1141- بیاتنوشت3 (این قسمت: میس انداختن)
هر موقع پیامک واریز پول به حسابم میاد، سریع زنگ میزنم بابا و تشکر میکنم ازش. این سری که زنگ زدم بهش، همچین که گفت الو، نمیدونم دستم خورد یا آنتن رفت، قطع شد. بابا یک سری نصایح و توصیههای حیاتی و مهم از بچگی بهمون ابلاغ کرده که همیشه فکر میکنم اگه تخطی کنم از این اصول و قوانین، میره اسممو از شناسنامهش پاک میکنه و از ارث محروم میشم و دیگه بابام نیست و دوستم نداره. اولیش اینه که یه چیزو یه بار به آدم میگن. کلاً با تکرار کردن حرفش حال نمیکنه، و لو اینکه ما اون حرفو نشنیده یا متوجه نشده باشیم. و دیگر اینکه درس بخون و انقدر درس بخون که شور درس خوندنو دربیاری! و نیز وقتی با کسی قرار میذاری، چند دقیقه قبل از موعد قرار اونجا حاضر باشی و دیر نکنی، با ملچ مولوچ و صدا غذا نخوری و با پشت قاشق هم نزدنِ دوغ. پشت قاشق میشه اون ورش که دستمون میگیریم و جلوش میشه اونجایی که میذاریمش توی دهنمون لابد. چون اون ورش که دستمون میگیریم، به دلیل اینکه دستمون گرفتیم آلوده است. و قاعدهی بعدی اینکه هرگز به کسی زنگ نزنید و قطع نکنید که اون زنگ بزنه به شما. این کار خیلی زشته. و من تو اون فاصلهی زمانی که داشتم سعی میکردم دوباره با بابا تماس بگیرم و بابت واریز پول به حسابم تشکر کنم، به این فکر میکردم که نکنه بابا داره فکر میکنه من زنگ زدم قطع کردم که اون زنگ بزنه و نکنه فکر کنه من مرتکب یه همچین حرکت زشتی شدم و نکنه دیگه دوستم نداره. /خوابگاه؛ خرداد 96/
بیاتنوشت چیست؟ نوشتههای منتشر نشده، از دهن افتاده و بیاتی که خاصیت و اهمیت چندانی نداره و پیام مهمی درش نهفته نشده.