پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۶۳۸- پاناکوتا

جمعه, ۱۶ مهر ۱۴۰۰، ۰۸:۲۷ ب.ظ


+ موقع ذخیرۀ شمارۀ مردم تو گوشیم، اگه دوست دوران مدرسه باشه ابتدای اسمش حرف ی می‌ذارم که بره اون ته!، دوستان دورۀ کارشناسی با حرف ن شروع می‌شن، ارشد و دکتری با ل، مجازیا با م، بزرگترای فامیل با واو و هم‌سن‌وسال‌های خودم تو فامیل با حرف ه. خانواده هم با الف که اون اول باشن. این دخترخاله که ابتدای اسمش حرف «و-» گذاشتم، همون دخترخالۀ باباست که اسممو با صاد می‌نوشت. بالاخره با سین نوشتنش رو هم دیدم و خدا رو شکر که الحمدلله؛ وگرنه والا به خدا. اونی هم که حلول ماه ربیع‌الاول رو تبریک گفته عمه جانمه. اون فیلم دوازده‌مگابایتی هم نمی‌دونم چیه. چون که هیچ کدوم از فیلم‌ها و عکس‌ها و صداهای این گروه رو باز نمی‌کنم ببینم چیه و از این لحاظ روم به دیوار و شرمم باد.

+ چند ماه پیش به واران قول داده بودم پست خوشمزه بذارم. گذاشتم بالاخره. یه زمانی یکی در میون تو وبلاگم عکس غذا و دسر و سالاد و شیرینی و خاگینه می‌ذاشتم و با کیک‌های بدون فر و بدون همزن خوابگاه هنرنمایی‌ها می‌کردم. حالا هر موقع دلم می‌گیره و کم‌حوصله‌م دست‌به‌قابلمه می‌شم. سه روزه که حوصله ندارم. من می‌گم «تو خوابگاه هر روز درست می‌کردم» شما بخون تو خوابگاه هر روز دلم تنگ بود. من می‌گم «امشب باز از اینا درست کردم»، شما بخون امشبم دلم گرفته.

+ اسم دسر، پاناکوتا هست. یه دسر ایتالیاییه ولی من ژلۀ شیر و خامه صداش می‌کنم :| تو گوگل بزنید کلی فیلم و عکس و طرز تهیه میاره براش. اولین بار از فانتالیزا هویجوریان یادش گرفتم. یه بلاگر قدیمی که چند ساله از بلاگستان مهاجرت کرده به کانال تلگرامی. چند وقتی هم هست که مامان شده. آدرس کانالش: fantaliza. رفتید کانالش، اگه کلیدواژۀ «تورنادو» رو جست‌وجو کنید می‌رسید به عکس سفره‌ها و سالادهای من :| منو با سالادهام یادشه :| 

شما منو با کدوم خوراکی یادتونه؟

۰۰/۰۷/۱۶
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

دخترخاله‌ی شماره‌ی 3 بابا

عمه جون

هویج

واران

نظرات (۲۱)

۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۰:۴۶ محمدعلی ‌‌

نگفتین که چقدر خامه و شیر و شکر :(

مرسی بابتش. هوس کردم. ولی آسونه درست کردنش :))

 

+ با آرزوی حال خوب و دل باز برای شما.

پاسخ:
هر چی تو تصویره. کم و زیاد اگه بشه طوری نمیشه. سبک آشپزی من به مقدار دلخواهه. به مقدار لازم هم نه، به مقدار دلخواه :|
البته من اینجا همۀ خامه رو نریختم و بقیۀ خامه رو با نون خوردم برای صبونه :| شکر هم دو سه قاشق به‌ازای هر لیوان شر. اگه دوست دارید خیلی شیرین باشه پنج شش قاشق. تنها چیزی که مهمه ژلاتینه که اگه کم باشه ژله نمی‌بنده. اون برای هر لیوان شیر باید یه قاشق باشه و این تنها بایدیه که رعایتش می‌کنم :|

به قول مستانه، زن زندگی شدی.

:)))) نظام شماره گذاریت زیبا بود.

من تورو با کیکای بدون فر خوابگاهت یادم میاد به لحاظ غذایی. مخصوصا وقتی صبح قبل از کلاس پا میشدی میپختی

پاسخ:
آخی، پس تو هم مستانه رو می‌خونی ^-^ من مستانه و هویج و ماری رو از زمان بلاگفا می‌خوندم و تنها بلاگرهایی هستن که وقتی وبلاگ رو ترک کردن و رفتن تلگرام، دنبالشون راه افتادم و ولشون نکردم :|

اونجا انقدر بدون فر درست کرده بودم که تو خونه بلد نبودم با فر چیزی درست کنم. تازه الان کم‌کم یاد می‌گیرم با فر هم کار کنم :|

ارره *_* البته من از کانال دنبالشون میکنم.یعنی قبلا مستانه و ماری رو وبلاگ نمیخوندم. اخه واقعا خوبن.

:))))))

پاسخ:
از اونجایی که وبلاگ‌هاشون زیر خروارها خاکه، اگه یه وقت فیلترشکن داشتی روی این لینک‌ها کلیک کن:
تاریخ آرشیو رو می‌تونی از اون بالا عوض کنی. من همین‌جوری یه تاریخی زدم.

عه، ممنووون

اره اوکیه

پاسخ:
حالا که صحبت کانال شد، یادم افتاد که یکی هم بود به اسم آلبرت کبیر. اونم مهاجرت کرد تلگرام :|
کانالش: @fully_madness
این کانالو بدون اینکه عضو باشم می‌خونم که آی‌دی تلگرامم معلوم نباشه برای مدیر کانال :| حالا انگار مثلاً اگه معلوم باشه چی میشه :| :))
۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۲:۱۹ فاطمه ‌‌‌‌

مامان منم یه همچین کاری برای اسم مردم تو گوشیش می‌کنه، ولی اون شماره می‌زنه اول اسم‌ها :)

پاسخ:
شماره هم ایدۀ بدی نیست. مهم اینه که به‌ترتیب باشه و اعضای اون گروه کنار هم باشن که دسترسی بهشون آسون و سریع باشه.
ایدۀ خوبی بود. شاید منم یه روز تغییر بدم و شماره بذارم.
۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۲:۴۳ نیمچه مهندس ...

میتونی هم ستاره دارشون کنی اسم مخاطبات رو.اینجوری گروه بندی میکنه خود تلفنت.بابای منم یه الف(ا) گذاشته اول اسممون و سیومون کرده که اول باشیم.

من هروقت پست خوراکی میذاشتی فقط اون دسرت که با بادوم تزئین کرده بودی تو ذهنم نقش می بست و نمیدونم اسمش چیه.بادوم هاش خیلی مرتب بود.

بنویسیم پاناکوتا بخونیم هرچی برای من بده:|

پاسخ:
ببین گروه‌بندی شدنشون کافی نیست برام. کنار هم بودنشون هم مهمه. هدفم اینه که به ترتیب الفبا باشن و مثلاً وسط دوتا هم‌کلاسی که اسمشون مثلاً فاطمه‌ست یهو اسم نوۀ عمو که اونم فاطمه‌ست نیاد و اون دوتا ل- فاطمه فلانی و ل - فاطمه بهمانی باشن و صد متر پایین‌تر ه- فاطمه فلانی بیاد. اگه ستاره بذارم این اتفاق نمی‌افته.

اونو با نشاسته و شیر و شکر درست می‌کردم.

اره کانال آلبرتو میخونم :))) وبلاگشو یبار رفتم چندتا پست خوندم، بالای دیپلم بود. سعی کردم به کانال قانع باشم.

:)) من میفهمم ولی

پاسخ:
من تازه اون موقع که با کرل و دیورژانس سر و کله می‌زدم پستاشو نمی‌فهمیدم و دائم غر می‌زدم چه برسه حالا که کاملاً دور شدم از اون وادی.

۱۶ مهر ۰۰ ، ۲۳:۲۲ محسن رحمانی

سلام

با کیک بدون فر وجغد .

پاسخ:
سلام
قدیمیا با همین دوتا منو بیشتر می‌شناسن. یاد همۀ اون کیکای بدون فِرم به‌خیر
۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۱:۵۹ فیلو سوفیا

لیوان ذرت مکزیکی:)))

پاسخ:
به‌علاوۀ یادداشتِ روش که با کی خوردم و کجا خوردم و چطور خوردم :دی
به این صورت مثلا (بیر دن بیره اوز اوزونه همون همین الان یهویی شماست. رفتیم یه جایی و گفتم برو دوتا ذرت بگیر بیا؛ گفت اینجا یه‌جوریه بریم یه جای "بیر آز یوخاری". ینی یه کم بالاتر (شیک‌تر، باکلاس‌تر، تمیزتر، بهتر و...))
۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۲:۲۸ نگــ ❤ـار

سلام

منم تو رو با کیکای بدون فرت یادمه

بعضی وقتا هم دو تاشو میذاشتی رو هم دو طبقه میشد😂

روش هم پسته و بادوم درسته میذاشتی😂

یادمه تو طرز تهیه نوشته بودی همه مواد رو یهو با هم بریزید داخل ظرف

اعتقادی به جداگونه مخلوط کردن مواد خشک و تر نداشتی

 

پاسخ:
سلام
آخ آخ اون موقع آجیل مثل الان گرون نبود، همین‌جوری رو همه چی پسته و بادوم می‌ریختم :دی
هنوزم همه چی رو یهو باهم می‌ریزم تو ظرف و هم می‌زنم. همه‌شونم به مقدار دلخواه :))

به مناسبت اینکه امروز هفده مهره بیا یادی بکنیم از پست هفده مهر نودوچهار که اونجا هم برام کامنت گذاشته بودی:
(بعد ببین چقدر فاطمه بین خواننده‌ها بود که اینجا فاطمه3 کامنت گذاشته. الان یه دونه‌شم ندارم :|)
۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۷:۵۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

به‌نظر ساده و خوشمزه هست.

باید در اولین فرصت درستش کنم.

پاسخ:
یه روزی درست کنید که تنها نباشید و اگه خودتون هم دوست نداشتید بدید یکی بخوره حیف نشه :)))
۱۷ مهر ۰۰ ، ۰۸:۲۰ نگــ ❤ـار

همزمانی جالبی بود

اون موقع کلاس هفتم بودم، همون اول راهنمایی

پاسخ:
مثل برق و باد گذشت این شش سال

باز یه حرکت هوشمندانه زد و من کیف کردم.حروف الفبا. اوف واقعا.

مرسی برا دستور.  بعدا رفتم بیرون ژلاتین خریدم درس میکنم عکسشو میزارم وبلاگ ب یادت.

پاسخ:
حالا برای اینکه استادهامم کنار هم باشن همه‌شون با ل- دکتر... شروع می‌شن. فامیلا رو هم به این صورت نوشتم. مثلاً و- دخترخاله گلی قلی‌زاده (اسم فرضیه)،یا مثلاً و- پسردایی قلی قلی‌زاده (اینم فرضیه:|). این‌جوری اولاً همۀ دخترخاله‌ها کنار همن هم نسبتشون مشخصه. حتی عروسا رو هم نوشتم سولماز فلانی همسر پسرخاله فلان فلانی‌زاده مثلا :)) 

امیدوارم دوست داشته باشی.

مرسی باعث شدی دوباره فانتالیزا رو پیدا کنم😍😍

پاسخ:
خدا رو شکر. چند وقته تو فکر اینم یه پست بذارم همه‌مون اونجا راجع به همدیگه صحبت کنیم و به اشتراک بذاریم که اگه کسی کسیو گم کرده پیدا کنه. ولی خب مناسبتشو پیدا نمی‌کنم.
۱۷ مهر ۰۰ ، ۱۳:۰۰ ستاره‌ی آبی

علی رغم اسم لاکچریش خیلی دسر راحت و ساده زیستیه :)

این که میون این همه خوراکی‌های جورواجور که درست کردی من سوپ سوخته یا یه همچین چیزی  یادم میاد از هنرهای مغز بدبینمه یا چی؟

پاسخ:
به اسمش میومد برای شرق آسیا باشه. رستورانا هم همین‌جوری سر مشتری کلاه می‌ذارن دیگه. رو یه چیز عادی و ارزون اسم لاکچری می‌ذارن قیمتش ده بیست برابر میشه
من خودمم وقتی صحبت دستپختم میشه یاد اون سوپ می‌افتم :))
بذار عکسشو اینجا بذارم خواننده‌های جدید هم ببینن:
خوابگاه، سال اول.
هر بار می‌بینمش از خودم می‌رسم چجوری تونستم :|
فیلم هم گرفتم حتی (9 مگابایت)

نحوه ی ذخیره ی شماره توی گوشی رو دوست داشتم . هر چند من هیچ وقت اونقدر شماره ذخیره نکردم که بخوام به مدیریتش فکر کنم . شماره ی همکلاسی های دوران مدرسه و حتی دانشگاه رو هم ندارم . 

 

چند تا شماره  رو هم با حروف رندوم سیو کردم ولی اصلا نمیدونم کی هستن . فرضم اینه که چون خیلی وقته بهشون زنگ نزدم و اونا هم زنگ نزدن پس اهمیتی نداره و احتمالا شماره ی اسنپی چیزی بوده یا مثلا شاید یه همکلاسی لیسانس که باهاش همگروه شدم برای یه تکلیف

 

خیلی خوبه که آشپزی بلدی . من وقتی مستقل شدم مجبور شدم برای خودم شام درست کنم . تصمیم گرفتم با یه چیز ساده شروع کنم مثل سوسیس . وقتی میخواستم روغن رو بریزم توی ماهیتابه یه مقدار روغن ریخت روی گاز . گاز های اون خوابگاه برقی بودن . روغن آتیش گرفت :|‌ من واقعا نمیدونستم روغن روی فلز داغ آتیش میگیره 

 

یه دختره چینی کنار من روی گاز بغلی داشت آشپزی میکرد و یهو جیغ زد . بعدا ازش پرسیدم مگه تا حالا آتیش ندیدی ؟‌ گفت دیدم ولی نه این که گاز آتیش بگیره :)

 

خلاصه دیدم من اینکاره نیستم . یه ماهی رو با موز سپری کردم . بعد دیدم واقعا اینجوری نمیشه . دوباره آشپزی رو شروع کردم و الان چند تا غذای ساده بلدم درست کنم . 

 

به نظرم لازم بود توی مدرسه خیلی چیزا بهمون یاد بدن . یکی اش مثلا همین آشپزی . خیلی میتونست مفید تر از انتگرال باشه . 

 

اول آدم باید غذا بخوره و زنده بمونه که بعدش انتگرال بگیره :|

 

پاسخ:
من از دوران مدرسه تا حالا شماره‌هامو نگه‌داشتم. بیشتر از ششصدتا هستن. یکی از القابم 118 هست. هر کی شمارۀ هر کیو بخواد میاد سراغ من.
الان یادم افتاد که جلوی اسم معلم‌هام هم حرف خاصی گذاشتم. هر چند هرگز به هیچ کدومشون پیام ندادم تا حالا و فقط عکس پروفایلشونو نگاه می‌کنم و پیر شدنشو نظاره‌گرم. یکیشونم فوت کرد چند سال پیش :(
آشپزی داشتیم تو حرفه و فن. ولی نیست که شماها به تریج قباتون برمی‌خوره قابلمه دستتون بگیرید، برای همین از کتابای شما حذف کردن و کار با انبردست و اینا رو گفتن بهتون. ما اول راهنمایی برای پروژۀ حرفه و فن بیف استراگانف درست کردیم :|

وای حذفش کرده بودن ؟‌ :))))))))))))))))))) من نمیدونستم 

 

نه بابا به نظرم پسر ها هم باید آشپزی بلد باشن . فرقی نداره .

 

اون عکس سوپتون هم :))))))))))))))))))))))))

پاسخ:
من اوایل دههٔ هشتاد حرفه و فن رو گذروندم! یادمه خیاطی و آشپزی و کار با برق و اینا داشت که خیاطی و آشپزی رو به پسرا درس نمی‌دادن هیچ وقت. بعداً هم احتمالاً کلاً از کتابا حذف شد.

کیک های بدون فر دو طبقه و دسر شیر و نشاسته :)

پاسخ:
منتظرم ببینم کسی منو با برگه زردآلو و لواشک هم یادش میاد یا نه :))
۱۷ مهر ۰۰ ، ۲۰:۲۳ دچارِ فیش‌نگار

با خوراکی؟ چیزی یادم نمیاد که با اسم شما پیوند خورده باشه :)

پاسخ:
یه زمانی وبلاگم آشپزخونه بود. واردش که می‌شدی حتماً یه عکس غذا بود تو صفحهٔ اول
۱۸ مهر ۰۰ ، ۰۹:۰۳ محسن رحمانی

رنگ ژلاتین فرقی نداره چه رنگی باشه ؟

پاسخ:
ژلاتین‌ها بی‌رنگ و بدون مزه هستند همه‌شون. با ژله فرق دارن.

سلام. مشکل ضبط صدا هم حل شد. تو قسمت تنظیمات ...صدا ...  بهبود عملکرد صدا ، تقویت صدای بلندگو را زدم درست شد

پاسخ:
سلام
چه خوب، خدا رو شکر