۱۷۵۲- از هر وری دری ۱۴
یک. قبلاً یه بار زنگ زده بودم اسنپ و راجع به اینکه اسنپتلفنیاشون مسئول ترکزبان داره یا نه پرسیده بودم. این هفته هم زنگ زدم تپسی و همین سؤالو پرسیدم. نه اونا این امکان رو داشتن نه اینا. پیشنهاد دادم تسلط مسئولِ پشت تلفن به زبان ترکی رو هم به خدماتشون اضافه کنن چون میشناسم کسایی که فارسی بلد نیستن و نمیتونن از اسنپ یا تپسی تلفنی استفاده کنن و زنگ میزنن آژانس سر کوچهشون. به اینم فکر کردم که با این پیشنهادم دارم تیشه به ریشۀ آژانسای سر کوچه میزنم. ولی خب به هر حال بازار رقابتی ینی همین دیگه.
دو. از یه رستوران دو سری غذا سفارش داده بودم و تو قسمت توضیحات نوشته بودم که هر دو سفارش برای یه آدرسه و میتونید جداجدا نیارید. حتی میتونید تو یه ظرف بریزید چون که هر دوش سوپه. پیک وقتی رسید دم در زنگ زد. گفتم بذاره تو و بره. رفتم که بیارم دیدم فقط یکیشو آورده. کف زمینم چند قطره سوپ ریخته بود. یه کم صبر کردم و زنگ زدم که سراغ سفارش دوم رو بگیرم. پیکی که چند دقیقه پیش زنگ زده بود که دم درم جواب نداد. به اون یکی پیک که شمارهش روی سفارش دوم بود زنگ زدم. گفت من سفارشمو دادم دوستم بیاره. گفتم فقط یکی از سفارشا رو آورده. اظهار بیاطلاعی کرد. یه کم بعد زنگ زد گفت این دوستمون یکی از ظرفای سوپو ریخته زمین و رفته بخره بیاره. دلم سوخت براش. نه گفتم بخره نه گفتم نخره. خداحافظی کردم. خبری از سوپ نشد. فرداش دوباره زنگ زدم جواب نداد. هنوز مردد بودم که امتیازشو کم بدم و بگم پشتیبانی پیگیری کنه یا نه. با خودم میگفتم شاید یه اتفاقی برای خودش یا گوشیش افتاده که نمیتونه جواب بده. ولی انتظار حداقل یه عذرخواهی رو داشتم. عصر یه شمارۀ دیگه زنگ زد پرسید سوپتونو آوردن؟ گفتیم نه. به اون پیک دوم زنگ زدم ببینم داستان چیه و کی بود زنگ زده. اظهار بیاطلاعی کرد. بعد گفت شمارۀ کارت بدید پولشو برگردونیم. وقتی دید ما سوپ میخوایم نه پولشو، گفت پیگیری میکنم. چند ساعت بعد سوپی که از یه رستوران دیگه بود رسید دستمون ولی تهش نفهمیدیم کدومشون سوپو روی زمین ریخته و کجا ریخته و چجوری ریخته و کدومشون دوباره رفته خریده و کدومشون آورده و اصلاً اونی که زنگ زد پرسید سوپتونو آوردن یا نه کی بود و چرا زنگ زد. ولی من امتیاز کامل دادم. دلم نیومد جریمه و توبیخ بشن بابت یک روز تأخیر. داستان اون چند قطره سوپِ روی زمینم نفهمیدم.
سه. پونزدهتا نون باگت سفارش داده بودم. حدودای دهِ شب پیک زنگ زد که من رسیدم و دم درم. گفتم الان درو باز میکنم. آیفونو برداشتم که بگم بذاره روی جاکفشی و بره. گفت فقط نهتا باگت داشتن و صاحب سوپرمارکت پول اون ششتا رو بهم داد که تو مسیرم اگه جایی باز بود بخرم. ولی دیروقت بود و پیدا نکردم. گفتم اشکالی نداره و تشکر کردم. رفت و رفتم پایین نونا رو بیارم. دیدم بیشتر از مبلغی که برای ششتا باگت پرداخت کرده بودم گذاشته. زنگ زدم که باگتها دونهای هزاروپونصد تومن بود و ششتاش میشه نه تومن. شما دوازده تومن گذاشتید چرا؟ اون سه تومنو چجوری پس بدم الان؟ گفت چون جاهای دیگه باگت دو تومنه، به من دوازده تومن دادن که تو مسیرم ششتا بگیرم. ولی پیدا نکردم و همون دوازده تومنو گذاشتم براتون. مجدداً تشکر کردم و الان منم و این سه تومنی که با اینکه رضایت صاحبش پشتشه ولی از گلوم پایین نمیره. بعد به جای اینکه امتیازشو کم بدم که اگه موجودی کافی نبود چرا سفارش گرفتی و خلف وعده کردی، امتیاز کامل دادم و تازه دلم هم براش میسوزه که سه تومن ضرر کرده.
چهار. سوپرمارکتای اسنپ قبلاً توی ساعتها و تاریخهای خاصی تخفیفهای بزرگ میذاشتن روی محصولات و اسم طرحشون مارکتپارتی بود. چند وقته که اسمشو عوض کردن گذاشتن تخفیف نارنجی. حس میکنم فرهنگستان یه چیزی بهشون گفته :))
پنج. یه سریالی هم چند وقت پیش پخش میشد به اسم موج اول. راجع به کرونا و تلاش پرستارها بود. متأسفانه فرصت نکردم ببینم ولی در جریان تغییر اسم اونم بودم. اسمش اپیدمی بود. بعداً گذاشتن موج اول. دکتر حداد نامه فرستاده بود برای رئیس صداوسیما که «در خبرها آمده بود که نام یک مجموعۀ تلویزیونی که قرار بود با عنوان «اپیدمی» از شبکۀ سۀ سیما پخش شود، به نام فارسی «موج اول» تغییر یافته است. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ضمن استقبال از این اقدام، از سازمان صداوسیما و شبکۀ سه قدردانی میکند و آن را نشانهای از توجه سازمان به ایفای وظیفۀ خطیر خود در پاسداری از زبان فارسی میداند. امید است این نگرش در صداوسیما گسترش یابد و الگو شود. توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم.»
پنجونیم. «موج» و «اول» درسته که فارسی نیستن، ولی مثل مهاجرهایی هستن که چندین ساله اومدن ایران و اقامت دائم اینجا رو گرفتن. زبانها چنین کلماتی رو بیرون نمیکنن. ضمن اینکه ترکیب وصفی موج + علامت کسره + اول، الگوی فارسی داره.
شش. چند وقته که اسنپ این امکان رو گذاشته که مشتریای قدیمیش که سابقۀ خرید بالایی دارن بتونن تا یه مبلغی نسیه بخرن. فعلاً من تا سیصدهزار تومن حق دارم نسیه بخرم و آخر ماه پرداخت کنم. تا دومیلیون هم نسیه میده ولی با توجه به سابقه و خریدای قبلی من، سیصدهزارو برای من تعیین کرده که اگه آخر ماه نسیهها رو پرداخت نکنم یه درصدی جریمه میشم. ولی نمیدونم اگه کلاً پرداخت نکنم و فرار کنم چجوری پیگیری میکنن که پولشونو از حلقومم بکشن بیرون :|
هفت. عید رفته بودیم رامسر. ناهارو توی رودبار (روحِ درگذشتگان زلزلۀ سال ۶۹ شاد) خوردیم. یه رستوران هست داخل هواپیماست. اونجا. مامان و بابا و امید دوتا ماهی بزرگ سفارش دادن و من باقالاقاتوقی که تا حالا ندیده بودم. میل به برنج نداشتم و فکر میکردم باقالاقاتوق یه چیزی شبیه میرزاقاسمیه و با نون میخورنش. سهتا برنج آوردن گذاشتن روی میز که دوتاش برای اون دوتا ماهی بود و یه برنج هم برای باقالاقاتوق من و بعدشم یه ظرف شبیه آش سبزی که چون یه دونه بود فکر کردم پیشغذای منه. مامان و بابا و امید هر کدوم یکی از برنجا رو برداشتن و با اون دوتا ماهی خوردن و من داشتم پیشغذامو بررسی میکردم. از یه پیرمرده که هی میومد میپرسید چیزی لازم ندارین و کموکسری ندارین پرسیدم باقالاقاتوق من چی شد؟ اشاره کرد به ظرف آشم و گفت اینه دیگه. گفتم آهان. نتیجه گرفتم باقالاقاتوق یه جور آشه. حواسم به اون برنج سوم هم نبود و فکر میکردم خودشون برای دوتا ماهی سهتا برنج آوردن. از اونجایی که در زبان ترکیِ روستایی! قاتق بهمعنی ماسته فکر کردم اینم لابد آش ماسته. غافل از اینکه قاتق به زمان ترکیِ شمالی! ینی خورشت. یه کم با قاشق خوردمش و دیدم دلمو میزنه. اصلاً مزۀ ماست نمیداد. ولی من همچنان فکر میکردم یه ارتباطی به ماست داره که اسمش قاتُقه. لذا مثل ماست ریختم لای نون و بقیهشم اینجوری خوردم. ولی یه حسی میگفت داری اشتباه میزنی. همونجا سر میز عکسشو برای یکی از دوستان شمالی فرستادم و پرسیدم اینو چجوری میخورن و وقتی فهمیدم این یه نوع خورشته که روی برنج میریزن قیافهم دیدنی بود.
باقالاقاتق یا همون خورشت باقالا هستن ایشون. اون ظرف سفالی سبز هم ماسته :|
باقلاقاتق از غذاهای مورد علاقهی منه!
محتویاتش هم یه نوع لوبیاست(فک کنم بهش میگن کشاورزی) با سیر و شوید. روشم که تخممرغ میشکونن. البته با نون هم میخورن، ولی من خودم با برنج بیشتر دوست دارم. تنها باری هم که بیرون سفارش دادم، رفتهبودیم کیش! یعنی تنها دفعهای که تو زندگیم غذای شمالی از بیرون گرفتم، جنوب ایران بودم :|