۱۶۳۸- پاناکوتا
+ موقع ذخیرۀ شمارۀ مردم تو گوشیم، اگه دوست دوران مدرسه باشه ابتدای اسمش حرف ی میذارم که بره اون ته!، دوستان دورۀ کارشناسی با حرف ن شروع میشن، ارشد و دکتری با ل، مجازیا با م، بزرگترای فامیل با واو و همسنوسالهای خودم تو فامیل با حرف ه. خانواده هم با الف که اون اول باشن. این دخترخاله که ابتدای اسمش حرف «و-» گذاشتم، همون دخترخالۀ باباست که اسممو با صاد مینوشت. بالاخره با سین نوشتنش رو هم دیدم و خدا رو شکر که الحمدلله؛ وگرنه والا به خدا. اونی هم که حلول ماه ربیعالاول رو تبریک گفته عمه جانمه. اون فیلم دوازدهمگابایتی هم نمیدونم چیه. چون که هیچ کدوم از فیلمها و عکسها و صداهای این گروه رو باز نمیکنم ببینم چیه و از این لحاظ روم به دیوار و شرمم باد.
+ چند ماه پیش به واران قول داده بودم پست خوشمزه بذارم. گذاشتم بالاخره. یه زمانی یکی در میون تو وبلاگم عکس غذا و دسر و سالاد و شیرینی و خاگینه میذاشتم و با کیکهای بدون فر و بدون همزن خوابگاه هنرنماییها میکردم. حالا هر موقع دلم میگیره و کمحوصلهم دستبهقابلمه میشم. سه روزه که حوصله ندارم. من میگم «تو خوابگاه هر روز درست میکردم» شما بخون تو خوابگاه هر روز دلم تنگ بود. من میگم «امشب باز از اینا درست کردم»، شما بخون امشبم دلم گرفته.
+ اسم دسر، پاناکوتا هست. یه دسر ایتالیاییه ولی من ژلۀ شیر و خامه صداش میکنم :| تو گوگل بزنید کلی فیلم و عکس و طرز تهیه میاره براش. اولین بار از فانتالیزا هویجوریان یادش گرفتم. یه بلاگر قدیمی که چند ساله از بلاگستان مهاجرت کرده به کانال تلگرامی. چند وقتی هم هست که مامان شده. آدرس کانالش: fantaliza. رفتید کانالش، اگه کلیدواژۀ «تورنادو» رو جستوجو کنید میرسید به عکس سفرهها و سالادهای من :| منو با سالادهام یادشه :|
شما منو با کدوم خوراکی یادتونه؟