820- من علّمنی حرفاً فقد صیّرنی عبداً
مامان؟ میشه تا 1000 بشمری؟
بابا؟ اینجا چی نوشته؟
مامان؟ برام نقاشی میکشی؟
بابا؟ فردا امتحان علوم دارم، میشه جرم و حجمو برام توضیح بدی؟
مامان؟ ازم امتحان میگیری؟
بابا؟ میشه کمکم کنی یه انشا در مورد انقلاب بنویسم؟
مامان؟ میشه جدول ضربو ازم بپرسی؟
بابا؟ این ینی چی؟
مامان؟ املا میگی بهم؟
بابا؟ این اعشاریارو درست حل کردم؟
مامان؟ ازم دینی میپرسی؟
بابا؟ این نمونهسوالا جواب ندارن، از کجا بفهمم درست حل کردم یا نه
بابا؟ قلم خوشنویسیم شکسته
بابا؟ یادم میدی "ی" رو بنویسم؟
بابا؟ این معادله رو بلد نیستم حل کنم
+ فردا از همکارام میپرسم
بابا؟ جواب این سوالارو نمیدونم
+ فردا از همکارام میپرسم
بابا؟ خانم معلممون میگه «نهفتن» بن مضارع نداره، ولی من فکر میکنم داره
+ فردا از همکارام میپرسم
بابا؟ فردا امتحان دارم و اثبات اینارو بلد نیستم
+ الان زنگ میزنم از آقای میم. بپرس
بابا؟
مثل وقتی که بعد چند سال، همکارایِ بازنشستهی بابا سراغتو میگیرن و تو یاد معادلهها و سوالها و اشکالات درسیت میافتی و لطفی که همیشه نسبت بهت داشتن و یاد روزایی که بابا کتاب به دست میومد خونه که "نسرین؟ این کتابو آقای فلانی معرفی کرد، گفت برات بخرم و این نمونه سوالارو آقای فلانی داد و اینا جوابای سوالاییه که پرسیده بودی و"
بابا؟ روزت مبارک