1501- Senden gördüğüm kışı
داشتم پستهای کانال ناشریف توییتر سابق رو میخوندم. تو یکی از پستهاش نوشته بود «من زمستانی که تو را دیدم، با هیچ بهاری عوض نمیکنم. حیدر ارگلون». بهنظرم شعر قشنگی اومد. یادداشتش کردم که اگه یه وقتی تو زمستون دیدمت، بعداً برات بفرستم و بگم من زمستانی که تو را دیدم، با هیچ بهاری عوض نمیکنم. اسم شاعر رو گوگل کردم و فهمیدم ترکیهایه. برای رسیدن به متن اصلی، چند کلیدواژه که به ذهنم رسید ممکنه تو جمله باشه رو هم جستوجو کردم. sen (تو)، kış (زمستون) و bahar (بهار). نتیجهٔ جستوجو این بود:
Senden gördüğüm kışı Başkasının baharına değişmem
سندن (Senden) یعنی از تو. بهنظرم کانال ناشریف اشتباه ترجمهش کرده بود. همون ترجمهٔ فارسیای که تو کانال دیده بودم رو گوگل کردم. من زمستانی که تو را دیدم، با هیچ بهاری عوض نمیکنم. یه عکس از صفحهٔ اینستاگرامی «آن» جزو نتایج بود. روی عکس نوشته بود «من زمستانی را که از تو دیدم با بهار هیچ کس عوض نمیکنم». این ترجمه درست بود. از اون پیج اینستا رسیدم به کانال تلگرامی «آن» و پست همین جمله. با اینکه ترجمه درست بود و شاعر گفته بود زمستانی را که از تو دیدم...، ولی به دلم نمینشست. بهتر نبود میگفت زمستانی که با تو دیدم؟ Senden رو تو گوگل ترنسلیت نوشتم. از ترکی به انگلیسی، از ترکی به فارسی، به هر چی. فقط همین معنیِ «از تو» رو میداد. «با تو» رو گوگل کردم. معنیش Senden نبود. با تو به زبان ترکی یه چیز دیگه میشد و شاعر نگفته بود با تو. با کلافگی از خودم پرسیدم آخه چرا زمستونی که از تو؟ چرا با تو نه؟
عاشق نشدی بدونی زمستان دیدن از کسی یعنی چه ؛)
جدی زیباست!
توی ادبیات خودمون تا دلت بخواد هست چنین ابیاتی. با این مضمون که تلخی عشق تو یا ترشرویی تو از هر قندی شیرینتره. الان ذهنم یاری نمیکنه مثال بزنم. میدونم دوستان دیگه حتما مینویسن.