بندازید گردن بدخوابی و بی‌خوابی و کم‌خوابی. زیر بارون هم میشه گریه کرد ولی بارونش باید بارون باشه! گریه زیر دوش آب هم توصیه شده ولی به درد کسایی که دوش گرفتنشون بیشتر از ده دیقه طول نمی‌کشه نمی‌خوره... قبل از هر اقدامی، گریه کنید. قبل از حذف وبلاگتون، قبل از معتاد شدن، قبل از طلاق، قبل از مچاله کردن و پاره کردن و از بین بردن هر چیزی و هر کسی حتی خودتون! گریه کنید... شاید نظرتون عوض شد.

دیشب داشتم به این فکر می‌کردم که بقیه‌ی فصل‌ها نه، ولی بهار، زیاد گریه می‌کنم. شاید دلیلش اتفاقاتی بوده که تو این فصل برام می‌افتاده و هی هر سال تکرار می‌شدن یا اگه تکرار نمی‌شدن هم هی یاد اون اتفاقات می‌افتادم و می‌افتم و اصن شاعر در همین راستا می‌فرماید: رسـم بـد عهـدی ایـام چـو دید ابر بهار، گریه اش بر سمن و سنبل و نسـرین آمد! که البته برداشت من اینه که ابر بهار همون نسرینه!

همونی که چند وقت پیش گوش می‌دادمو دوباره گوش می‌دم: 

۲۱ فروردين ۹۵ ، ۰۸:۵۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)