پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

1141- بیات‌نوشت3 (این قسمت: میس انداختن)

دوشنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۲۲ ب.ظ

هر موقع پیامک واریز پول به حسابم میاد، سریع زنگ می‌زنم بابا و تشکر می‌کنم ازش. این سری که زنگ زدم بهش، همچین که گفت الو، نمی‌دونم دستم خورد یا آنتن رفت، قطع شد. بابا یک سری نصایح و توصیه‌های حیاتی و مهم از بچگی بهمون ابلاغ کرده که همیشه فکر می‌کنم اگه تخطی کنم از این اصول و قوانین، میره اسممو از شناسنامه‌ش پاک می‌کنه و از ارث محروم میشم و دیگه بابام نیست و دوستم نداره. اولیش اینه که یه چیزو یه بار به آدم می‌گن. کلاً با تکرار کردن حرفش حال نمی‌کنه، و لو اینکه ما اون حرفو نشنیده یا متوجه نشده باشیم. و دیگر اینکه درس بخون و انقدر درس بخون که شور درس خوندنو دربیاری! و نیز وقتی با کسی قرار می‌ذاری، چند دقیقه قبل از موعد قرار اونجا حاضر باشی و دیر نکنی، با ملچ مولوچ و صدا غذا نخوری و با پشت قاشق هم نزدنِ دوغ. پشت قاشق میشه اون ورش که دستمون می‌گیریم و جلوش میشه اونجایی که می‌ذاریمش توی دهنمون لابد. چون اون ورش که دستمون می‌گیریم، به دلیل اینکه دستمون گرفتیم آلوده است. و قاعده‌ی بعدی اینکه هرگز به کسی زنگ نزنید و قطع نکنید که اون زنگ بزنه به شما. این کار خیلی زشته. و من تو اون فاصله‌ی زمانی که داشتم سعی می‌کردم دوباره با بابا تماس بگیرم و بابت واریز پول به حسابم تشکر کنم، به این فکر می‌کردم که نکنه بابا داره فکر می‌کنه من زنگ زدم قطع کردم که اون زنگ بزنه و نکنه فکر کنه من مرتکب یه همچین حرکت زشتی شدم و نکنه دیگه دوستم نداره. /خوابگاه؛ خرداد 96/


بیات‌نوشت چیست؟ نوشته‌های منتشر نشده، از دهن افتاده و بیاتی که خاصیت و اهمیت چندانی نداره و پیام مهمی درش نهفته نشده.

۹۶/۰۶/۲۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

بابا

نظرات (۲۴)

۲۷ شهریور ۹۶ ، ۲۲:۲۸ ماهی کوچولو
عزیزممم :))
اگه مثل من بودی عادی شده بود تا این سن
من از وقتی موبایلم لمسی شده هی قطع میشه تلفنم :))
با گونه ام :/ گونه نیست که یه متر جلوتر از صورتمه :)) 
پاسخ:
من چون معمولاً با هندزفری صحبت می‌کنم مشکل گونه ندارم :))
با پشت قاشق هم نزدن دوغ
اعتراف میکنم من اینو خوندم
با پشت قاشق هم
نزدن دوغ
بعد هی فکر میکردم دوغ رو مگه میزنن اونم با پشت قاشق:)))
پاسخ:
شاید بهتر بود می‌نوشتم هم‌نزدن دوغ با پشت (انتها / عقب / دُم / تهِ) قاشق
من تا حالا همچین نکردم انصافا. اگه شارژ نداشته باشم پیامک میدم... اگه شارژپیامک هم نداشته باشم شارژ می‌خرم :)) 
خیلی خوب بود... 
پاسخ:
در واقع پدرم ما رو از چتر شدن روی سر دیگران بر حزر داشته‌اند.
حزرو شک دارم املاشو :|
برم چک کنم بیام
بله! اشتباه نوشتم.
حذر داشتن درسته؛ به معنای پرهیز و دوری
اگه گم‌نام کامنت نمی‌ذاشت من در جهل خودم می‌مردم حتی :/
منو اسیر خودت کردی گم‌نام.
پاسخ:
پس من در جهل مرکبم. چون نمی‌دونم چی رو نمی‌دونم :|
راستی ما میگیم ته قاشق.. از پشت و رو برای اون قسمت گودش استفاده می‌کنیم.
پاسخ:
تا اینجا یه نفر گفته تهِ قاشق، یه نفر دمِ قاشق، یه نفر پشت قاشق و یه نفرم عقب قاشق!
@خورشید
خداییش خودمم نمیدونم چرا اینجوری میخوندم:))
پاسخ:
چشم‌ها را باید شست! جور دیگر باید خواند
اصول خوبین من تقریبا با همشون موافقم جز هم زدن دوغ با عقب قاشق :)
معمولا این کارو میکنم
پاسخ:
یه قانون دیگه هم داریم که به موقع خوابیدنه. این قانونو من و داداشم به دلیل جغد بودگی هرگز رعایت نکردیم.
چه قوانین سخت گیرانه ای!! اگه من بودم تا حالا هزاران بار از ارث محروم شده بودم:))
پاسخ:
من خودمم عاشق قانونم آخه. ینی وارد هر جایی که بشم اولین سوالم اینه که ببخشید؟ اینجا قانون خاصی داره؟

+ تو کتاب نامیرا، یه جاییش نوشته بود که معاویه قانون گذاشته بود که موقع نماز همه باید تو مسجد باشن. یه بنده خدایی از یه شهر دیگه میاد و مسافر بود و این قانونو نمی‌دونست. معاویه گفته بود ندونستن قانون دلیل موجهی برای انجام ندادنش نیست و سر از تن بنده خدا جدا نموده بودندی :(
می‌دونم بیان اعلان میده، ولی هی سر میزنم ببینم جواب داده شدن کامنتا یا نه :)) 

+ توی قوانینِ مذکوره، حرفی درباره پا دراز کردن آورده نشده؟ :)) مثلا به امیرحسین - طوفان سابق - بگید که ما پامون رو هم دراز نمی‌کردیم و اینا :دی
پاسخ:
ساعت یک و شش دقیقه نصف شبه و ما تازه برگشتیم خونه و جنازه‌تر از اونی هستم که کامنتا رو جواب بدم :(
یه سری اصول، نانوشته هست و ما خودمون رعایت می‌کنیم. مثلاً چه با اجازه چه بی‌اجازه به جیب هم دست نمی‌زنیم. به گوشی هم و لپ‌تاپ هم و کلاً کاری به کار هم نداریم و دخالتی تو زندگی هم نمی‌کنیم :)))
+ بقیه‌ی کامنتا بمونه بعد نماز صبح (تف به ریا :دی)
سلام
نکته های به این قشنگی...
😊
پاسخ:
سلام.
یه جوری میگین قشنگه که شک می‌کنم نکنه من یه چیزی می‌نویسم و شماها یه چیز دیگه می‌خونید :)))
خخخخخ
میگم شباهنگ اگه به بابات بگی که
دوستم وقتایی که قاشق یا چنگال اضافی ای تو سفره نباشه با پشت قاشقش نوشابه رو هم میزنه تا گازش بره
چی میگن؟ عکس العملشون چیه؟
پاسخ:
:))) کارهای خلاف دوستامو به خانواده نمی‌گم. ستارالعیوبم :| 
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۰:۵۷ نیمچه مهندس ...
من زنگ میزنم میگم بابا زنگ بزن شارژ ندارم. واسه پول هم پیام میدم تشکر می کنم.
از دم قاشق هم واسه هم زدن دوغ استفاده می کنم:)
یه حرفو یه بار به آدم میگن؟این حرف تو خونه ی ما فقط در مورد بچه ها صدق می کنه.اگه چیزی به مامان و بابام بخوایم بگیم باید اونقدر تکرار کنیم که پدر حرف دربیاد!
به ما نگفتن تا به حال که نباید دیر کنی.ولی اینقدر که من بهش مقیدم فکر می کنم این مورد رو عملی بهمون یاد دادن.
ولی بیا به اینا نگو بیات.اینقدر خوبن،درس زندگی ان اصلا
پاسخ:
دمِ قاشق؟ مگه ماهیه؟ من قاشقو به ماشین تشبیه کردم که پشت و جلو داره :دی

والا انقدر خوبن که فقط امیدوارم کسی این روزا اولین بارش نباشه با وبلاگ من آشنا میشه. پیش خودش فکر می‌کنه دختره چقدر فحوای کلامش بی‌محتواست!!!
منم مثل ماهی، هزاربار به خاطر لپم تلفن قطع شده -_-

باباها کشفشون صدهزارسال زمان می‌بره.
پاسخ:
مگه چقدر لپ دارین شماها آخه؟ :)))
یه سری اصول، نانوشته هست و ما خودمون رعایت می‌کنیم. مثلاً چه با اجازه چه بی‌اجازه به جیب هم دست نمی‌زنیم.

ما یه قانون داریم، نانوشته البته. اگه پولی یه جای خونه باشه یه سالم بگذره کسی دست نمیزنه اما جیب فرق می کنه
جیب یعنی داشتن صاحب مشخص. در نتیجه قبحی درش نیست :) اصلا بین رفقای ما هم مسریه  این جمله «فلانی دیروز اینقدر از جیبت برداشتم»پ

|@گم نام دلیلش به ارتباط پشت دست و پشت کفگیر برمگرده
پاسخ:
0-O چرا خب آخه؟ شاید برای اون مقدارِ توی جیبم برنامه‌ریزی کرده باشم؟!!!
ما تو خوابگاهم که بودیم، همه چیز من جدا بود و همه چیز اون سه نفر دیگه باهم بود. بهشون گفته بودم اگه چیزی لازم داشتید قبل از اینکه برش دارید بهم اطلاع بدید.
و خدایی همیشه این موضوع رو رعایت می‌کردن.

من قاشق رو افقی در نظر گرفته و اون قسمتش که می‌ذاریم توی دهنمون رو جلو محسوب کردم و خب بقیه‌ش هم میشد پشت دیگه
مثل ماشین که جلو و پشت ماشین میگن :|
اگه بگید دسته افقی عمودیش به هم میریزه؟
 شما جدیدا فرهنگ لغت نوشتید دیگه
دسته اسم مشخصیه که برای اونجاهای قاشق به کار میره
ایضا چکش
ملاقه
کفگیر
فرهنگ لغت باید واضح باشه :)
+
برنامه ریزی تون خراب میشه یعنی بیشتر از اینکه بری مغازه جنس بخری بعد ببینی پول نداری ضایع بشی؟
یا بری بیرون موقع برگشت ببینی پولت نیست سه ساعت پیاده برگردی تا خونه!
خب البته امثال ما از این قضیه راضی ان :) مگه نشنیدین آخر الزمون ملت از اینکه کسی دست تو جیبشون کنه ناراحت نمیشن(البته این فقط برای جیب صادقه و موبایل)


پاسخ:
اسم فرهنگ که میاد من چنگ می‌زنم به موهام و جیغ می‌کشم :)))

پول که همیشه هست. تو جیب نباشه تو کارت هست. ولی خب ممکنه عابربانک، اون نزدیکیا نباشه و کارتت به درد نخوره و به مشکل بربخوری. این نظر شخصی خودمه که دوست ندارم کسی بدون اطلاع خودم کاری کنه که برنامه‌هام به هم بریزه.
مثال خاصی هم به ذهنم نمی‌رسه. چون همیشه رعایت کردن این قضیه رو و تجربه‌ی خاصی ندارم.
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۷:۲۶ ماهی کوچولو
ما خیلی لپ داریم در حد خیلی زیاد :دی
من از مادربزرگم ارث بردم
پاسخ:
لپ عالی مستدام :)))
نه آقا؛ ما گودی و چاله داریم تا لپ و تپه
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۷:۳۶ ماهی کوچولو
مثل دختر خاله منی
چال لپ داره هزار متر :)) 
پاسخ:
^-^
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۷:۴۲ ماهی کوچولو
راستی در مورد دست تو جیب کردن
ما قانون داریم دست توجیب پدر میشه بکنیم بی اجازه به شرطی که کمتر از 100 هزار تومن برداریم برای همین در کل طول تحصیلم من اکثرا خودم دست در جیب بابا کرده کرایه ام رو بر میداشتم چون عادت نداشته یه ماهیانه یا هفتگی پول بده
پاسخ:
یادم باشه بچه‌هامو اینجوری تربیت نکنم. :)))
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۳۳ ماهی کوچولو
دلتم بخواد :)) من به این ماهی جیگری عشقی :)) 
پاسخ:
جیگریت سر جاشه
اصن بر منکرش لعنت
ولی بازم من ترجیح می‌دم بچه‌هامو به سبک والدینم تربیت بنمایم.
۲۸ شهریور ۹۶ ، ۰۸:۵۶ ماهی کوچولو
بله بله :)
البته منم تو خیلی چیزا سبک بابامو ندوست :)) 
پاسخ:
ارجاع میدم به پستِ مثل بابام
نه اخه ته پُستت نوشتی که این بیات نوشته ها پیام خاصی نداره
در صورتی که این یکی پر از نکته وپیام بود🕵👌
پاسخ:
جالبه که اگه خودم این چهار تا رو بر اساس پیام اخلاقی مرتب می‌کردم، به این پست صفر می‌دادم و به سه تای دیگه از صد، بیست و پنج صدم. ینی به این اون 0.25 هم نمی‌دادم
تنها قانونی که بعد از کلی فکر کردن بالاخره یادم اومد و باعث شد فکر نکنم ما بی‌قانونیم، اینه که مامانم میگه برای وعده‌های غذایی همه باید با هم غذا بخوریم و نباید مثل لشکر تیر خورده در زمان‌ها یا مکان‌های متفاوت بخوریم!

به نظر منم پست خوبی بود. با چند تا قانون آشنا شدم که شاید منم بخوام در آینده پیاده‌شون کنم و اینکه همه به ته قاشق نمیگن ته قاشق! :))
پاسخ:
ما همیشه‌ی خدا عینهو لشکر شکست خورده غذا خوردیم و می‌خوریم. یکی دیر میاد، یکی زود میره، یکی میل نداره، یکی خورده، یکی بعداً می‌خوره، یکی دوست نداره
داغونیم آقا داغون
اصن یه وضعی
قوانین جالبی بودند:)
لیکن نظر بنده به نظر شما نزدیکتر است و قوانین بنده به قوانین  پدر .
قاشق هم سر و دم دارد و پشت و رو.
پاسخ:
من حتی به لفظِ دسته‌ی قاشق هم فکر کردم
ای بابا 😐
پاسخ:
والا به خدا