379- الهی بمیرم براتون، چی میکشین از دستم (دونقطه پی)
این عکسو دختر حوا فرستاده:
داشتم از اتوبوس پیاده میشدم؛ بابا تریپ راننده تاکسیارو برداشته میگه:
خانم تاکسی میخواین؟ آبرسان ده تومن!
من: آقا من دانشجوام! آه در بساط ندارم، اگه مجانی میبری بیام سر راه سنگکم باید بگیریم :))))
صبح رسیدم، دیدم پسورد وای فایمون عوض شده؛
من: بابا پسورد چیه؟
بابا: اول صبونه بعد اینترنت
من: مامان؟
مامان: اول صبونه
داداشم هم که دانشگاه بود
و یکی از عظیمترین و الیمترین عذاب های سفر! تنهایی پیاده شدن برای نمازه
ینی آرزو به دل موندم یه بار این راننده بگه 20 دیقه نماز و همه بپرن پایین
خب پیاده نمیشین، نشین؛ ولی چرا یه جوری نگام میکنید آخه!!!
و جا داره تشکر کنم از راننده محترم که با اینکه میبینه من تنها بانوی اتوبوسم
باز میاد بلننننننننننننننننننننند اسممو صدا میزنه که بلیتمو که اینترنتی گرفته بودم بده بهم
این یارو منو یاد دکتر ف. انداخت که تنها دختر کلاس اخلاق مهندسیش بودم و
باز موقع حضور و غیاب اسم منو میخوند!!! و سرشو بلند میکرد ببینه همون قبلی ام یا نه!
و تشکر از زهرا که دیشب تو حیاط مسجد دانشگاه بغلم کرد و بوسید و گفت
چه خوب که داری خوبتر میشی و چه خوشحالم که اینجا میبینمت :)
و تشکر ویژه از خودم که 11 شب از دانشگاه تا ترمینال آزادیو پیاده رفتم :دی