977- به بعضیام باید گفت اینجا کلاس ادبیاته؛ سوالات سیاسی و انتخاباتیتو نگهدار بیرونِ کلاس از استاد بپرس!
1. ما یه استادی داریم که آهنگره؛ دادگر هم هست. ینی آهنگر دادگره. سر ساعت میاد و همچین که میرسه شروع میکنه به حضور و غیاب و حتی اگه یه دیقه بعدِ حضور و غیابش برسی، اون "غ" جلوی اسمتو به تاخیر یا تیکِ حاضر تبدیل نمیکنه و کلاً تا آخر کلاس "غ" میمونی. حالا از شانس من، یا از شانس این استاد، قبلِ کلاساش هوا بارونیه و مسیر، پرِ دار و درخت و آدم دلش نمیاد طبیعتو ول کنه بره بشینه سر کلاس و نامههایی که مولانا به این و اون نوشته رو بخونه. فلذا، آدم با اینکه میدونه استاد الان سر کلاس نشسته و علامت "غ" زده جلوی اسمش، گوشیشو درمیاره و از در و دیوار و دار و درخت و گربهای که خوابه عکس میگیره و زیر شر شر بارون خیس میشه و کماکان دلش نمیاد طبیعتو ول کنه بره بشینه سر کلاس و نامههایی که مولانا به این و اون نوشته رو بخونه. علی ایُ حال سه تا تصویر سمت چپی مربوط به دیروزه و نمیدونم دیروز آفتاب از کدوم طرف درومده بود که آخرِ کلاس استاد، که آهنگره و دادگر هم هست، "غ" جلوی اسممو پاک کرد و گفت فلانی هم که اومده و حاضر بود. کپشنِ عکس سمت راستی هم من و چادرِ خیس و گِلیم همین الان یهویی، قبل از کلاسه که دو هفته پیش زیر برف و بوران گرفته شده. موقع پایین اومدن از پلهها حواسم نبود جمعش کنم و به فجیعترین شکل ممکن گِلی شد و چون رنگ لباسم روشن بود، داشت لباسامم گلی میکرد و مجبور شدم با یه همچین سر و وضعی برم و اول چادرمو بشورم و با چادری که تهش خیس بود و سرش تَر (برف، تَرِش کرده بود. تر، یه درجه پایینتر از خیسه) برم بشینم سر کلاس. اون سیم مشکی هم سیم هندزفریمه.
2. دیروز برای صبونه چی خوردم؟
3. هفتهی پیش برای شام و ناهار چی خوردم؟
هر کدومشونو دو سه بار خوردم. ولی تنوعشون در همین حد بود. و جالب است بدانید که ماکارونی و عدسپلو و پیتزا جزو اون دسته از غذاهایی هستن که دوستشون ندارم. انقدر از عدسپلو بدم میاد که دلم نیومد گوشتو قاطیش کنم و برنج و عدس رو جدا خوردم و گوشتو جدا! اون کتاب آبیِ کنار سوپ مرغ هم همون شرح زندگانی من عبدالله مستوفیه.
4. هفتهی پیش چه چیزی نوشیدم؟
این تاریخ اجتماعی و اداری دورهی قاجاریّه اسمِ دیگهی همون شرح زندگانی منه. بعید نیست کامنت بذارید بپرسید اون چیزِ قرمز چیه. اون چیزِ قرمزِ داخل شربت، زعفرونه! نباتش زعفرانی بود به واقع.
5. میوه چی خوردم؟
6. دیگه چی خوردم؟
یکی از خوانندگان عزیز (گیسوکمند) که آدرس وبلاگ و ایمیلشو ندارم، دستور تهیهی این دسرو برام کامنت گذاشته بودن و از پشت همین تریبون ازشون سپاسگزارم. هم میشه تو اون ظرفای آبی و سبز خورد این دسرو، هم از قالب جدا کرد و گذاشت تو بشقاب و شیرینیطور تزئینش کرد. [دستور تهیهش و به عبارتی کامنتِ ایشون]
یه زمانی برنجِ پخته از خونهمون میفرستادن برام! الان به درجهای از کدبانو بودگی رسیدم که برای ایام امتحاناتم چیز میز فریز میکنم!
شاعر میفرماید: هم دعا میکنم این عشق فراموش شود، هم دعا میکنم آن روز خدایا نرسد!
بعد از اینکه دو سه ساعت چت کردیم و کلی نصیحتم کرد، به این نتیجه رسیدیم که عقلم زایل شده! ینی به زوال رفته!
این دیالوگا رو برای دلِ خودم و برای اینکه یادگاری برای خودم نگهش دارم میذارم اینجا. با دوستم داشتیم در مورد بند 52 پست هفتهی پیش بحث میکردیم.