۱۸۲۶- مزهاش چقدر تلخ بود مامان
من قبل از اینکه دانشجو بشم، ماهی یه لیوان چایی هم نمیخوردم. تو خوابگاه بود که چایخور شدم و نهتنها چای که به نسکافه و کاپوچینو (از این فوریا که تو آبجوش میریختی میخوردی) هم معتاد شدم. در این حد که همیشه تو کیفم یه فلاسک آبجوش داشتم و چندتا چای کیسهای و نسکافه و کاپوچینو. قبل کلاس و بعد کلاس و حتی گاهی وسط کلاس! میخوردمشون. وقتایی هم که با دوستام میرفتیم بیرون، بقیه آبمیوه و بستنی سفارش میدادن و اونی که دلش قهوه میخواست من بودم (ارجاع به پست کافه ایل).
معمولاً همۀ خریدای خونه با منه و معمولاً هم اینترنتی میخرم. این معمولنی که میگم فیالواقع ۹۹ درصده. اون روز که رفته بودیم دکتر، تو فاصلهای که منتظر تشریففرمایی دکتر بودیم به بابا گفتم نسکافههامونم داره تموم میشه و همین نزدیکیا یه فروشگاه هست. از اونجا یه بسته بگیره. قبل از اون، دو بستۀ پنجاهتایی از با سلام! گرفته بودم و رسیده بودیم به تهدیگش. رفت و دیدم با چند بسته قهوۀ فوری و کاپوچینو و اسپرسو و چای و زیتون و پاپکورن و یه سری خرتوپرت برگشته. فرصتی که برای خرید حضوری پیش اومده بود رو غنیمت شمرده بود و هر چی لازم داشتیم و نداشتیم برداشته بود. نگاه به بستۀ قهوهها کردم و گفتم ولی ما که دستگاه اسپرسوساز نداریم! من قهوۀ معمولی خواسته بودم که تو قهوهجوش و قوری هم بشه درستش کرد. گزینههای پشت بسته رو نشونش دادم و گفتم ببین ۹ روش برای درست کردن قهوه هست که اینا اینجا موکاپات و اسپرسوساز رو علامت زدن برای این. کلمۀ موکاپات رو اولین بار اونجا دیدم و قبلش نمیدونستم چیه. یکی از ویژگیهای بابام موقع خرید اینه که نه کاری به اسمش داره نه تاریخ نه قیمت نه هیچی. برعکس من که تمام اطلاعات روی بستهبندی رو میخونم و نظرات خریداران رو بررسی میکنم. اومدیم خونه و به برادرم گفتم در اقدامی پیشبینینشده اسپرسو خریدیم ولی دستگاهشو نداریم درستش کنیم. گفت خب از دیجیکالا میخریم. قیمتا رو نشونش دادم و گفتم وُسعمون به روگازیش میرسه نه دستگاه چندمیلیونی اسپرسوساز. قرار شد یکی از همین روگازیا رو برداریم. رسماً داشتیم برای دکمهمون لباس میدوختیم. یه چندتاشو نشون کردم و امتیازها و نظراتشو بررسی کردم و فهمیدم اونایی که جنسشون استیله بهتر از آلومینیوم هستن و طعم و کیفیت قهوه رو حفظ میکنن. قیمتشونم البته یه کم بیشتره. بعد چون قیمتای بیرون دستم نبود، سری بعد که رفته بودیم دکتر (اخیراً تنمان به ناز طبیبان زودبهزود نیازمند میشه) از یه مغازه قیمت گرفتم و دیدم قیمت آلومینیومیِ کوچیکش تو مغازها از قیمت استیل بزرگ دیجیکالا بیشتره. دوباره نظرات و عکسایی که خریداران قبلی گذاشته بودن رو بررسی کردم و از دیجیکالا استیلشو سفارش دادم. یه هفته ده روز بعد با تأخیر رسید دستم. ولی نه استیل بود، نه اون اندازهای که میخواستم. مرجوع کردم و نوشتم جنس و مدلش همونی نیست که من خواسته بودم و مغایرت داره. تأیید کردن و پولمو برگردوندن. همونی که خواسته بودم با همین قیمت تو با سلام هم بود. ولی با فروشندهش که حرف زدم، گفت خریداران قبلی رضایت نداشتن و توصیه نمیکنم. گفتم حالا شما عکسشو نشون بده، شاید خریدم. گفت کوچیکه و با عکس نمیتونید تشخیص بدید. گفتم خب یه خطکشی چیزی بذارید کنارش ببینم. همچنان گفت کوچیکه. دیدم قصد فروش نداره و ضمن آرزوی موفقیت دوباره رفتم سراغ دیجیکالا و باز همون مدل رو از یه فروشگاه دیگه سفارش دادم. بعد چون زورم اومد ۴۵ تومن هم بابت پیک بدم تحویل حضوری رو زدم و خودمون رفتیم گرفتیم. مرکز پخششون نزدیک بود. از این به بعد هم میخوام همین کارو بکنم و تحویل حضوری رو بزنم.
بعد از اینکه تحقیقاتم راجع به خریدش تموم شد، شروع کردم به گوگل کردنِ نحوۀ درست کردن اسپرسو با موکاپات. چندتا فیلم آموزشی! دیدم و کلی مطلب راجع به نسبت آب به قهوه و انواع قهوه و تفاوتهاشون خوندم و امروز صبح اسپورسازو تست کردم که اگه ایرادی داشت مرجوع کنم. مثلاً یکی بود تو نظرات نوشته بود محفظهش کیپ نمیشه و سوپاپش کار نمیکنه و فلان و بهمان. اینا رو میخواستم امتحان کنم. روی بستهش نوشته بود با آبِ دمای محیط درست کنید ولی یه سریا تو فیلمای آموزشی میگفتن با آبجوش. من با آب سرد درست کردم و با شعلۀ کم یه ربع طول کشید بجوشه و وارد محفظۀ بالایی بشه. با آبجوش سریعتر آماده میشه ولی نمیدونم تأثیرش روی طعمش چقدره.
لابهلای تحقیقاتم رسیدم به داستانِ قهوۀ قجری (توش زهر میریختن که مهمانشونو بکشن یا جرئت خواستگارها رو بسنجن!). بعد یاد آهنگ قهوۀ قجری چاوشی (اونجاش که میگه «یک بار هم که آمدهای ما را، مهمان به قهوۀ قجری کردی») افتادم و یکی از آهنگای احسان خواجهامیری. پلی (پخش) کردم که همزمان با قهوهپژوهی بِشنَوَمِشون (اون موقع که فرهنگستان بودم واقعاً یه همچین گروه پژوهشیای وجود داشت و روی اصطلاحات قهوه و معادلهاشون کار میکردن). با اینکه این آهنگا را خیلی وقته دارم و هزار بار گوش کردم، ولی تازه امروز متوجه معنیِ تو قهوهت فال من نیستو! شدم. از اونجایی که قبلش احسان خواجهامیری میگه چشاتو دزدکی دیدم، منظورش از قهوه، رنگ چشمای یارشه. با چشمای قهوهای یار داشته فال میگرفته که فال خودشو تو اونا ندیده. اونجا که چاوشی میگه یک بار هم که آمدهای ما را، مهمان به قهوۀ قجری کردی هم عجیبه بهنظرم. مگه کسی که «میاد»، آدمو مهمون میکنه؟ اصولاً میزبان قهوه میده دیگه. عنوان پست هم بخشی از آهنگ مامان سینا حجازیه. آهنگ مامانش نه ها، مامان اسم آهنگشه. اونجا که میگه گفتی دنیا پُر شیرینیه مزهاش چقدر تلخ بود مامان.
بعد از اینکه اسپورسازمون با سربلندی از آزمون اسپورسازی بیرون اومد اومدم یه سر به وبلاگها بزنم و دیدم تسنیم هم راجع به قهوه نوشته. این شد که تصمیم گرفتم منم راجع به قهوه بنویسم. ماحصل تحقیقاتم این بود که قهوۀ ترک از قهوۀ فرانسه غلیظتر و از قهوه اسپرسو رقیقتره. در واقع فرانسه از همهشون کمکافئینتره و میشه تو لیوان خورد. ولی اسپورسو رو هر چقدر کم بخوری بازم زیاده و مزۀ زهرمار میده. فال قهوه رو هم با قهوۀ ترک میگیرن چون زیاد تهنشین میشه. یه شات قهوه هم معادل با یه فنجون کوچیکه. همون فنجونِ پست کافه ایل. برای درست کردن اسپرسو برای هر شات ۴۵ گرم آب لازمه و ۵ گرم قهوه. اگه بهجای آب، شیر بریزیم میشه لاته یا لته که به فرانسوی ینی شیر. اگه هم آب و هم شیر بریزیم میشه کاپوچینو. لاته و کاپوچینو از مشتقات اسپرسو هستن. ماکیاتو و آمریکانو و موکا و... هم داریم که اونا رو دیگه بلد نیستم و نخوردم و وارد جزئیاتشون نشدم و فرقشونو با بقیه نمیدونم. قهوۀ دمی و عربی و... هم داریم. برای تهیۀ هر کدوم از اینا دستگاهها و روشهای مخصوص وجود داره و اندازۀ قهوۀ آسیابشده تو هر کدوم متفاوته. برای یه سریا ریزه برای یه سریا درشته. مثلاً اسپرسو رو با موکاپات درست میکنن و باید ریز آسیاب بشه. به موکاپات اسپورساز روگازی هم میگن. برای اینکه واژۀ بیگانۀ موکاپات تو خونهمون رایج نشه، سعی میکنم اسپرسوساز روگازی صداش کنم که بقیۀ اعضای خانواده هم همینجوری صداش کنن و از زبان فارسی حفاظت کرده باشم.
اون روز که قرار بود سفارشو تحویل بدن و نیاوردن، زنگ زدیم پشتیبانی. دیدم تلفن گویاشون گزینۀ ترکی و فارسی داره. با ترکی جلو رفتیم و یه پشتیبان که معلوم بود بهسختی داره ترکی حرف میزنه و لهجۀ فارسی داره برداشت و گفت فردا میاد. با اینکه بابت بدقولیشون ناراحت بودم ولی از اینکه زبان ترکی رو هم به پشیبانی اضافه کرده بودن بسی ذوق کردم. تصمیم دارم زین پس به زبان ترکی باهاشون در ارتباط باشم که از زبان ترکی هم حفاظت کرده باشم.
اندازهش اینقدره. کنار جعبۀ دستمال کاغذی و فلاسکم گذاشتم مقایسه کنید. منظورم از شعلۀ کم هم اینه. البته گذاشتمش روی شعلهپخشکن. یه بار خواب میدیدم از یه چیزی عکس گرفتم و گذاشتم وبلاگم و تصویرم روی اون چیز منعکس شده و شما چهرهمو دیدید و فهمیدید کیام :| حالا انگار نمیدونید کیام :| لذا، موقع گرفتن عکسِ اینا حواسم بود که تصویر خودم منعکس نشه!
اینم اونیه که مرجوع کردم و چون آلومینیومی بود نمیخواستمش:
پودر قهوه رو باید بریزی اون وسط که آب از محفظۀ پایینی بیاد باهاش ترکیب بشه و برسه به محفظۀ بالایی.
اینم از پودرش. پشتش علامت زده که با چی باید درستش کنی.
+ نظر اونایی که میگن روزمرهنویسی نکنید و شرایط رو عادی جلوه ندید و اعتصاب کنید و پست انتقادی بذارید محترمه. ولی من نمیتونم. اینکه موضوع همۀ پستامو تو فضای مجازی اختصاص بدم به سیاست، مضطربم میکنه، تپش قلب میگیرم و شبا کابوس میبینم. با تحریم دیجیکالا و کلاً تحریم هم موافق نیستم. نظر اونایی که یه سری برندها رو تحریم کردن هم محترمه همچنان :)