829- من عشق میکنم که تو دنبال میکنی منو، هر بار میرسی به من خوشحال میکنی منو
امشب حاج آقایِ نمازخونه در موردِ دستگیرهی دری که نجس شده میگفت اگر چیز پاکی مثلاً دستمون با دستگیرهی نجس برخورد داشته باشه و خیس باشه نجس میشه و اگر این متنجّس (دستمون!!!) با یه چیز پاک دیگه برخورد کنه اونم نجس میشه (مثلاً من با همون دستم با یکی دست بدم) و اگر دومی هم با سومی برخورد کنه سومی هم نجس میشه (مثلاً شخص دوم که من باهاش دست داده بودم بره با سومی دست بده) اما برخورد سومی و چهارمی موجب نجاست چهارمی نمیشه. ینی دیگه سوم به بعد پاکه و من از شنیدن عدد چهار به وجد اومده بودم؛ بس که این عددو دوست دارم و ذوق میکردم از یاد گرفتنِ چیزی که قبلاً بلد نبودم و نشنیده بودم تا حالا.
و عنوان، ربط مستقیمی به پست نداره؛ ولی به صورت غیرمستقیم، نشون میده نگارنده کماکان احتمالاً داره آهنگ عشقِ عارف رو گوش میده و این بیت میتونه از زبانِ نگارنده باشه برای خوانندگان وبلاگش که دارن دنبالش میکنن و حتی میتونه از زبانِ خدا باشه خطاب به نگارندهای که راه، گم که نه! اتفاقاً راهشو پیدا کرده و بعد از 8 ماه و برای دومین بار قدم رنجه کرده و نمازخونهی خوابگاه رو منوّر کرده به قدومش و اینجاست که خدا بهش میگه: هر بار میرسی به من خوشحال میکنی منو!