پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1173- در من اثر سخت‌ترین زلزله‌ها را

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۶، ۰۶:۱۷ ق.ظ

یه وقتی اومدم با بغض نوشتم تنهام و این سومین شب یلداییه که خونه و در کنار خانواده و جمع چهارده نفره‌مون نیستم. و حالا دارم فکر می‌کنم به یلدایی که تهران نیستم، در کنار دوستام نیستم. به چندمین یلدایی که بازم تنهام. برگشتم خونه و به چهار نفر از اون چهارده نفری فکر می‌کنم که الان زیر خروارها خاکن و بقیه هر کدوم یه جای دنیا، بی‌خبر از هم. بازم تنهام. حتی پدر هم رفته سفر. آدما از یه جا به بعد دلتنگ میشن و دیگه دلتنگ می‌مونن تا ابد. اگه هنوز به اون نقطه از زندگی‌تون و اون جایی که دلتنگیا شروع میشن و دیگه تموم نمیشن نرسیدید، اگه هنوز می‌تونید بی‌دلیل و بادلیل بخندید خوش به حالتون. 

راستی اگه یه وقتی زلزله اومد شهرتون و کسایی رو داشتید که یادتون بودن و نگرانتون و جویای حالتون، هم خوش به حالتون؛ ولی اگه یه وقتی زلزله‌ای اومد یه شهری و کسایی رو داشتید اونجا که نگرانشون شدید و دلتون لرزید با خبر لرزیدن اون شهر و نتونستید خبری ازشون بگیرید و بهشون بگید که چقدر براتون عزیزن و چقدر دوستشون دارید وای به حالتون، وای به حالتون، وای به حالتون...

+ امشب یه کم بیشتر از بقیه‌ی شبا دلتنگم؛ همین.

۹۶/۰۹/۳۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

امید

بابا

بابابزرگ

عمه جون

عمو

مامان

مامان بابابزرگ

مامان‌بزرگ

محمدرضا

پریسا

نظرات (۲۱)

منم پارسال که یلدا رو ایران بودم دلتنگ و تنها بودم...
همون ماجرای از یه جایی به بعده انگار...
اما دائما یکسان نباشد حال دوران...غم مخور...
پاسخ:
شهر من گم شده است
 من با تاب، من با تب
 خانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام...
دیشب وقتی داشتم از یه جایی برمی‌گشتم خونه، یه قسمت مسیرم پیاده بود و خلوت. تو راه داشتم با خودم شعرهایی که حفظ بودمو زمزمه می‌کردم حوصله‌م سر نره. همین شعرم خوندم چند بار... 
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
این حس رو ما هم شب زلزله کرمانشاه داشتیم.
فالله خیرحافظاوهوارحم الراحمین .


پاسخ:
آنکه را خیمه به صحرای فراغت زده‌اند 
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانی نیست

سعدی
۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۷:۵۲ محبوبه شب
خدا رحمت کنه اون چهار نفر رو.
پاسخ:
:( خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه.
هر کدوم از نزدیکان من وقتی فوت کردن، من تهران بودم و ندیدم رفتنشونو... باورم نمیشه یه وقتایی... شاید برای همین بیشتر از بقیه و هنوز دلتنگشون میشم... از دل نمی‌رود هر آنکه از دیده برفت... اصن کی گفته خاک سرده و «انسان» از نسیان و فراموشی میاد؟
۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۸:۰۵ محبوبه شب
زدی شعر رو هم نابود کردی که بالام جان : )

می فهمم... ولی خب چه میشه کرد. 
پاسخ:
دیگه وقتی خدا خودش گفته لَقَد خَلَقنَا الإِنسان‌َ فِی‌ کَبَدٍ ما آفریدیم‌ انسان‌ ‌را‌ ‌در‌ سختی‌ و رنج‌، چه میشه گفت؟ :)
۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۰:۰۲ ماهی کوچولو
پس خوش به حال رفیق جانم :)) هنوز عرق زلزله خشک نشده بود هم جویای أحوال شد هم معترف :)) انقدر ما ادا در آوردیم حرف دلمون رو کامل نگفتیم خدا به صورت جدی وارد عمل شد :)) 
پاسخ:
:) خوش به حالش
۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۰:۴۹ פـریـر بانو
امسال اولین یلداییه که پیش خانواده نیستم. دلگیره...
خدا رحمت‌کنه عزیزانت رو :(

امیدوارم خیلی زود حالت رو به راه بشه عزیزم :*
پاسخ:
دلگیره، ولی می‌گذره
اون آیه کبد در کنار این آیه معنا پیدا می‌کنه: «ای انسان! تو با تلاش و رنج بسوی پروردگارت می روی و او را ملاقات خواهی کرد!»
پاسخ:
آره، :) ولی نمیشد کمتر درد بکشیم بعد بریم ملاقات پروردگار؟
جون شما راه نداره. چونه نزنید. خدایی دارم باهاتون مایه کاری حساب می‌کنم. [گفتگوی فرشته غم و غصه با آدما]
پاسخ:
:))
دیشب ترسان به چند نفر فامیل و دوستی که تهران داشتم زنگ زدم و جویای حالشون شدم. خداروشکر که خوب بودن.
پاسخ:
خدا رو شکر که خوبن
بلا به دور :(
نه نمیشه .....:)

پاسخ:
هعی...
۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۸:۳۱ آسـوکـآ آآ
خاک سرد نیست
داغ عزیز همیشه زنده س . . .
خدا رحمتشون کنه
پاسخ:
ممنون
بعضی از عزیزان هم هستن که زنده‌ن و دورن
پستتونو که خوندم خواستم نظرات رو باز کنم و بی مقدمه و دلیل براتون بنویسم 
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
که چشمم به پاسخ نظر اول افتاد...
پاسخ:
:) تلپاتی که میگن همینه انگار
۰۱ دی ۹۶ ، ۲۲:۱۸ آقاگل ‌‌
آخرین باری که یلدا خونه بودیم و دور هم و همه بودن لااقل بر می‌گرده به قبل 88 و اینا. اینقدر که حتی یادم نمیاد چیزی ازش. امسال با اینکه برا یلدا پا شدیم و رفتیم سمیرم باز دور هم نبودیم. باز یه تعدادی از بچه‌ها تو کل کشور پخش و پلا بودن. دو سه نفر هم که دیگه هیچوقت نمی‌بینیمشون...
پاسخ:
:( قدیما همه چی خوب بود
۰۱ دی ۹۶ ، ۲۳:۴۰ صبا مهدوی
امان از دلتنگی، دست و دل آدم این وقتها هیچ جوره به کار نمی ره 
پاسخ:
امان...
ها کاکو یلدا هم یلدای قدیما
همسایه ، مردم ، فامیل همه دچار یه رقابت اشتباه شدن و اصل زندگی  فرع شد و فرعیاتش اصل.

پاسخ:
آخ آخ امان از این رقابت و چشم و هم چشمی
پست بذار دیگه. پست شاد!
وقتی غمگین میشی منم غمگین میشم خب...
پاسخ:
:)) باشه. امروز که فرصت نمی‌کنم. اگه بتونم فردا
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۵:۴۷ آقاگل ‌‌
کامنت شباهنگ به شباهنگ :دی :)

پاسخ:
یه همچین خل وضعی ام :))))
۰۲ دی ۹۶ ، ۱۹:۳۵ آقاگل ‌‌
جواب یه جوریه نه جرئت می‌کنم تکذیبش کنم نه می‌تونم تأییدش کنم. اصلاً از اون وقتاست که هرچی بگی میشه یه جور دیگه تعبیرش کرد :) حتی همینی که گفتم رو. ولی خب تو خوب تعبیرش کن خلاصه. :دی
پاسخ:
:)) یه شعری هست که یادم نیست از کی. خود شعر هم یادم نیست :دی مفهومش ولی یادمه و میگه دوستان هر چی بگن، اعم از فحش و دشنام، دلنشین و دلپذیر و خوبه خلاصه. ینی شما چه تایید کنی چه تکذیب فرقی نمی‌کنه.
بیته یادم نیست، ولی طیبات توش بود و یحتمل از حافظ یا سعدی
۰۲ دی ۹۶ ، ۲۰:۴۶ آقاگل ‌‌
دوتا شعر این شکلی از سعدی یادم هست. یکیش همینه که میگی. یکی دیگه هم هست که خیلی معروف نیست البته.
اولی که منظورت بود اینه:
زهر از قبل تو نوشدارو!
فحش از دهن تو طیبات است.
دومی که گفتم اینه:
بیداد تو عدلست و جفای تو کرامت  
دشنام تو خوشتر که ز بیگانه دعایی
حتی یکی دیگه هم هست که خیلی به این دوتا ربط نداره ولی بی ربطم نیست الان سرچ کردم پیداش کردم این:
دعایی گر نمی‌گویی به دشنامی عزیزم کن 
که گر تلخ است شیرین است از آن لب هرچه فرمایی
:)
پاسخ:
آره آره همین شعر سعدی تو ذهنم بود. چون با گوشی بودم نتونستم خوب سرچ کنم گنجورو. 
زهر از قبل تو نوشدارو
فحش از دهن تو طیبات است
چی شده نسرین؟
پاسخ:
هیچی بابا. دلم شده عینهو چاه! هی می‌گیره :)))
۰۴ دی ۹۶ ، ۱۹:۱۲ میز تلویزیون

جان بر کف خود داری ای مونس جان زوتر

من نیک سبک گشتم آن رطل گران زوتر

از باده بسی ساغر فربه کن هر لاغر

هر چند سبک دستی ای دست از آن زوتر

ای بر در و بام تو از لذت جام تو

جان‌ها به صبوح آیند من از همگان زوتر

سودای تو می‌آرد زان می که نه قی آرد

از سینه به چشم آید از نور عیان زوتر

پاسخ:
:| زیبا بود