پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۷۰۷- مامان دانشجو

شنبه, ۹ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۵۶ ق.ظ

امروز عصر یکی از اعضای گروه ویراستاران یه پرسش‌نامه گذاشت تو گروه. گروهی که نزدیک هزار نفر عضو داره. وارد لینک پرسش‌نامه شدم دیدم ۳۰۰تا سؤال راجع به ۳۰ اصطلاح مربوط به نوجوانان و زبان مخفیه. سؤالا به این صورت بود که آیا معنی فلان واژه رو می‌دونیم و از کیا شنیدیم و کجا شنیدیم و اونایی که از این کلمات استفاده می‌کنن چه سن و تحصیلاتی دارن. اعضای گروه بابت زیاد بودن سؤالات گله کرده بودن و گفته بودن پرسش‌نامه رو همون ابتدای کار رها کردن و جلو نرفتن. ولی من در راستای اعتلای فرهنگی و کمک به توسعۀ علمی کشور! شروع کردم به جواب دادن و تصمیم گرفتم تا تهش برم. یه چندتا جواب دادم و دیدم واقعاً سیصدتا سؤال زیاده. تازه اولشم نوشته بود ممنون می‌شم ده دقیقه زمان بذارید و این پرسش‌نامه رو پر کنید. چندتا جواب دادم و گذاشتم کنار و به کارام رسیدم و دوباره چندتا جواب دادم. تا بالاخره آخرِ شب تمومشون کردم و با پیامِ «ممنون از وقتی که برای یاری یه مامان دانشجو گذاشتید» مواجه شدم. تصویر این پیامو تو گروه به اشتراک گذاشتم و اعضا فرمودن: «احسنت بر این اراده». جا داشت بهشون بگم در ایام جوانی و کودکی همیشه عادت داشتم بازی‌های رایانه‌ای و موبایلی و آتاری و پلی‌استیشن رو تا مرحلۀ آخر برم و کلاً تا به ته‌دیگ چیزی نرسم و ته‌توشو درنیارم رهاش نمی‌کنم. ناگفته نماند دویست سیصد نفر دیگه هم اون پرسش‌نامۀ سیصدسؤالی رو پر کرده بودن قبل از من.

در پاسخ به کسی که پرسش‌نامه رو به اشتراک گذاشته بود پیام گذاشتم که «به‌نظرم می‌شد همۀ این سؤالات رو با فعال کردنِ امکان انتخاب چند گزینه، توی بیست‌تا سؤال خلاصه کرد. مثلاً به جای اینکه سی بار بپرسه این کلمه رو شنیده‌اید یا نه یه بار بپرسه از این سی‌تا کلمه کدوما رو تا حالا شنیده‌اید و ما بتونیم چندتاشو انتخاب کنیم. و سؤال بعدی این باشه که کاربرد کدوما به سن مربوط نیست و بازم بتونیم چندتاشو انتخاب کنیم.».

بعد این سؤال رو مطرح کردم که به‌نظرتون «مامان دانشجو» در جملۀ ممنون از وقتی که برای یاری یه مامان دانشجو گذاشتید کژتابی نداره؟ چون من متوجه نشدم به مادرِ این دانشجو کمک کردم یا به دانشجویی که مادره و دانشجو هم هست. و آیا اون «یه» قبل از مامان تأثیری در کاهش این کژتابی داره یا نه. دوستان پاسخ‌های جالبی دادن و جالب‌تر از همه این بود که یکی نوشت واژه‌هایی مثل «مادر-دانشجو» چند ساله که رواج داده می‌شه و برای تأکید بر اینه که دانشجو شدن، مانعی برای مادر شدن نیست. بیشتر هم از دهان افراد مذهبی شنیده می‌شه.‌ هدف کسانی که این ترکیبات (مامان دانشجو) رو رواج داده‌اند این بوده که بگن یک نقش به دیگری آسیب نمی‌زنه.

چون اون دانشجویی که این سیصدتا سؤال رو برای مقاله یا تحقیقش طراحی کرده بود تو گروه نبود، کلیک کردم روی اسم کانالی که پرسش‌نامه از اونجا فوروارد شده بود. اسم کانال «نواده تهمینه» بود. یه چرخی توش زدم و از عکسش معلوم بود نویسنده هم مامانه و هم دانشجو. در رابطه با ایرادات پرسش‌نامه براش کامنت گذاشتم و راهنماییش کردم که اگه فلان‌جور طراحی می‌کرد، تعداد سؤالا بیست‌تا می‌شد نه سیصدتا!. تشکر کرد. دیدم توی معرفی و توضیحات کانال نوشته روزنوشت‌های نفیسه‌سادات موسوی، دانشجوی ارشد فرهنگستان و یه سری توضیح دیگه راجع به خودش. از سؤالایی که تو پرسش‌نامه بود معلوم بود که طرف دانشجوی زبان‌شناسیه، ولی تا حالا اسم نفیسه موسوی رو تو فرهنگستان نشنیده بودم. من یه نفیسه‌سادات موسوی می‌شناختم که شاعر بود و در حد یکی دو بیت و غزل شنیده بودم ازش. عکسشم ندیده بودم و نمی‌دونستم این اونه یا نه. دانشجوهای نودوچهاری که خودمون باشیم نفیسه نداشتیم، نودوپنجیا رو هم دیده بودم و نفیسه نداشتن. تصمیم گرفتم از بچه‌های ورودی نودوشش و هفتیا و هشتیا و نهیایی که باهاشون در ارتباطم بپرسم ببینم آیا هم‌کلاسی‌ای به اسم نفیسه موسوی دارن یا نه. با یکی از ورودیای ۱۴۰۰ هم ارتباط دارم و از اونم پرسیدم. گفت آره هم‌کلاسی ماست و فردا هم امتحان داریم. برگشتم سروقت کانالش و دیدم بله، نویسندۀ کانال فردا امتحان داره و پستاش، پستای شب امتحانه. کلیدواژه‌های استاد و کلاس و امتحان و فرهنگستانو جست‌وجو کردم و چقدر برام جالب بودن. پستای روز مصاحبۀ ارشدشم پیدا کردم و چندتا اسکرین‌شات از کلاسای مجازی امسالشون. البته اون مثل من استاداشو شماره‌گذاری نکرده بود و عکسا رو ادیت نکرده بود. کارای خودمو ول کرده بودم و داشتم روزنوشت‌های یه سال‌پایینی رو شخم می‌زدم و خاطراتشو زیرورو می‌کردم. چقدر شیرینه خوندن یادداشت‌های کسی که راجع به آدمایی نوشته که می‌شناسیشون.  پای یکی از پستای کانالش خودمو معرفی کردم و گفتم ارشدمو همون‌جایی بودم که اون الان اونجاست. منو شناخت و گفت اسممو تو جزوه‌ای که استاد شمارۀ ۳ تدریس می‌کنه دیده و باعث افتخارشه که با من هم‌کلام شده. متقابلاً منم مراتب ذوق و مسرّتم رو از آشنایی باهاش نشون دادم، ولی بخش عمدۀ این ذوقم نه به جهت آشنایی و دوستی با یک شاعر بلکه بابت جزوه‌ای بود که سال ۹۵ تایپ کرده بودم و برای استاد و هم‌کلاسیام فرستاده بودم و فکرشم نمی‌کردم استادم موقع تدریس ازش استفاده کنه و اسمم پای اون جزوه باشه و دانشجوهای ورودیِ ۶ سال بعد از خودم منو با اون جزوه بشناسن. الان از شدت ذوق در پوست خودم نمی‌گنجم و در آسمان‌ها سیر می‌کنم. به‌ندرت پیش میاد انقدر هیجان‌زده بشم از چیزی و چیزی تا این حد خوشحالم کنه و الان یکی از اون به‌ندرت‌هاست. معمولاً هم وقتی هیجان‌زده‌ام (چه وقتی خیلی خوشحالم، چه وقتی خیلی ناراحتم) پست نمی‌ذارم و اگرم چیزی بنویسم منتشر نمی‌کنم و یه کم صبر می‌کنم وضعیتم به حالت تعادل برگرده و نوشته رو ویرایش کنم بعد. ولی چون می‌دونستم اگه یه کم بگذره این ذوق هم به سرنوشت خب‌که‌چی‌ها دچار میشه گفتم تا ذوقم کور نشده بنویسم و منتشرش کنم.


تا دل از کف ندهد هر که تو را می‌بیند، روز و شب نذر نگاهت وَجَعَلنا خواندم. 

سؤال: این بیت از کیست و منظور از «وجعلنا خواندم» چیست؟ (۲ نمره)

سؤال امتیازی: «قلبم اکلیلی شد» زبان مخفی محسوب میشه و اصطلاحیه که نوجوانان به‌کار می‌برن و امثال من که پامون لب گوره معنیشو نمی‌دونیم. گوگل هم نمی‌دونست. شما می‌دونین ینی چی؟ (۱ نمره)

۰۰/۱۱/۰۹
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

استاد شماره 3

سحر سال‌پایینی ارشد

نفیسه سال‌پایینی ارشد

واژه‌ها

نظرات (۲۷)

وقتی پست نفیسه سادات درمورد ارشد قبول شدنش تو فرهنگستان رو خوندم یاد این افتادم که توام چندسال پیش ونجا درس خوندی. کلا یکسری جنبه های نفیسه سادات منو یادت میندازه.

پاسخ:
خب به من می‌گفتی :)) کلاً هر موقع خبری از فرهنگستان شنیدید به سمع و نظر منم برسونید :دی
تو این یکی دو روزی که کانالشو مرور کردم، ویژگی بچه‌دوستیش با من مشترک بوده فقط. هنوز نمی‌دونم چقدر درسخونه ولی شاید تو این ویژگی هم مشترک باشیم.

گمون میکنم اکلیلی شدن قلب همون رقیق شون قلبه. نشانه از ذوق

پاسخ:
رقیق شدن هم اصطلاح جدیدیه.
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۷:۴۱ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

از خانوم موسوی

معمولا وجعلنا رو برا دیده نشدن می‌خونن، چون می‌ترسیده از کف بده از شدت هیجان متوسل شده به این آیه.

کلا نسل جدید این واژه اکلیل رو مواقعی که می‌خوان شدت هیجان رو نمایش بدن استفاده می‌کنن.

پاسخ:
جوابتون درسته.
امان از این نسل جدید. هم طرز حرف زدنشون فرق می‌کنه هم طرز نوشتن و رسم‌الخطشون.
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۲۶ خورشید ‌‌‌

«مادر_دانشجو» من رو عصبانی می‌کنه بیشتر. :/ انگار غیرطبیعی‌ترش می‌کنه و اول یک شکاف درست می‌کنه بین مادربودن و دانشجوبودن، بعد می‌خواد به هم بچسبوندشون! 

حالا البته باید بیشتر بهش فکر کنم. 

پاسخ:
موافقم باهات. انگار که مثلاً من تو فرهنگستان هی تأکید کنم روی ترک بودنم و بگم میشه هم ترک باشی و هم تو فرهنگستان فارسی باشی. کار جالبی نیست. شاید اگه با روش بلندینگ واژه‌سازی می‌کردن ادغامش اثرگذارتر بود تا اینکه یه کلمۀ مرکب ساده درست کنیم.

اینکه با اسم و فامیل خودت از زندگیت بنویسی خیلی شجاعت میخواد.

این پستو خوندم یاد اون روزی افتادم که خواهرم بعد از چند سال شاگرد معلم پنجم دبستانم شد و برام گفت تمام کتاب و دفترهام دستش بودن و از روز اونا تدریس میکرده :-)

پاسخ:
علاوه بر نیاز به شجاعت، موقع نوشتن با اسم و رسم خودت یه کم دست و بالت بسته میشه. مطمئنم الان ایشون تو فرهنگستان داره یه چیزایی می‌بینه و نقدهایی داره به اون چیزها. ولی دیگه نمی‌تونه بیاد اونا رو بیان کنه. حتی در قالب طنز هم نمیشه. حتی منم که با اسم مستعارم زیاد نمی‌تونم راجع به اون موضوعات بنویسم. باید خیلی ناشناس باشی که به اون مسائل بپردازی.

+ حسِ موردِ وفاداری واقع شدن به آدم دست میده.
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۳۰ محمدعلی ‌‌

مرسی که نوشتید پست رو در مرتبه اول :))

بعد چه جالب. منم این نفیسه موسوی رو می‌شنیدم این‌ور اون‌ور. دنیا چه کوچیکه :))

 

این بیت داره میگه این آیه رو می‌خوندم تا سدی برای دیدنت بشه. آیه هم یه آیه هست که میگه سدی از فلان و بهمان جلوشون گذاشتیم که نبینن و نفهمن و اینا. ولی فکر کنم بیت کژتابی داره: نذر نگاهش وجعلنا خونده؟ از این می‌ترسیده که معشوقه‌ش عاشق دیگری بشه یا دیگری عاشق معشوقه‌ش؟ اگه دومی بوده که طبق اول بیت بوده، چرا نذر نگاه این معشوقه بیچاره می‌خونده؟ باید نذر نگاه بقیه می‌خونده قاعدتا. (چه جدی گرفتم حالا :)) )

 

قلبم اکلیلی شد چیزی معادل همون چشمام قلبی قلبی شده. یعنی یه جورایی غنج رفتن و اینا. رقیق شدن و عاشق شدن و کراش زدن و این چیزا :دی

پاسخ:
نذر نگاه رو منم نفهمیدم. ولی به‌نظرم این آیه رو خونده که معشوقش دیده نشه. شاید منظورش نذر نگاه کردن/نکردن به تو بوده. تو نه ها :)) اون، معشوق :| :))
فکر کنم کراش زدن و عاشق شدن فرق داشته باشه با اکلیلی شدن. اکلیلی رو یه بار میشی و اثرش کم‌کم میره و تموم میشه ولی عاشق که بشی تازه داستان شروع میشه :| ینی می‌خوام بگم اکلیلی شدن یه‌جور واکنشه به یه چیزی و عاشق شدن خودش مستقلاً یه کنشه (من چه جدی گرفتم حالا)

خانم اجازه چه امتحان آسونی:)

سوال اول، احتمالا خانم نفیسه سادات موسوی:)

 آیه واجعلنا هم که بسی مشهور، میخونن که دیده نشن...و ما از این آیه چه استفاده هایی که نکردیم:) مثلا میخوندیم به خانم فوت میکردیم که اسم ما را نبینه و صدا نزنه واسه سوالای سخت:) یا مثلا مهاجم تیم حریف دروازه تیم ملی رو نبینه و شوتش گل نشه...:)

سوال دوم: آخ قلبم اکلیلی شد از دست این نوجوونای خلاق:)

اکلیل همیناست که برق میزنه دیگه...همه رنگش هم هست...فقط این مال بچه گی ما دهه شصتیاست  که با اکلیل النگو درست میکردیم، این دهه هشتادیا از کجا میشناسن اکلیل رو که اینطوری جعل اصطلاح میکنن؟

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
آفرین درسته
ما بچگیامون به اکلیل می‌گفتیم زر. زرد نبود و ربطی هم به طلا و زر نداشت ولی نمی‌دونم چرا می‌گفتیم زر :| نقره‌ای بودن بیشتر.
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۱۰:۰۵ فاطمه ‌‌‌‌

سلام!

یعنی این دانشجو همون نفیسه سادات موسویِ شاعر بود؟ چه باحال! :)

اون بیت زیبا هم فکر کنم سروده‌ی همین خانومه. منظور از و جعلنا هم آیه‌ی «و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من بینهم سدا...» هست، از آیه‌های اول سوره‌ی یس. البته ما برای این می‌خوندیم که معلم و استاد ما رو نبینن و درس نپرسن ازمون :)) یه بارم من به نیت این خوندم که حراست امیرکبیر موقع ورود گیر نده بهم و جواب داد :)) اینجا هم نیت شاعر احتمالا اینه که مردم زیبایی معشوقش رو نبینن و دل از کف ندن. همچین چیزی.

 

قلبم اکلیلی شد به نظرم کنایه از شوق و ذوق فراوان همراه با مورمور شدنه :)) انگار اکلیل پاشیدن تو دلت :)) چیزی مثل چشمام قلبی شد، مثل این اموجی:😍 فکر کنم! منم فقط شنیدمش.

پاسخ:
سلام
بله درسته. اون دانشجو ایشون بود و این شعر هم از ایشونه.
من روز امتحان رانندگی کاربرد این آیه رو شنیدم. خودم اون روز قرآن نداشتم ببینم چیه ولی یکی از بچه‌ها خوند که افسر ایراداتشو نبینه. بعد فکر کنم خط رو خط شد به جای اینکه افسر نبینه من کمربندو ندیدم و بدون کمربند استارت زدم و یه چرخی تو شهر زدیم و آخرشم قبول شدم ولی با یه تذکر بابت کمربند :|
آره نشانۀ شوق و ذوقه

چه قشنگگ ^__^

 

قلبم اکلیلی شد یعنی حس خوب گرفتم، ذوق کردم، اشک شوق و اینا :))

پاسخ:
درسته :)

واااای از این پرسشنامه‌ها یه بار به تورمون خورد یعنی دقیقا یه روز خانوادگی علاف شدیم مال یکی از آشناها بود ماهم توی رودربایسی قول دادیم نفری یه پاسخنامه پر کنیم با خودمون گفتیم حالا نهایت سی چهل تا سواله ولی وقتی باز کردیم دیدیم 150تا سوال اونهم مفهوم خیلی از سوالها پیچیده بود و چندتاشون هم جواب سوالش بله خیر یا مثلا حتما و گاهی و اصلا نبود یعنی یه مکافاتی شد که نگو:))

اون وجعلنا خواندم فکر کنم اشاره به این آیه‌س :وجَعلنا مِن بین ایدیهِم سَدا و مِن خَلفِهم سَدا، فاغْشَیناهُم فهَم لایبُصِرون»؛» برابرشان دیواری کشیدیم و در پشت سرشان دیواری و بر چشمانشان نیز پرده ای افکندیم تا نتوانند دید.

اونیکی رو نمیدونم یعنی چی :)) مال دهه‌ی ما نیست:)

پاسخ:
امروزم یه نفر تلفنی زنگ زده بود مصاحبه می‌کرد باهامون. فرم دست خودش بود و سؤالا رو می‌پرسید و بابا جواب می‌داد. تمام جوابای بابا مخالف نظر من بود. یه ساعت طول کشید. اگه وقتشو داشتم تلفنو می‌گرفتم یه بارم من جواب می‌دادم. ینی تو هیچ سؤالی باهاش هم‌نظر نبودما. تفاوت تا این حد.
اون یکی به معنی ذوق‌زده شدنه.

بیت نمی‌دونم از کیه، ولی وجعلنا خوندن منظور آیه‌ی "و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لایبصرون" خوندنه. این آیه رو وقتی می‌خونن که می‌خوان یه چیزی از دید یه کسی مخفی بمونه. مثلا اون وقتا که به ما گواهینامه نمی‌دادن، از جلوی پلیس که رد می‌شدیم این آیه رو می‌خوندیم که غیب بشیم و نگهمون نداره :))) اینم واسه عشقش وجعلنا می‌خونه که ملت ایگنورش کنن و دل از کف ندهن :)))

 

قلبم اکلیلی شد یعنی قلبم پروانه‌ای شد 😁 ذوق‌زده شدم، رقیق شدم، من همچین برداشت‌هایی می‌کنم.

پاسخ:
تک‌بیتِ خانم نفیسه موسویه
من اولین بار موقع امتحان رانندگی با کاربرد این آیه آشنا شدم. گویا ملت برای پرسش‌های شفاهی معلماشونم می‌خونن که اسم اینا رو نبینن و ازشون سؤال نپرسن. حالا برعکس اینا من همیشه داوطلب پرسش بودم :))
پروانه‌ای و رقیق شدن خودش یه اصطلاح جدیده

 برا حاجت روا شدن آیه 9 سوره یس میخونن :)

فکر کنم از نفیسه‌سادات موسوی 

پاسخ:
حاجت‌روایی؟ نه فکر نکنم. برای دیده نشدنه این آیه.
درسته از ایشونه این شعر.

300تا؟ خدا قوت واقعاً. یاد سوالایی افتادم که از طرف یه ارگانی از ملت چندین سال پیش میپرسیدم بعد خب از نظر خودم اونایی که وقت میذاشتن واقعاً جوونمردی میکردن و خودمو میذاشتم جاشون میگفتم وااای. جالبه یکی از همزبونای خودم که دختر جوونی بود داشت جواب میداد خانواده به ترکی میگفتن ول کن بابا ولی دختره ول‌کنش اتصالی داشت خدا رو شکر:) دمش گرم

به نظرم یه مامان دانشجو کژتابی نداره و اگه میخواست فرض اول باشه مینوشت مامان یه دانشجو. در مورد اینم که هدف خاصی از استفاده از این کلماته و برای رواج دادنه من خوشم نیومد یعنی به نظرم منی که از این کلمه استفاده میکنم یعنی از مامان بودن و دانشجو بودن همزمان لذت بردم به خصوص مامان بودن و اینکه میدونم که خیلیام از این کلمه مامان ذوق میکنن و بیشتر لذت میبرن از کمکشون پس استفاده شون میکنم یعنی یه کمتر مذهبی یا غیر مذهبی از مامان و دانشجو بودن لذت نمیبره؟ 

انصافاً منم ذوق کردم. یعنی این قسمت ماجرا حال خوب‌کن بود فلذا مجدانه ازتون میخوام که اینجور مواقع پستا رو منتشر کنید مطمئناً حال خوبش بیشتر باهاتون میمونه :)

خوشم اومد از شعر نفیسه سادات. دارم فکر میکنم واقعاً کسی هست این شعرو به مخاطب خاص واقعیش بفرسته؟ :)

معمولاً وجعلنا برای این خونده میشه که کسی(دشمن) متوجهش نشه و نبینتش. حالا اوشون وجعلنا برای نگاه مخاطب خاصش خونده که ملت عنان از کف ندن:) خانم اجازه به این دو نمره چی بهمون میدین (آِیکون عینک دودی) :)
حالا من رفتم زبان مخفی رو سرچ کردم ببینم دقیقاً چی به چیه دور از جونتون ولی فک کنم من دیگه من پام تو گوره :))) والا منم نمیدونم ولی شاید مث این استیکره که چشاش از ذوق ستاره ای میشه باشه

حالا من برادرزاده ام نوجوونه ولی اصلاً کلمه های زبان مخفی ازش نشنیدم... جالب شد برام که سوالای زبان مخفی چی بوده باهاشون آشنا بشیم :)))



 

پاسخ:
از اونجایی که فلذا مجدانه خواسته بودی از این‌جور پستا بازم بذارم یکی دیگه هم گذاشتم :دی
من هر موقع مخاطب خاصمو پیدا کردم حتماً می‌فرستم براش
اینا امتحانات کلاسیه که توی نمرۀ پایان‌ترمتون تأثیر بسزایی داره.
زبان مخفی رو بین دوستاش استفاده می‌کنه. قرار نیست که پیش شما بگن :))

سوال اول: فکر کنم دعایی که پیش از امتحان می خوانند :))

یه دعایی هست واقعا ولی الان پیداش نمی کنم :))

سوال امتیازی خیلی راحته که یعنی این شکلی شدم 😍

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ:
اصطلاح دعای پیش از امتحان عالی بود :)) مفید و مختصر کاربردشو گفتی :))
حالا بعضیا هم تو جنگ می‌خونن که دشمن نبیندشون
با رسم شکل توضیح دادی امتیازی رو :دی

حق داری ذوق کنی؛ منم بودم از خوشحالی تو پوستم نمی‌گنجیدم اینکه اینقدر جزوه‌ات خوب باشه که استاد با اون تدریس کنه عالیه و دم اون استاد گرم که گذاشته لسمت بمدنه پای جزوه.

سوال ۱: نمی‌دونم شعر از کیه اما و جعلنا اشاره داره به آیه قران اونجا که می‌گه( و جعلنا سدا بین ایدیهم و..) جعلنا خونده که بقیه معشوق رو نبینند. یادمه دبیرستان بودم بعضی دوستام اول امتحان این آیه رو می‌خوندند که معلم غلطهاشون و نبینه:)

سوال امتیازی: چه جالب و قشنگ. منم نشنیده بودم اما حدسم اینه که معنی ذوق کردن از چیزی و یا خیلی هیجانزده مثبت شدن.

پاسخ:
شعر از همین خانم موسوی هست.
از جواب‌های دوستان به این نتیجه رسیدم که این آیه کاربردش تو مدرسه و جلوی معلما بیشتره
آره معنیش ذوق کردنه

آیه "و جعلنا من بین ایدیهم سَدّاً و من خلفهم سَدّاً..." یعنی پیش رو و پشت سر آنها سَدّی قرار دادیم... شاعر اینو خونده که بین )نگاهِ( معشوق و بقیه (اغیار!) سَدّی قرار داده بشه که بقیه معشوقو نبینن و دل از کف ندهند.

قلبم اکلیلی شدو وقتی میگن که یه چیزی شنیدن/دیدن که به لحاظ احساسی خیلی لطیف و گوگولی و اینا بوده...

پاسخ:
آفرین. درسته.
گوگولی خودشم یه اصطلاح جدیده به‌نظرم
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۰۷ هلن پراسپرو

خود سوال رو نمی‌دونم... ولی سوال امتیازی موقع برخورد  با یه چیز خیلی گوگول و قشنگ استفاده میشه، از یه تعریف قشنگ گرفته تا عکس چندتا بچه گربه!

خداروشکر حداقل نصف نمره رو میتونم بگیرمD:"

پاسخ:
آفرین درسته
شعر از همین خانم موسوی هست
وجعلنا رو هم وقتی می‌خونن که بخوان کسی یه چیزی یا کسیو نبینه
۰۹ بهمن ۰۰ ، ۲۲:۴۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

مثلا آدم قلبش با دیدن اینا اکلیلی می‌شه😁

https://s20.picofile.com/file/8447121284/20220125_175840.jpg

 

پاسخ:
آره :))
چقدر نازن اینا. اتفاقاً دیروز خاله‌م هم اینو برام فرستاد. همۀ عالم می‌دونن من جغددوستم :دی
۱۰ بهمن ۰۰ ، ۰۰:۱۱ ماه توت‌فرنگی

نمی دونم ولی چون اسم نفیسه شاعر رو توی پست آوردی میگم از نفیسه سادات موسوی‌. وجعلنا هم اشاره داره به آیه ۹ سوره یاسین: وجَعلنا مِن بین ایدیهِم سَدا و مِن خَلفِهم سَدا، فاغْشَیناهُم فهَم لایبُصِرون»

که با توجه به داستان پیامبر که خوندم احتمالا شاعر می خواد نگاه معشوقش رو کسی نبینه و با این آیه می خواد مانع ایجاد کنه‌.

منم معنیش رو نمی دونم. البته شنیدم از بعضی ها مثلا از مستانه و فکر کنم یعنی احساساتی شدن از نوع خوشحالش و عمیقش. 

پاسخ:
درسته، آفرین. شعر از ایشونه.
معنی ذوق کردن می‌ده این اصطلاح.

منظور از و جعلنا خواندن ، خواندن آیه ی وجعلنا من بین ایدیهم سدا و... برای دیده نشدن است و در جنگ تحمیلی برای محفوظ ماندن از خطرات( تیر و ترکش و اینا)

قلبم اکلیلی شد یعنی ذوق کردم، از جنس عشقولانه، یعنی محبتی دیدم( شاهد بودم نه این که لزوما خودم مورد محبت قرار گرفتم) که قلبم را به غلیان آورد، اسم شاعر رو هم نمی دونم، هر چند میشه رفت و جست و جو کرد ولی به نظر کار لوث و هزینه پس به دو از سه رضایت میدم😁

پاسخ:
قبلاً کاربردش تو جنگ بوده ولی حالا دانش‌آموزان تو مدرسه برای معلماشون می‌خونن
شعر از همین خانم نفیسه موسوی هست که تو پست در موردش نوشتم

سلام و درود دردانه خانوم عزیز 🌹

 

اولن/امیدوارم اینگونه ذوق‌مرگی‌هات افزون بشه !

دومن/نمی‌دونم برای تست ما خواننده‌هات سوال اول رو مطرح کردی یا واقعن دنبال پاسخ هستی 🤔 برای همین بهت پیشنهاد میکنم برای پاسخ درست از خود شاعرِ بیت (نفیسه) خانوم بپرسی ! 😉

اما نظر غیرکارشناسانه خودم

ترجمه‌ی کلمه «وَجَعَلْنَا در لغتنامه = قرار دادیم،.....» نوشته شده ، یعنی در داخل چیزی گذاشتیم و قرار دادیم .

ب نظرم چنین نیست ، درسته ک می‌تونه در داخل چیزی قرار گرفته باشه ولی می‌تونه قرارِ خود رو هم از چیزی (نگاه یار) گرفته باشه و بر اون استقرار یافته باشه .

سومن/تو پاهات لبِ گور باشه 😮 پس من توی گورم 😞 و طبیعی ست ک ندونم ! 🤣 

 

شاد و سلامت باشی الهی

 

پاسخ:
سلام
وجعلنا ابتدای یه آیه از قرآنه. اون آیه رو موقع جنگ می‌خوندن که دشمن نبیندشون. معنی آیه هم قرار دادن سد بین افراد هست. تو این شعر میگه وجعلنا خوندم که بقیه معشوقمو نبینن
فکر کنم شما بین خوانندگان این وبلاگ از همه بزرگتری. ریش‌سفید اینجایی

و جعلنا که میخوندیم برای دیده نشدن هنگام درس پرسیدن معلم

اکلیلی شدن قلب هم یعنی رقیق شدم، دلم ضعف رفت، پسندیدم. همچین چیزایی

پاسخ:
تقریباً تا حالا همه گفتن برای دیده نشدن موقع درس :)))
۱۰ بهمن ۰۰ ، ۱۹:۴۷ مهندس خانوم

حسی که من از جمله "قلبم اکلیلی شد" اینه که: چه جالب! ذوق کردم! به وجد اومدم

پاسخ:
آره منم حس می‌کنم معنیش همینه
به‌نظرم مخصوص جوان‌هاست. ینی پیرها قلبشون اکلیلی نمیشه :))

:)) واقعا نمیدونم چیشد که نگفتم. حله حله

به شدت درسخونه و اکتیو

پاسخ:
من امروز فهمیدم متولد ۶۹ هست. حسِ به بطالت سپری شدن عمرم بهم دست داد. حس پوچی و خالی بودن.

پروانه‌ای شدنو می‌دونستم و واسه همین اون ایموجی رو گذاشتم، ولی کاربرد رقیق شدن برای این مورد واقعا جدیده؟ نمی‌دونستم.

پاسخ:
آره توی توییتر این رقیق شدنو زیاد دیدم. قبلاً ندیده بودم. من اگه یه چیزیو تو کتابای سعدی و حافظ و... ندیده باشم جدید حساب می‌کنم.

هوم میفهمم منتها اینطوری نیست بنظرم. یعنی هر کدوم راه متفاوتی رو طی کردین

پاسخ:
آره متوجهم. تو اون سنی که اون ازدواج کرده و بچه‌دار شده من انقدر به بلوغ فکری و عقلی نرسیده بودم که چنین کاری کنم. هر کاری برای هر کسی وقت خاص خودشو داره.

دمتون گرم... یعنی دمتون گرمم جدیده؟
منظورم این بود که برای حال خوبتون اهمیت بدید مطمئناً مام لذت میبریم بیخیالش نشین لدفن :) مجدانه ازتون میخوام :))

خب خدا رو شکر... فک کنم من تباهم :) از لحاظ فرستادن شعر میگم

نه آخه نوجوونا خیلی این اصطلاحاتو همه جا میگن مثلاً همین عاشقی یا کراش و خیلیم زبان مخفی نیس به خصوص که من از این قشر دوست هم دارم ولی خب اینکه خیلی اونا مثبت بازی درمیارن یا واقعاً مثبتن رو باید ته توشو دربیارم... مدیونین اگ فک کنین خوشم میاد این اصطلاحاتو بدونم:()

پاسخ:
نمی‌دونم. هر اصطلاحی لزوماً جدید نیست. ولی اغلب اصطلاح‌ها جدیدن. جدید بودن هم تعریف داره. بعضیا به پنج سال میگن جدید، بعضیا به پنج روز.
یکی از ویژگی‌های این اصطلاحات اینه که عمر کوتاهی دارن و زود فراموش میشن.