1- یه جا استاد داره جامعهی زبانی همگن رو توضیح میده و از بچهها میخواد مثال بزنن و ملت میگن مثلاً تهران همگن نیست و یکی از بچهها میگه مثلاً تبریز همگنه و همون لحظه من در میزنم و میام تو و ملت میگن آخ آخ صاحبش اومد و منم تا میرسم میشینم و وارد بحث میشم و جامعهی اسرائیل که یه پلند سوساییتی (planned society) هست رو مثال میزنم! (و این کلاس، در طول ترم یه جوری طلسم شده بود که هیچ وقت نتونستم قبل از استاد سر کلاس حاضر باشم.)
2- یه جا بحث فرهنگ و آداب و رسومه و یکی از بچهها میگه تو شهر ما رسمه که وقتی میرن خواستگاری، از خونهی دختره یه چیز کوچیک به نیت تبرک میدزدن و یکی از بچهها میگه مامانبزرگ من یه بار متکّای خونهی دختره رو دزدیده بود :دی! (آخه متکّا؟!!!)
3- اگه یه روز خواستین از زندگیم فیلم درست کنین... تو یه سکانسی دستمو گذاشتم زیر چونهام و خیره شدم به گوشه سمت راست کلاس و استاد چند بار صدام میکنه و متوجه نمیشم. شما تو اون قسمت از فیلم هنوز نمیدونی من به چی فکر میکنم و باید تا قسمت آخر فیلم با ما همراه باشید تا دستگیرتون بشه که تو اون سکانس من به چی فکر میکردم. :دی
4- افراد قبیلهی Tukano (تاکانو) که در آمازون زندگی میکنند، اجازه ندارند با همزبانهایشان ازدواج کنند و همزبان بودن نوعی محرمیت محسوب میشود. نتیجهی چنین رسمی در این قبیلهی کوچک چند هزارنفری، چندزبانگی است. (خودم میدونم این مورد تکراریه ولی خب اون موقع که در مورد این قبیله نوشته بودم کامنتا بسته بود؛ الان بازه :دی)
5- دوزبانهی افزایشی (Additive) کسی است که با آموختن L2، زبان L1 را فراموش نمیکند اما دوزبانهی کاهشی (Subtractive)، به مرور زمان زبان L1 را فراموش میکند. بعدش استاد به من اشاره کرد و گفت این خانوم دوزبانهی افزایشیه و منم تایید کردم و خاطرهی مشهد رفتنمونو برای کلاس تعریف کردم و استادمون بسی بسیار ذوق کرد.
6- استادمون میگه هند، کشور عجیبیه و در نهایت فقر و بدبختی، مردم صبوری داره. اما ما مردمِ طلبکاری هستیم. توی هند 14 زبان رسمی وجود داره و به دلخواه مردم، آموزش داده میشه. اما در خیلی از کشورهای پیشرفته چنین دموکراسی و آزادیای حتی برای انتخاب اسم افراد هم وجود نداره.
7- استادمون میگه یه بنده خدایی بوده به اسم زنیاک شمِرگِل که شَمَرگُل! صداش میکردن :))))
8- استادمون که هفتاد و اندی سالشه و مدرک دکترا داره از کانزاس امریکا، وقتی دبیرستان بوده، تهران دو تا مدرسهی تاپ داشت که انسانی نداشتن و استادمون مجبور بوده ریاضی بخونه و استعداد ریاضی استادمون هم ضعیف بوده و غیره!
9. داشتیم در مورد مبحث کدسوییچینگ و کدمیکسینگ! حرف میزدیم و استادمون میگفت از دیدگاه جامعهشناسی، کدگزینی متکی به ساختار جامعه هست و معیار گزینشِ کد (زبان یا گونهی زبانی)، حوزهی کاربردیه. حوزهها انواع مختلف و هنجارهای خاص خودشونو دارن؛ مثلاً حوزهی خانواده، کار، آموزش، کوچه و خیابان و... که با توجه به نوع حوزه Code selection اتفاق میافتد. ینی هر جا بنا بر هنجارهای همون جا گونهی زبانیمونو انتخاب میکنیم.
ولی از دیدگاه روانشناسی اجتماعی، باید بیشتر به روندهای ذهنی و انگیزههای روانی توجه کرد تا ساختها و مقولههای اجتماعی. مثلاً اصفهانیها در تهران، بیشتر لهجه میگیرند و غلیظتر حرف میزنند، بعضی ترکها هم هیچ جوره حاضر نیستن فارسی صحبت کنن!!! :دی
دو تا از بچهها اصفهانیان و گفتن ما با تهران، رقابتهای دیگهای هم داریم و اصن چرا ما پایتخت نیستیم؟!!!
یکی از دوستانِ لُر به دفاع از بنده فرمود: البته اگه قرار باشه یه شهرِ دیگه جز تهران پایتخت باشه، تبریز هم هست و نطقش رو این جوری ادامه داد که: البته زمان احمدینژاد قرار بود ازنا و الیگودرز پایتخت بشن :دی
10. استادمون داره برخورد زبانیو توضیح میده و یکی از بچهها حالت عصبانیت و ناراحتی رو مثال میزنه و میگه هر فردِ دوزبانهای موقع خشم و ناراحتی، به زبان مادریش ابراز احساسات میکنه و اگه لهجه داشته باشه، لهجهاش غلیظتر میشه و مثلاً اگه ترک باشه، لهجهاش پررنگتر میشه. استاد اشاره کرد به من و گفت ولی این خانوم این جوری نیستن.
همکلاسیم: ما که تا حالا ایشونو عصبانی و غمگین ندیدیم! یه بار در شرایط هیجانی قرارش میدیم ببینیم چه شکلی میشه :))))
استاد: البته ما رفتارهای زبانی رو در حالت عادی بررسی میکنیم.
11. زبان اسپرانتو، یه زبان ساختگیه که بعد از جنگ جهانی اختراع شد که بچههای جنگزده و آواره که نمیتونستن باهم ارتباط برقرار کنن، یه زبان مشترک داشته باشن.
استاد دلایل عدم گسترش این زبانو پرسید و اینکه چرا به عنوان زبان میانجی پیشرفت نکرد و گفتیم یه دلیلش، رقیب قدرتمندی مثل انگلیسیه.
پرسید ینی دِلی هم دوست ندارید یادش بگیرید و گفتیم نه!
بعدش گفت اگه یه آموزشگاه اسپرانتو رو رایگان آموزش بده و ناهار هم بده و یه آموزشگاه دیگه، رایگان، انگلیسی یاد بده کدومشو شرکت میکنید؟
بچهها گفتن هیچ کدوم! :دی
استاد: من جای شما بودم میرفتم آموزشگاهی که ناهار میده ناهارمو میخوردم و میرفتم مینشستم سر کلاس این یکی آموزشگاهه :))))
12. داشتیم در مورد زبانهای میانجی و آمیخته و پیجن بحث میکردیم.
پیجن، زبان کار هست و ویژگی اصلیش اینه که زبانی میانجی در محیط کاره.
مثلاً یه کارگر انگلیسی اگه بیاد تو یه شرکت نفتی تو ایران کار کنه و نه این فارسی بلد باشه و نه مهندسامون انگلیسی بلد باشن، با 1000 تا واژهی آمیخته از دو زبان میتونن کارشونو تو محیط کار راه بندازن. این زبان، ساختار سادهای داره و جملهی شرطی و پیچیده نداره. در حد امر و نهی و اینا! پیجن اسم یه زبان خاص نیستاااا! مثلاً انگلیسی و فارسی، یا ترکیب انگلیسی و هندی، یا ترکیب عربی و فرانسوی و هر زبان دیگهای در محیط کار میتونه پیجن باشه. استادمون میخواست یه مثال ملموس بزنه برامون؛ گفت mamblomi ینی شوهر! که man belong me بوده و آمیختهای از انگلیسی و یه زبان دیگه است. (حالا این کلمه در محیط کار چه کاربردی داشته الله اعلم!)
+ دیگه این پستو آپدیت نمیکنم و بقیهشو میذارم پست بعد.