پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۶۳۰- هفتۀ اولِ ترم سوم

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۴۰۰، ۱۲:۰۸ ب.ظ

یک. امروز جلسۀ اول یکی از درسامون بود و طبق برنامۀ ازپیش‌تعیین‌شدۀ استاد، نوبت ارائۀ یکی از بچه‌ها امروز بود. این دوستمون قبلاً تو گروهی که استادمون نیست اعلام نارضایتی کرده بود بابت این برنامه. و البته بهش حق می‌دادیم چون واقعاً این دو هفتۀ اول حجم کارامون زیاده و ترم جدید شروع شده در حالی که هنوز مقاله‌های ترم قبل رو تحویل ندادیم و یکی از امتحانات پایان‌ترمِ ترم قبل هم مونده. واقعاً ارائه داشتن تو همچین شرایطی ستمه. این برنامۀ ارائه هم نه بر اساس اسم و فامیلمون بود و نه موضوع‌ها ارتباطی به علاقه یا سوابق تخصصیمون داشت. تصادفی بود. خلاصه، امروز جلسۀ اول تشکیل شد و این دوستمون در پاسخ به پیامکمون که کجایی پس؟ گفت که نمی‌تونه وارد کلاس بشه و مشکل اینترنتی داره. این استاد، ما رو همکارش می‌دونه و خیلی اذیتمون نمی‌کنه. لذا! به جای اون دانشجو خودش یه بخش دیگه رو ارائه داد و گفت ارائۀ ایشونم بمونه برای بعد. لینک ضبط‌شده رو هم برای همه‌مون فرستاد. احتمالاً اگه استاد شمارۀ بیست یا بیست‌ویک، استاد این درس بودن می‌گفتن دانشجو از صفحۀ لپ‌تاپش فیلم بگیره و نشون بده که چه اروری می‌ده و چجوری نمی‌تونه وارد بشه و بعداً بفرسته فیلمو. لینک این جلسه رو هم در اختیارمون نمی‌ذاشتن. دارم فکر می‌کنم اگه من استاد بودم چی کار می‌کردم؟ باور می‌کردم؟ دارم با خودم کلنجار می‌رم که یک درصد هم احتمال ندم که بهانه آورده و خودش نخواسته وارد لینک کلاس بشه و نمی‌تونم. چقدر سخته قاضی بودن.

دو. وقتی حواست فقط چند ثانیه پرت می‌شه و درست همون لحظه‌ای که تو هپروتی استاد می‌گه بذارید نظر خانم فلانی رو هم بپرسیم. خانم فلانی؟ چرا جملۀ هفتم غلطه؟ و تو که در جریان جملۀ هفتم نیستی و نمی‌دونی چیه که بخوای راجع به غلط بودنش هم اظهار نظر کنی، سریع میکروفنتو روشن می‌کنی و می‌گی استاد، غلط بودن نسبیه. به‌نظر من می‌تونه غلط نباشه. نمی‌دونم واقعاً کسی که گفته غلطه دلیلش چی بوده ولی به‌نظر من درست و غلط بودن روی یه پیوستار قرار داده و همین‌جوری که داری چرت و پرت می‌گی جملۀ هفتم رو می‌خونی و می‌بینی اِ! این که جملۀ معروف چامسکیه. Colorless green ideas sleep furiously. فکرهای بی‌رنگ سبز خشمگین می‌خوابند. چامسکی خودش این جمله رو بیان کرده و بعد گفته غلطه. یکی از بچه‌ها راجع به باهم‌آیی واژه‌ها و انسجام می‌گه و تو هم یادت می‌افته دلیل غلط و بی‌معنی بودن این جمله اینه که با اینکه کلماتِ درست به‌شیوه‌ای درست کنار هم قرار گرفتن، اما چون ربطی به هم ندارن نتونستن جملۀ معنی‌دار بسازن. دوباره دستتو بلند می‌کنی و میکروفنتو روشن می‌کنی و می‌گی استاد، پس این شعرهایی که جدیداً مد شده و شاعر! چندتا کلمۀ بی‌ربطو می‌ذاره کنار هم و به‌عنوان متن ادبی تحویل مخاطبش می‌ده رو چجوری تحلیل می‌کنیم؟ پیام و معنی چجوری منتقل می‌شه تو این شعرها؟

سه. دیروز استاد شمارۀ نوزده سراغ مقاله‌هامونو گرفت. هر کسی در مورد کاری که کرده بود چیزی گفت. توضیحات من رفت سمت اینکه متغیر جنسیت رو توی کارم در نظر نگرفتم، چون که تفاوتی بین رفتار زنان و مردان تو این موضوعی که بررسی کردم نبود. استاد هم با من موافق بود و خوشحال شدم که بالاخره یه نفر تو این قضیه با من موافقه. ولی الان که داشتم نوشته‌های خودمو به ترتیبی که نوشتم و نه به‌ترتیبی که منتشر کردم (چون یه وقتایی یه چیزی می‌نویسم و چند روز بعد یا چند ماه بعد منتشر می‌کنم) مرور می‌کردم متوجه نوسان منظمی که به‌لحاظ انرژی توی متن بود شدم. این نوسان حتی توی چت‌ها و گفت‌وگوهای دوستانه و نظر دادن‌ها و جواب نظر دادن‌ها هم حس میشه. فرضیۀ جدیدم اینه که در حالت عادی رفتار زبانی زن و مرد مشابه هست و تفاوت‌ها بسیار جزئیه، ولی هر چند وقت یه بار متفاوت میشه و چند روز بعد دوباره عادی میشه. حتی می‌تونم پیش‌بینی کنم که بیشتر درگیری‌های لفظی تو این بازه‌های زمانی شکل می‌گیره. کاش استاد این درس هم مثل بقیۀ استادها، زن بود و می‌رفتم این فرضیه‌م رو باهاش مطرح می‌کردم. حتی می‌شد یه مقاله نوشت با عنوان بررسی عامل فلان بر رفتار زبانی زنان :|

چهار. وقتی استوری می‌ذاری «تنها چیزی که هیچ وقت منو وسط ناملایمات زندگی تنها نذاشته امتحانه؛ ینی هر بدبختی‌ای که داشته باشم اون وسط دوتا امتحان هم دارم»، و استاد راهنمات که خودش یکی از بانیان وضع موجوده با این استیکر چنین ری‌اکشنی نشون می‌ده:



پنج. یه ماشین خارجی بود که سؤال مهمی تو پلاکش بود. اونم پریروز استوری کردم. ندید اونو خدا رو شکر :|

شش. تو اون گروهی که استادامون توش نیستن داریم راجع به کلاس انفرادیامون ابراز نگرانی و استرس می‌کنیم. یه ساعت دیگه می‌ریم تو انفرادی :|

هفت. کلیک

۰۰/۰۶/۳۰

نظرات (۱۷)

سلام.خیلی مشتاق شدم مقاله  رو بعد از اینکه ثبتش کردی بخونمش.

و یه چیزی که متوجه نشدم این نظم متغیر بود.

ولی خب یه جاهایی نمیدونم چرا اما وقتی یک نفر یه چیزی مینویسه میشه تشخیص داد خانومه یا اقاست. البته فرد قطعا از جامعه و نحوه بیان مرد و زن در جامعه غافل نبوده و سعی کرده خودشو به یکی از این دو گروه نزدیک کنه و همسان بشه. ینی نمیدونم  وقتی یک نفر از پشت کوه میاد و حرف میزنه ایا میتونیم بفهمیم زنه یا نه. چون ازمایش بهم خورده اینجا.مگر اینکه کلا شباهت کلامی به عادات جامعه مرتبط نباشه.(که فرض خلف براش موجوده البته، همونطور که فرض خلف برای عکسش موجوده)

اگر یه روزی پابلیشش کردی خوشحال میشم خبر بدی بخونیمش (: 

پاسخ:
سلام.
منظورم از نظم، نظم ماهانه یا دوران پریودی بود که فرد رو افسرده، زودرنج و بداخلاق می‌کنه و در نتیجه رفتار زبانیش هم عوض میشه. یه همچین مقاله‌ای که نمی‌تونم بنویسم و منتشر کنم. خیلی هم راستش علاقه ندارم به مباحث جامعه‌شناسی. ولی می‌تونم چندتا مقالۀ مرتبط معرفی کنم بهت.
مثلاً میگن معمولاً خانوما نسبت به آقایون بیشتر از قسم استفاده می‌کنن یا تو بحث ادب و فحش و قطع کلامِ طرف مقابل و استفاده از کلمات انگلیسی، رفتار خانم‌ها مثل آقایون نیست و کلی تفاوت دیگه. حالا اینی که می‌گی از روی متن هم میشه فهمید، آره ممکنه. یاد یه خاطرۀ بامزه افتادم. من یه خواننده داشتم به اسم سرباز جامانده. فکر می‌کردم پسره. وبلاگ هم داشت. وبلاگشو با این نگاه که پسره می‌خوندم. مثلاً می‌گفت دخترخاله‌م اومده بود. رفتیم تو اتاقم کلی حرف زدیم باهم و خیلی  دختر خوبیه و فلان. من تعجب می‌کردم که چرا انقدر صمیمیه با دخترخاله‌ش. بعد یه بار نوشته بود چادرمو یا روسریمو نشونش دادم و فلان گفت. من بازم دوزاریم نمی‌افتاد که این دختره. فکر می‌کردم پسره چادر یا روسری رو برای کسی خریده :)) ولی بالاخره یه روز فهمیدم سرباز جامانده دختره. یه خواننده هم بود به اسم جانان. فکر می‌کردم دختره و خیلی صمیمی جوابشو می‌دادم تو کامنتا. وقتی متوجه شد که متوجه نیستم که پسره خودش از گمراهی درم آورد و رفتارم رسمی شد :|

سلام و درود دردونه خانوم عزیز 🌹

 

.... بـــود ... 😵 (هنوزم هست) 😉

🤔 تا زمانی هم ک بنویسی بخونمت ! 

 

شاد و سلامت باشی الهی 

پاسخ:
سلام. خیلی وقت بود ساکت بودین، فکر کردم دیگه نمی‌خونین. خوشحال شدم پیامتونو دیدم. هر از گاهی این‌جوری یه عطسه‌ای سرفه‌ای اعلام حیاتی بکنین :))

منم اصلا اشعار مدرن رو نمیفهمم و به نظرم بی معنی هستن . منطورم خیلی مدرن هم نیست . اصلا هیچ وقت نفهمیدم شاملو چی میخواست و چی میگفت . 

 

خیلی از شعر ها هم برای کسی که اهل اون کشور نیست ملموس نیستن . من واقعا عاشق صدای شادروان زنده یاد استاد کوهن هستم ولی بعضی از قسمت های شعرش برام نامفهومه . مشکل هم از ندونستن لغت نیست . یه جوریه که اصلا انگار معنی درست و حسابی نداره .

 

در مورد استاد شدن هم من  از اکثر استاد های ایران خوشم نمیاد چون رفتارشون احمقانه است . وقتی استاد میگه دانشجو باید در کلاس باشه یعنی داره میگه من چیزی بلدم که دانشجو از هیچ جای دیگه نمیتونه یاد بگیره و فقط من آدمم و اون اساتید دیگه که همین درس رو توی هاروارد تدریس میکنن نمیتونن چیزی یاد بدن 

 

توی خیلی از کشور های اروپایی حضور و غیاب وجود نداره . شما درس رو از هر جا میخوای یاد میگیری . اگر بلد بودی پاس میکنی و اگر بلد نبودی پاس نمیکنی . 

 

توی ایران دانشگاه ها اینجوریه که شما هر چقدر بیشتر خودنمایی کنی و جلوی دفتر استاد منتظر بمونی و سوال های الکی بپرسی در نهایت نمره ی بهتری میگیری . 

 

حالا شاید نه همه ی استاد ها و دانشگاه ها اما قسمت زیادی شون فقط دانشجو رو تبدیل میکنن به یه شخص خود شیرین 

 

البته اینایی که گفتم در سطح کارشناسی و ارشده . برای دکترا خب طبیعتا دانشجو باید با استاد ارتباط داشته باشه ولی در سطوح پایین تر مثل لیسانس واقعا لزومی نداره دانشجو با استاد زندگی کنه و هر روز سر کلاسش باشه . 

 

شما اگر استاد شدید به نظرم جوری درس بدید که دانشجو خودش بیاد سر کلاس . با زور و تهدید که هزار نفر هم بیان کلاستون ارزش نداره ...

پاسخ:
منم در حد غزل‌های سعدی و حافظ با شعر ارتباط برقرار می‌کنم.
ولی به‌عنوان کسی که نه زمان مدرسه نه زمان دانشجوییش غیبت و تأخیر نداشته، موافق نیستم باهاتون. من صرفاً برای یاد گرفتن چهارتا انتگرال نمی‌رفتم سر کلاس. می‌رفتم سبک زندگی استادو یاد بگیرم. ببینم کی میاد، وقتی یکی دیر میاد چه برخوردی داره، ولی تلفنش زنگ می‌خوره چجوری جواب می‌ده، وقتی مستخدم چای آورد بلند میشه و تشکر می‌کنه یا نه، وقتی کت و کلاه و پالتوشو جا می‌ذاره و براش می‌برم چی میگه و کلی تعامل دیگه. حتی اگه حضور و غیاب نمی‌کردن هم من از دست نمی‌دادم جلساتو. حتی مستمع‌آزاد هم می‌رفتم تو بعضی کلاسا. در واقع می‌خوام بگم نگاه من به فضای دانشگاه فراتر از آموزشه. پرورش رو بیشتر مد نظر داشتم و خدا رو شکر از حضور استادها و معلم‌های خوبی بهره بردم تو این فضا.

من متاسفانه به هیچ کدوم از استاد های دوران لیسانسم علاقه نداشتم با این که همه شون از خارج فارغ التحصیل شده بودن و با سواد بودن . 

 

سر کلاس ها شون معمولا فیلم اموزش های دانشگاه های مطرح رو میدیدم . بهترین نتیجه رو نمیگرفتم ولی خب بد هم نبود . سوالی داشتم خودم سرچ میکردم . 

 

الان حتی اسم بعضی اساتیدم رو هم یادم نمیاد ولی اسم هوو های اون اساتید ! که بعد یکی دو جلسه عاشقشون میشدم رو کاملا یادمه . 

 

خودمم نمیدونم چرا اینجوری بودم ولی وقتی یکی بگه من حرف میزنم و تو هم به زور باید بمونی و گوش بدی حس میکنم دیکتاتوریه . 

پاسخ:
سه‌تا استاد سخت‌گیر (به‌قول شما دیکتاتور) داشتم دورهٔ کارشناسی. هر سه رو به‌شدت دوست داشتم و دارم هنوز. یکیشون کلاسش اگه ۹ شروع می‌شد ۹:۰۰:۰۰ وارد کلاس می‌شد و اگه یکی ۹:۰۰:۱۰ با ده ثانیه تأخیر هم میومد اجازهٔ ورود نمی‌داد. یکیشون نسبت به ورود سخت نمی‌گرفت. ولی اگه کلاس تا ساعت ۱۶:۳۰ بود حق نداشتی قبل از ۱۶:۳۰ پاتو بیرون کلاس بذاری. حتی برای دستشویی :)) یکیشونم یه‌طوری بود که در وصف نمی‌گنجه اخلاقش. بیا یکی از خاطرات قدیمیمو با یکی از همین استادهای به‌اصطلاح دیکتاتورم که خیلی چیزا ازش یاد گرفتم باهات به اشتراک بذارم:

:)))))))))))))))))))))))

 

اصلا خنده ام قطع نمیشه وقتی تصورش میکنم . این که شما تعقیبش کردی و عکس هم گرفتی خیلی جالب ترش کرده :))))))

 

پاسخ:
از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون که یکی از دلایل شرکت کردنم تو کلاسا (همهٔ کلاسا) جمع کردن همین سوژه‌ها برای وبلاگم بود :)) از همه چی هم عکس می‌گرفتم :|

البته جانان رو منم برای دختر دیدم . جانان خرم نوه ی مرضیه است که فرانسه زندگی میکنه و توی توییتر هم فعاله و سیاسی مینویسه . باز هم اطلاعات بی ربط به پست یادم اومد میام میگم :/

پاسخ:
اسم‌ها قراردادن. میشه قراردادها رو عوض کرد.

آااا، تا حالا کلاس انفرادی به گوشم نخورده بود:) خب اینکه تک‌تک با دانشجوها کلاس و گفت‌وگو داشته باشن وقت‌گیرتر نیست؟

پاسخ:
کلاً پنج نفریم و هر استادی یه دانشجو داره‌‌. هفته‌ای یه باره‌.

فکر کنم اسم پسر برزو ارجمند جانان باشه.

واقعا نسرین تحسینت میکنم؛ ۵ ماه کوچیکترم ازت ولی جدی حال درس و مشق ندارم خیلی وقته.

پاسخ:
گوگل میگه اسم پسرش جانیار هست.
فکر کن گوگل کردم نام فرزند چه کسی جانان است؟ گفت هومن حاجی عبداللهی :))) فکرشم نمی‌کردم گوگل تا این حد همکاری کنه. ولی از عکسش معلومه دخترشه.

+ ببین شعار من اینه: چو دیدی نداری نشانی ز شوی، ز گهواره تا گور دانش بجوی

شما که انقدر خوب مینویسی چرا سایت نداری ؟ روی وبلاگ کار میکنی 


به سایت ما هم سر بزن شاید بتونیم همکاری کنیم . 

 

دانلود آهنگ شوتی 1400 کد آهنگ پیشواز همراه اول غمگین
پاسخ:
:|

گفتم سرچ بزنما ولی مطمئن بودم

 

اون آره کلی اراده و پیگیریت خیلی خوبه احسنت

پاسخ:
حالا جدی، جدای از شوخی، من واقعاً دانشگاه و هم‌کلاسیا و استادها و درسامو دوست دارم. فکر کن الان ساعت ۴:۵۴ صبح یکم مهره و من تمام شب رو داشتم خواب دانشکدهٔ اسبقم رو می‌دیدم. انگار کل شب مروری بر دورهٔ کارشناسی بود. انقدر که دلم برای اونجا تنگه برای جای دیگه تنگ نیست. و می‌دونم اگه یه روز سر بزنم حتی دیگه نگهبانشم برام آشنا نیست چه رسد اینکه دوتا هم‌دانشکده‌ای آشنا پیدا کنم. از وقتی بیدار شدم قلبم انگار مچاله شده. یه‌جوری‌ام.
۰۱ مهر ۰۰ ، ۰۴:۴۰ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

واقعا استادا اگه کاری کنن دانشجو احساس خوبی نسبت بهش و نسبت به درسش داشته باشه، خیلی از استرس‌ها می‌ریزه😶😶

پاسخ:
کمتر استادی این‌جوریه. اون دانشجو هنوز پیام‌های اینترنتیمونو ندیده. نمی‌دونم درسته که خودمو جاش بذارم یا نه، ولی ینی حتی اینترنت یک‌ساعته هم نمی‌تونه با سیم‌کارت و گوشی بگیره؟ عجیبه.

پس از مدت‌ها سلام :)

همیشه برام سوال بود که چه‌جوری بچه‌ها قبول می‌کنن یک استاد توی لیست دنبال‌کننده‌هاشون باشه😶 آدم محدود می‌شه دیگه نمی‌شه؟ حالا استوری رو می‌شه هاید کرد ولی پست‌ها رو نمی‌شه کاری کرد.

خیلی خوب حواس‌پرتی‌ت رو پوشش دادی :)) 

پاسخ:
سلام به روی ماهت دختر
راستش اول خودم به استادهام درخواست دنبال کردن دادم بعد اونا. یکیشونم البته درخواست منو پذیرفت ولی چون آقا بود احتمالاً روش نشد اونم درخواست بده. اینکه چرا خواستم تو دایرۀ ارتباطیم باشن دلیلش اینه که من یه فضای راحت و دنج که کمتر خودمو سانسور می‌کنم دارم و اون فضا وبلاگمه. درسته اینجا اسم و رسممو سانسور می‌کنم ولی اینجا به خودِ واقعیم نزدیک‌تره. و اگه قرار بود تو اینستا هم استادهام نباشن دیگه فرقش با اینجا چی بود؟ لذا! اونا رم اضافه کردم که دست و بالمو ببندن و نتونم هر حرفیو بزنم. پستام اونجا یه مقدار سطح بالاتر از اینجا هستن. کمتر می‌تونم مسخره‌بازی دربیارم.

باید یه کلاس آموزشی بذارم متدهای نوین پوشش دادن حواس‌پرتی هنگام کلاس‌های آنلاینو به دانشجوها و دانش‌آموزان یاد بدم. از این‌ورم باید یه دوره برای استادها بذارم یادشون بدم چجوری توسط شاگرداشون پیچونده نشن. الان مثلاً همین امتحان پایان‌ترم ما قراره دوربینمون روشن باشه. ولی دوربین روشن به چه دردی می‌خوره؟ من اگه استاد بودم می‌گفتم تمام دو ساعتو از صفحۀ لپ‌تاپ فیلم بگیرید که ببینم از کتاب و جزوه و گوگل کمک نمی‌گیرید :|

مورد 1 چیش عجیبه؟!  حتی اگه به فرض کسی برای اینکه ارائه ش آماده نیست چنین دلیلی بیاره عجیبه؟! (شاید کار اشتباهی باشه هر چند درستی و غلطیش به خیلی مسائل میتونه ربط داشته باشه و نمیشه و نباید قضاوت کرد.. اما انقدر عجیب نیست..) 

حداقل انقدر پیگیری لازم نداره و من هم جای استاد  مربوطه بودم خیلی پیگیر نمی‌شدم (شاید فقط تا یه حد اولیه..)

 

در ادامه موردی که هوپ گفت باید بگم که مسأله اینه که انگار کلا ذائقه ت برای زندگی عوض شده.. یه نگاهی به پستهای یکی دو سال پیشت بندازی اینو متوجه میشی.. 

پاسخ:
من کجای متن گفتم عجیبه؟ صرفاً داشتم یه قصۀ مبهم رو روایت می‌کنم. که البته هنوزم مبهمه و الله اعلم.

+ نمی‌دونم. شاید. یا ثأثیر کروناست یا دکتری یا عامل دیگه‌ای داره.

متاسفانه یا خوشبختانه کلا راهی برای جلوگیری از تقلب آنلاین وجود نداره . بنابراین بهتره استاد ها بیخیال بشن تا دانشجو ها از یک ترم باقی مونده لذت ببرن . 

 

ما زمان امتحان ها از یه مرورگر ویژه استفاده میکردیم به نام لاک داون براوزر . اینجوری بود که وقتی بازش میکردی تمام اپ ها ی دیگه رو میبست و فقط خودش کار میکرد . مینیمایز هم نمیشد . 

 

اول یه عده از همکالاسی هام  یه کاری کردن اپ ها رو نتونه ببنده . بعد آپدیت شد و اون باگ رفع شد . 

بعدش روی ماشین مجازی اجراش کردن یعنی یه ویندوز دیگه روی ویندوز اجرا میشد . اونم آپدیت شد و باگش برطرف شد .

 

من خودم رو درگیر این چیزا نکردم . معادلات دیفرانسیل پیشرفته امتحان داشتم . نشستم پشت یه میز شیشه ای و یه تبلت گذاشتم اون پایین .  البته میز شیشه ای مون یه تخته ی چوبی زیرش داره . یه جورایی انگار دو طبقه است . در نتیجه تبلت از من فاصله ای نداشت . 

 

موس بی سیم هم گذاشتم کنار دستم انگار که به لپ تاپ وصله ولی در واقع به اون تبلت وصل بود . 

 

ورقه ام هم روی میز بود و طبیعتا سرم رو به پایین بود و تبلت رو میدیم . راستش اون قدر هم استفاده ای نکردم ولی یه سوال رو از روی تبلت جواب دادم .  

 

بعد از امتحان ها یکی از همکلاسی ها از روش خودش گفت که از طریق شبکه تصویر یه لپ تاپ دیگه رو مینداخته گوشه ی لپتاپش . بدون هیچ نرم افزاری که بخواد بسته بشه 

 

اون دیگه حجت رو بر همه ی ما تمام کرد . 

 

اگر هم میخواستید از صفحه ی لپ تاپ فیلم بگیرید باز هم روش من جواب میداد . بالاخره هر کسی میتونه برای امتحان چند تا دستگاه جور کنه که با این چیزا دست و پاش بسته نشه 

 

 

پاسخ:
چه روش‌های جالبی. اون میز شیشه‌ای خیلی خوب بود :))

برای آزمون های استخدامی باید مثل کنکور بخوانید

درصد زبان بالای 80 باشد

بقیه درس ها هم باید بالا باشد

 

توصیه می کنم دوره های فنی و حرفه ای برق را هم شرکت کنید مثل برق صنعتی plc و....

کار بلد باشید بیکار نمی مانید

job vision

jobinja

هم برای شرکت های خصوصی خوب هستند

موفق باشید

پاسخ:
اولین تجربه‌م بود ولی می‌دونستم مثل کنکوره
ممنون. فعلاً نه کار تو اولویته نه این رشته :) مدرک دکتری زبان‌شناسیمو بگیرم بعد ببینم چی پیش میاد.

سلام نسرین جان. من همونم که چندماه پیش در مورد گوشی جی ال ایکس سوال پرسیدم لطف کردی راهنمایی کردی.

اول واقعا امیدوارم زودتر حالت خوب باشه و غمگین نباشی چون حس می کنم از چند جهت حالتو.

اون مشکلات قبلی هنوز هست ولی مهم ترینش که اون دفعه نگفتم اینه که هرکاری می کنم تایپ صوتی برام فعال نمیشه. همه کاری کردم تا حالا. جی بورد نصبه. گزینه های مختلف را امتحان کردم. از بقیه پرسیدم. تو نت بررسی کردم ولی این گزینه میکروفون اصلا نیستش! من خیلی بهش نیاز دارم. از بس تایپ میکنم دیگه لهم! 

چیزی خیلی جدیدی اگه به ذهنت میرسه ممنون میشم بهم بگی

پاسخ:
سلام زهرا جان. اتفاقاً چند ماه پیش واتساپ منم مشابه همون مشکلی که داشتی رو داشت. اگر درست یادم مونده باشه مشکل ویس داشتی. من هر هفته برنامه‌هامو به‌روز می‌کنم و تو یکی از این به‌روزرسانی‌ها واتساپم این‌جوری شده بود که اگه کسی ویس می‌فرستاد، بدون هندزفری نمی‌تونستم گوش بدم. صداش بسیار ضعیف بود. بعد از یه مدت درست شد. مشکلِ نرم‌افزاریه و به سخت‌افزار گوشی مربوط نیست.
در مورد تایپ صوتی، باید اجازۀ دسترسی به میکروفن رو بدی وگرنه فعال نمیشه. تو می‌خوای کجا تایپ کنی؟ مثلاً تو تلگرام یا واتساپ یا پیامک‌ها؟ منظورم اینه که صفحه‌کلید رو تو کدوم نرم‌افزار باز می‌کنی و آیا مطمئنی اون نرم‌افزار به میکروفن مجوز داده؟ تو تنظیمات گوشیت مجوزها رو می‌تونی ببینی و فعال و غیرفعال کنی. 

 آخه اگه مشکل نرم افزاری بود که همزمان تو نرم افزارهای خارجی و داخلی صدا مشکل نداشت..

تو همش می‌خوام. تو هیچ کدوم نرم افزارها هم نشون نمی ده مثلا همین واتساپ. رفتم تو تنظیمات گوشی، یادم نیست دقیقا کجا ولی هر جا به نظر میومد ربط داشته باشه دیدم. یه جایی بود مال همین نرم افزار گوگل بود یا نمی‌دونم گوشی، میکروفون و تایپ صوتی و اینا را فعال کردم. الآنم تو خود واتساپ چک کردم

پاسخ:
یه اسکرین‌شات از صفحه‌کلید واتساپ و تلگرام و پیامک و هر جایی که بشه هر چیزی تایپ کرد بفرستم برام.
یه اسکرین‌شات هم از تنظیمات گوشیت، بخش زبان‌ها و ورودی - مدیریت صفحه‌کلیدها
این‌شکلی باید باشه اصولاً:
https://techtip.ir/1397/09/08/20
عکسا رو می‌تونی اینجا آپلود کنی لینکشو بفرستی برام:


+ نمی‌دونم ربطی به جیمیل داره یا نه، ولی چون جی‌برد مال گوگله، این به ذهنم رسید که ازت بپرسم آیا جیمیلتو توی گوشی ثبت کردی؟