پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

من و مراد؛ وقتی باهم قهریم :))))

حدودای 5 صبح خوابیدم و قرار بود شش و نیم مامان زنگ بزنه بیدارم کنه

زنگ زد و بیدارم کرد و بهش گفتم یه چند دیقه دیگه هم زنگ بزن ببین بیدارم یا نه

اینو گفتم و دوباره خوابیدم :))))

هفت امید زنگ زد و اصن یادم نیست چی گفت و چی گفتم و قطع کردم خوابیدم

دوباره زنگ زدن و به هر زحمتی بود هفت و نیم خوابگاه رو به مقصد جبهه‌ی علم و دانش و مبارزه با دیو جهل و نادانی ترک نمودم و به شدت بارون میومد و چتر برنداشتم و می‌دونستم یه ربع قبل مترو و یه ربع بعد مترو راهم پیاده است ولی با چتر میونه خوبی ندارم و اصن برای همینه چترم بعد 16 سال هنوز سالمه و هنوز دارمش و دگران روند و آیند و تو همچنان که هستی (لینک)

در مواجهه با بارون دو برخورد متضاد دارم:

اگه تو خونه باشم و پشت پنجره، دلم حسابی می‌گیره و تحت این شرایط از بارون بدم میاد

ولی اگه بیرون باشم و زیر بارون و چترم نداشته باشم و حسابی خیس شم، در این صورت عاشق بارونم

مترو مسیر قائم دیر به دیر میاد و وقتی رسیدم داشت درارو می‌بست که حرکت کنه و بره و من با واگن خانوما که ابتدا و انتهای قطاره خیلی فاصله داشتم و باید تصمیم می‌گرفتم که همون جا قسمت مختلط که همه‌شون آقایون بودن سوار شم یا یه ربع بیست دیقه دیگه صبر کنم و سوار شدم و خوشحالم که نسل اون دسته از آقایونی که شرایط رو درک می‌کنن و جاشونو با آدم عوض می‌کنن منقرض نشده هنوز!

پیاده که شدم تا برسم فرهنگستان، بارون به حدی شدید شد که دم در کلاس از چادر و مانتوم آب می‌چکید، چنان که گویی از زیر دوش بیرون اومده باشم و همزمان با من یکی از بچه‌هام رسید و اوضاع اون انقدر وخیم بود که رفت از یکی از کارمندا لباس بگیره، عوض کنه

حالا تو اون هاگیرواگیر، اون شعر آهنگر که میگه باران ببار بر من و شهر و دیار من، باران ببار بر من و باغ و بهار من، باران بشوی دود و دم از آسمان شهر، باران ببر غبار غم از روزگار من مدام تو ذهنم ریپیت می‌شد!!!

مسئول پارکینگ به یکی از بچه‌ها اجازه نداده بود ماشینشو پارکینگ بذاره و بیرون گذاشته بود و یه تیکه رو پیاده اومده بود و اونم تا حدودی خیس شده بود و وقتی رفتار مسئول پارکینگو به مسئول آموزش گزارش کرد، مسئول آموزش گفت زین پس اینجا هر کی بهتون گفت بالا چشتون ابروئه بگید ما از آهنگر نامه داریم و راحت باشید کلاً :دی

اون هم‌کلاسی‌م که معلمه قبل امتحان بهم میخک داد، گفت برای کاهش استرسه و گفتم نمی‌خوام. نه اعتقاد دارم به این چیزای گیاهی و نه خوشم میاد و نه دوست دارم و... گفت بیگیر بخور باباااااااااا! سوسول!!!

گفت همه‌مون خوردیم و بخور آروم شی و منم داشتم قورتش می‌دادم که گفت بذار همون‌جوری تو دهنت باشه ولی خب من قورتش دادم! لامصب مزه‌ی داروی بی‌حسی دندونپزشکیو می‌داد



8 تا سوال بود که 7 تاشو باید جواب می‌دادیم و من اون از همه آسون‌تره رو که همه اونو جواب داده‌بودن بلد نبودم، ینی یادم نبود، ینی حتی یه جمله چرت و دری وری طور هم در موردش یادم نیومد بنویسم و به جاش به سوال بعدی جواب دادم و خداروشکر یکی از سوالات اختیاری بود!!! و یه سوال نیم نمره‌ای رو هم ناقص جواب دادم... ینی منظور سوالو متوجه نشدم، ینی این گفته بود GTT چیه و چی میگه و من نوشتم چیه ولی اینکه چی میگه رو ننوشتم و البته بلد بودم و نمی‌دونستم منظورش اینه که نظریه همگانی‌های زبان رو توضیح بدیم و GTT این نظریه رو میگه و من نمی‌دونستم این نظریه همونه که GTT میگه!

عکسامون رو برگه‌ی سوالات بود و ملت کلی ذوق کرده بودن و از اونجایی که دانشگاه سابقم از این ادا و اطوارا داشت من ذوق خاصی نداشتم نسبت به این حرکت! به هر کی یه برگه دادن و جوابارو قرار بود تو اون بنویسیم و همه همون یه برگه رو پر کردیم و تحویل دادیم و اون دختره رتبه1 که همزمان با من رسیده بود و خیس شده بود، هفت صفحه جواب نوشت! چی نوشت رو کسی نمی‌دونه، خودشم نمی‌دونه! و ما همه‌مون نیم ساعته برگه‌هامونو تحویل دادیم و اون بشرِ عجیب‌الخلقه یکی دو ساعت بعد ما تموم کرد! وی مرا یاد هم‌کلاسیای سابقم می‌ندازه! اصن روح اونا در وی حلول و شایدم هلول کرده! (چرا من املای این هلول/حلول یادم نمی‌مونه؟!)

علی‌ایُ‌حال، نیم ساعت امروز کجا و چهار پنج ساعتای دانشگاه سابق که تا شب زمان امتحانو تمدید می‌کردن کجا!!!

اون دختره که نذاشته بودن ماشینشو بذاره پارکینگ، هفته پیش کرمان بود و کلمپه آورده بود و سر جلسه کلمپه پخش شد و از اونجایی که کلمپه توش خرماست من دوست ندارم! اصن من شیرینی دوست ندارم و شکلات البته شیرینی محسوب نمیشه!


کلمپه

چه حس خوبیه ملت جزوه آدمو پرینت کنن و همه همونو بخونن!

به هر حال بعداً اگه استاد شدم :دی به کارم میان این جزوه‌ها...

اینم از امتحان پایان‌ترم اصطلاح‌شناسی

نمی‌خواستم خاطره امروزو بنویسم ولی یاد این دو تا پست افتادم و حس خوبی که الان برام دارن و 

نوشتم که حس خوب این پست هم بمونه برای فرداها! 

+ یادی از گذشته‌ها - امتحان پایان‌ترم سیسمخ

+ یادی از گذشته‌ها - امتحان پایان‌ترم کارگاه برق


۹۴/۱۰/۱۹