«نامیرا»؛ داستانی که مخاطب آخرش را میداند و نمیداند. داستانی شخصیتمحور و رمانی با خردهروایتهایی از انتخاب شدن، انتخاب کردن، تغییر روش، تغییر هدف، تغییر آرزو و تغییر عاقبت آدمها. نام کتاب ریشه در مفهوم «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» دارد. مفهومی که میگوید پهنهی سرزمین کربلا به اندازهی کل زمین وسعت پیدا کرده است.
دیدین بعضیا بعدِ یکی دو صفحه از خوندنِ رمان و یکی دو دیقه بعدِ دیدن فیلم میزنن جلو و میرن صفحهی آخرشو میخونن و دوباره برمیگردن اول قصه؟ خب من اینجوریام و فکر کردم چون این دفعه میدونم تهش چی میشه، میتونم این سری عین آدم! قصه رو بخونم و برم جلو. ولی از اونجایی که شخصیتهای داستانو نمیشناختم، تا فصل آخر نمیدونستم بالاخره کی کدوم ور میمونه و کی با کیه.
+ اون یادداشتهای توی تقویمِ کنار کتاب چیه؟
من به سختی میتونم اسامی، قیافهها و صدای آدما رو یادم نگهدارم. نقطهی ضعف و پاشنهی آشیلم هم تو دوران تحصیل، همین موضوع و حفظ کردن اعلام و انواع و اقسام اسم آدما و اسم آثارشون بود. موقع خوندنِ این کتابم یه همچون گیر و گرفتاریای داشتم. هی شِیث و شَبَث و اَشعَثو قاطی میکردم و یادم میرفت کی کدومه. همونطور که شب امتحان متون کهن علمی با جوزجانی و بوزجانی درگیر بودم و صبح دیدم جرجانی هم داریم حتی! و در همین راستا، هر موقع رمان میخونم اسم کاراکترها رو یه گوشه یادداشت میکنم و شخصیتهایی که به هم مربوطن رو با فلش به هم وصل میکنم. همین چند وقت پیش، سر کلاس معنیشناسی، یکی از همکلاسیای سال پایینی که ارتباطمون در حد سلام و جزوه بود و حتی نمیدونستم رشتهی کارشناسیش چیه، چند دیقه بعدِ من اومد و نشست رو صندلی کناریم. از بدوِ ورودش تا جلسه تموم بشه من غرق در بحر مکاشفه بودم و داشتم فکر میکردم این اسمش چی بود؟ ضمیر ناخودآگاهم میگفت اسمش ف. و د. داره. یه برگه درآوردم و هر چی اسم پسرِ ف. و دالدار به ذهنم میرسیدو نوشتم. فرزاد؟ فرهاد؟ فرشاد؟ فربد؟ فرنود؟ فرهود؟ فرشید؟ فریدون!؟ فردین!!!؟ فرود؟ فرید؟ فِرِد؟ :| استادمون بنده خدا فکر میکرد من به چه موضوع مهمی دارم فکر میکنم و چی یادداشت میکنم. درسش که تموم شد گفت احساس میکنم شما یه سوالی تو ذهنتونه. بپرسید. و من روم نشد بگم چه سوال مهمی از صبح تو ذهنمه و چون روم نشد بگم چه سوال مهمی از صبح تو ذهنمه گفتم میشه در مورد مشخصههای نمونهای، Prototypeها، تفاوت قالبها (Stereotype) و کهنالگوها (Archetypes) بیشتر توضیح بدید؟ و بیشتر توضیح داد.
+ پیام اخلاقی این پست چی بود و در کل چی میخواستم بگم؟
- در کوفهای که ۱۸ هزار نامه برای امام حسین علیهالسلام فرستاده میشود چطور یکباره ورق برمیگردد و آدمهایی که تا دیروز مشتاق استقبال از پسر پیامبر و علی بودند، ناگهان با زرق و برق سکههای پسر مرجانه پشت او را خالی کردند و سفیرش را کشتند؟ بصیرت یعنی اینکه بدانیم شمری که سر از امام حسین (ع) برید همان جانباز جنگ صفین است که در کنار امام علی (ع) تا مرز شهادت پیش رفت.
+ بالاخره اسم همکلاسیت یادت افتاد؟
- خیر. بعد از کلاس لیست شمارههامو چک کردم. زیرا که اسم و شمارهی ایشون تو گوشیم بود و فؤاد بود ایشون.
+ کدوم بخش کتابو بیشتر از همه دوست داشتم؟ [این قسمت]
+ از کدوم صفحات کتاب عکس گرفتم؟ [یک] و [دو] و [سه]