۱۵۰۲- جور از حبیب خوشتر، کز مدعی رعایت
در رابطه با پست قبل، من زمستانو تو اون جمله در مفهوم زمانیش در نظر میگرفتم و برای همین اون ترجمهٔ «زمستانی را که از تو دیدم» به دلم نمینشست. نمیدونم چرا معنی استعاری زمستان به ذهنم خطور نمیکرد و بخش استعارهٔ مغزم کلاً تعطیل بود.
حالا اومدم ضمن تقدیر و تشکر از دوستانی که پیام دادن گفتن اینجا زمستان، استعاره از تلخی و بداخلاقی و ترشرویی هست و در واقع شاعر، بدخلقیهایی که از او دیده رو با خوشخلقی هیچ کس دیگهای عوض نمیکنه و مرا از تاریکیهای جهل نجات دادن بگم یه بارم تو مدرسه خانم نجفی (نمیدونم ناظم بود، معاون بود، مسئول امور پرورشی بود یا چی. همونی که دفترش طبقهٔ دوم بود) بهم گفت برای روز معلم یه متن میخوایم بنویسیم. شنیدم قلم خوبی داری. قلمتو لازم داریم. گفتم باشه و رفتم از جامدادیم قلم بردارم ببرم براش. که البته خدا رو شکر دم در دوزاریم افتاد منظورش چیه.
عجب، حالا قلمش چه رنگی بود؟😂