950- احوال دل گداختهی 2
1. پست احوال دلِ گداختهی 1 یادتونه؟ یه فایل صوتی گذاشته بودم از جلسهی سهشنبهی هفتهی قبل. اینم فایل صوتی این هفته است. ولی خب با خودم فکر کردم این فایلا رو مفت و مجانی در اختیارتون قرار ندم و یه روش مردمآزارانه کشف کردم. اونم اینه که فایل دوم رمز داره و رمزِ دانلود، جواب یه سواله که توی فایل اولیه. فایل سوم هم رمز خواهد داشت و جوابش توی همین فایل دومه. حالا سوال چیه؟ سوال اینه که هفتهی پیش، توی فایل اول، استاد دو نوع مرغ رو مقایسه کرد و گفت مرغ فلان بر مرغ فلان ترجیح داره. اون مرغِ "سه حرفی" که به مرغ دو حرفی ترجیح داره، رمزِ دانلود فایل هفتهی دومه.
هفتهی دوم: s9.picofile.com/file/8269761384/95_7_13.MP3.html
2. اگه فایل این هفته رو گوش کنید، صدای یه استاد دیگه رو هم میشنوید. چسبوندم تهِ فایل! همون استاد شمارهی 8 که مهندس صدام میکنه و میگه برای پایاننامهام روی طراحی پایگاه داده کار کنم. این فایلو دقیق گوش بدید که سوالِ فایل سوم، از محتوای فایل دومه. و برید و خدا رو شکر کنید پستام رمزدار نیست و رمز هر پست یه سوال از پست قبلی نیست. (یه بار تو فصل دوم همچین کاری کردم. خعلی حال داد خدایی)
3. سر همان جا نِه که باده خوردهای
تو این فایل صوتی میگه، آدم باید برای همون جایی مفید باشه که نون و آبشو خورده. بعدش فرهنگستانو مثال زد که ما اینجا تربیتتون میکنیم که بعداً به درد ما بخورید. خب اون لحظه داشتم به این فکر میکردم من هنوز به درد اون جای قبلی که مِی و بادهشو خوردم نخوردم و برای اینکه از اون تجربیاتم هم استفاده کنم بهتره همین موضوعی رو برای پایاننامهام بردارم که استاد شمارهی 8 پیشنهاد داده. هر چند یه کار کامپیوتریه و من کامپیوتر نخوندم، ولی فکر نکنم یاد گرفتنش برای من کار سختی باشه (هر چند تهِ دلم استرس و دلشوره دارم که نکنه نتونم به سرانجام برسونم).
4. سر کلاس موقع تدریس، هی نامهی اداریِ فوری میاوردن که آهنگر مهر و امضا کنه و چون از قبل در جریان محتوای نامه بود، سریع بدونِ قطعِ کلامش امضا میکرد. یهو یاد یه خاطره از آغامحمدخان قاجار افتاد که خیلی بیرحم بوده و دائم در حال کشت و کشتار! یه روز سر نماز چند تا محکومو میارن و همون جا بدون اینکه نمازو قطع کنه یا صبر کنن نمازش تموم بشه با انگشتش به گردنش اشاره میکنه و میکِشه روی گلوش که ینی سر از تنشون جدا کنید. استاد اینو گفت و گفت الان کار منم شبیه کار آغامحمدخان شده که نه درسو قطع میکنم و نه صبر میکنن تموم بشه و نامهها رو امضا میکنم. (میخواستم بگم داداچ حواست هست خودتو به کی تشبیه کردی؟)
5. قبل از این که کلاس شروع بشه خانوم میم. میاد یه نگاه به حجابمون میکنه و تذکرات لازم رو میده و میره.
6. هفتهی پیش همین که وارد کلاس شدم، ورودیا فلششونو دادن و ازم جزوه و کتاب و فایلای صوتی ترمای قبلو خواستن. فلش آقای ه. پر بود و گفت توش آهنگه و تو لپتاپشم داره و فلشو فرمت کنم. گفتم اگه ایرادی نداره فولدرو پاک نکنم و cut کنم برای خودم بردارم و اگه دوسشون نداشتم پاک میکنم. ریختم روی دسکتاپم و تا این هفته اصن بازش نکرده بودم گوش بدم ببینم چیه. صد تا آهنگ از نامجو و چارصد تا خارجکی بود. این هفته بازم فلششو آورد فایلای صوتی این هفته و هفتهی قبلو بگیره و پرسید آهنگا رو گوش دادم یا نه. گفتم فرصت نکردم حتی فولدرو باز کنم و اصن دست نزدم بهشون. گفت حواسش نبوده که این آهنگا رو نداره و اگه هنوز دارمشون، بریزم روی فلش و بدم بهش. هیچی دیگه. همین. نتیجهی اخلاقی اینکه، فلشاتونو با آگاهی کامل از محتواش فرمت کنید.
7. امتحان چه طور بود؟
ردیف اول نشسته بودم. تو حلقِ مراقب. اون وقت عقبیا طبق معمول کتابو باز کردن هر چهار تا سوالو از رو کتاب نوشتن و جوابا رو برای هم رسوندن. بیعدالتی و نابرابری تا کِی؟ تازه قرار بود به قول خودش "آزمونک" بگیره. منبعِ آزمونکشم 137 صفحهی اولِ کتابش بود که درس هم نداده بود و گفته بود خودتون بخونید. وقتی برگههای سوالو دادن دستمون فهمیدیم میانترمه. میانترم! اونم جلسهی دوم! مراقبِ آزمونکم یه موجود دیلاقِ دو متری که یحتمل از ندیمههاشه، بود. هر جا میره اونم هست. یارو وقتی داشت برگهها رو پخش میکرد بنده مشغول عکاسی از برگهی سوالات و پاسخنامه بودم. تعداد سوالا رو داشته باشید :دی
8. هر موقع میگم قطار، یه همچین جایی رو تصور کنید.
9. خوابی که دیشب تو قطار دیدم:
10. خطِ اول پستِ قبل یادتونه دیگه؟ "باهام قهره. وبلاگمم نمیخونه..."
دیشب این کامنتو گذاشته. کامنتِ داداشمه.
11. یکی از خوانندگان وبلاگم که آیدیِ تلگراممو داره اسممو یه همچین چیزایی سیو کرده:
12. یکی از بچهها این عکسو از یه مجلهای گرفته گذاشته گروه هممدرسهایا یا همدانشگاهیا (یادم نیست کدوم)، میخواستم بگم اولاً آره جونِ عمهشون! ثانیاً داداچ من خودم یه عمره عضو این جنبشم!
والا
13. نحوهی کامنت جواب دادنِ بعضیا به دلم میشینه و صرفاً خواستم تقدیر کرده باشم:
14. بدون شرح:
15. یه عکس بدون شرح دیگه از سرویس بهداشتی خوابگاه که منو به تأمل و تفکر واداشت:
16. پارسال همین موقعها با نسیم یه گلدون کوچیک برای اتاقمون خریدیم که اولش این شکلی بود: (435)، بعدش این شکلی شد: (567) و بعد: (737)
حالا این شکلیه:
و در پایان:
+ بشنویم: Shab1Moharram1392.mp3 (سلام ای هلال محرم-میثم مطیعی)