+ شنبه شانزدهم فروردین 93
دیروز وقتی داشتم بلیت می گرفتم, فهمیدم بلیتا تموم شده و
فقط برای هشت و نیم شب بلیت داشتن
بابا گفت هشت و نیم زوده نصف شب میرسی تهران
ولی من گوش نکردم و
نصف شب رسیدم تهران !
راننده اتوبوس گفت میخواد بره ترمینال بیهقی و ترمینال آزادی نگه نمیداره
خوابگاه ما هم آزادی ه
گفتم نزدیک آزادی یه جایی پیاده میشم و تاکسی میگیرم میرم خوابگاه
خواندن بقیه ی پست برای کودکان و افرادی که بیماری قلبی دارند توصیه نمیشود .
خب الان یه دختر تنها رو تصور کنید
چهار و نیم صبح با مانتو و شلوار و روسری صورتی
)اتفاقا دیروز به مامانم میگفتم با این لباسا شبیه پلنگ صورتی شدم(
خب الان اون دختر تنها رو تصور کنید
با یه چمدون وسط یه اتوبانی که نمیدونه دقیقا کجاست! ولی میدونه نزدیک آزادی ه !
نصف شبم هست تازه!
اول زنگ میزنه به مامانش و میگه: مامان من فعلاً زنده ام !
بعد به چند تا از آژانس هایی که خیر سرشون شبانه روزی ان زنگ میزنه
ولی کسی گوشی رو برنمیداره
کم نمیاره و به تلاشش ادامه میده
بعدش میگه گیریم که یکی از این تاکسی تلفنیا گوشی رو برداشتن
اگه پرسیدن کجایی؟ چی میخوای بگی؟
بنابراین منصرف میشه
و تمرکز میکنه روی اون راننده هایی که دارن بوق میزنن
تمرکز میکنه تا مناسب ترین فرد رو انتخاب کنه
به راننده 45 ساله یه پراید مشکی اعتماد میکنه
راننده: کجا میری؟
نسرین: میدان آزادی
راننده: 12 تومن میشه
نسرین: اشکالی نداره
سوار شدم و داشتم به این فکر میکردم که کاش پلاک ماشینشو برمیداشتم
تا به مامانم اس ام اس میکردم
که اگه خدایی نکرده یه بلایی سرم اومد یه سر نخی دست پلیس باشه
یک دقیقه بعد رسیدیم میدان آزادی
تو این 60 ثانیه 600 بار مردم و زنده شدم, ینی قلبم داشت میومد تو دهنم !
اما مکالمات من و راننده 45 ساله در این چند ثانیه
راننده: شریف درس میخونی؟
آره -
حالا چرا شریف؟ دولتی ه؟ -
آره سراسری ه -
اولین باره میای تهران؟ -
نه بابا چهار ساله اینجام -
اهل کجایی؟ -
تبریز -
پس همشهری هستیم - منم اهل اردبیل م
دختر منم درسش خوبه ولی پسرم به زور درس میخونه
خدا حفظشون کنه -
مستقیم برم یا بپیچم دست راست؟ -
مستقیم لطف اً -
آفرین به مامان و بابات که تو رو به اینجا رسوندن. اینم دانشگاه شریف -
خوابگاه داخل دانشگاهه؟ -
نه یه کم جلوتره -
دخترم سراسری اردبیل میخونه. بازم مستقیم؟ -
این خیابون نه خیابون بعدی دست راست -
ولی پسرم اهل درس خوندن نیست. به زور جایزه درس میخونه رسیدیم؟ -
آره یه پنجاه متر جلوتر پیاده میشم. ممنون لطف کردید -
به سلامت -
آدم خوبی بود
وقتی رسیدم, اولین کاری که کردم این بود که ساعت دیواری رو یه ساعت بکشم جلو
یه نیم ساعتم با مودم ور رفتم ولی ظاهراً اینترنت قطع بود و مشکل از مودم نبود
بعدشم یه نماز صبح 3 رکعتی خوندم و یه نیمرو و پیش به سوی دانشگاه
خب چیه؟ شما هم یه ماه لنگ ظهر بیدار شین یادتون میره نماز صبح چند رکعته !
نمیدونم خاصیت این خونه مون چیه که وقتی میرم خونه, کلاً از صراط مستقیم منحرف میشم
:دی
دیروز وقتی داشتم چمدونم رو آماده میکردم
بعد از نیم ساعت جستجوی بی ثمر
بعد از شصت بار زیر و رو کردن کمدم
بالاخره یادم افتاد چادرم تو خوابگاهه !
همون قضیه انحراف از صراط ه :دی
در مورد اتفاق امروز صبح نمیخوام بگم چون این جور موقعیت هارو تجربه کردم و
چون تا حدودی بلدم مدیریت کنم ,
پس من آدم شجاعی ام
نه! اتفاقاً به شدت محتاطم
ولی چند نفرو میشناسم که مامان و باباشون اجازه نمیدن 6 عصر به بعد بیرون خوابگاه باشن
نه افراط خوبه نه تفریط
و این محدودیت های افراطی از طرف برخی والدین گاهی برام غیر قابل درک ه
به هر حال به خیر گذشت!
اگه به اس ام اس , زنگ , ایمیل , پی ام یا کامنتتون جواب ندادم پیشاپیش عذر میخوام
چون دیشب نخوابیدم و انقدر خسته ام که میخوام تا 7 صبح فردا بخوابم