521- کارت ملی بابابزرگ نوه مقام معظم رهبری رو هم از نزدیک دیدم!!!
پیرو درخواست خانوم میم. مبنی بر ارائه کارنامه دوره کارشناسیم،
سهشنبه رفتم شریف و کارنامهام رو برای اِن امین بار گرفتم و
طی مکالمه تلفنی که در این باب با اَبَوی داشتم،
ایشان تاکید داشتند که چندین نسخه هم برای خودم کپی بگیرم و بعدش تحویل بدم
تاکید ویژهشونم این بود که حتماً کپی رنگی بگیرم!!!
امروز سر کلاس از بچهها آدرس انتشاراتیو پرسیدم و گفتن یه جایی هست به اسم تکثیر که تو پارکینگه
رفتم پارکینگ و
من: سلام، وقتتون به خیر، ببخشید تکثیر کجاست؟
نگهبان: سلام، برای خودت میخوای؟
من: بله
نگهبان: کجا؟
من: چی کجا؟
نگهبان: کجا میخوای بری؟
من: میخوام برم اینارو کپی کنم
نگهبان: کجا میخوای بری اینارو کپی کنی؟
من: خب اینو من الان از شما پرسیدم
نگهبان: !!!
من: خب؟
نگهبان: خانوم! شما این تاکسیو میخوای که باهاش کجا بری؟
من: تاکسی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نگهبان مات و مبهوت نگام میکرد و
من: تاکسی نه، تکثیر!!! من پرسیدم تکثیر کجاست!!!
الان صحنهای رو تصور کنید که نگهبان و من از شدت خنده داریم سرمونو میکوبیم به دیوار!
محل تکثیر رو نشونم داد و
انتهای راهرو سمت چپ بود!!!
رفتم و ضمن عرض سلام و ادب و احترام، دیدم مسئولش یه پیرمرد صد ساله است!
یه چیزی تو مایههای اینایی که متولی امامزاده یا مسجدن؛
اتفاقاً لباس و کلاهشم یه چیزی تو همین مایهها بود؛
گفتم کپی رنگی میخوام و
گفت کپی رنگی نداریم و میخواستم بگم تو رو خدااااااااااااااا! آخه اَبَوی تاکید کرده رنگی کپی کنم!
دیدم چارهای نیست و
واستاده بودم بالا سرش که یه صندلی نشونم داد و گفت بشین خسته میشی
منم نشستم که خسته نشم
بعدش یه آقاهه اومد گفت یه کپی از این کارت ملی برام بگیر سریع باس ببرم بانک
گفت کارت ملی جناب آهنگره و
جفت پا رفت تو نوبت بنده
ناسلامتی کارنامه و مدرک برق بنده قبل از کارت ملی جناب آهنگر اونجا بود!!!
هیچی دیگه
همین جوری که رو صندلی نشسته بودم انقدر سر جام وول خوردم که آخرش خودمو رسوندم به کارت ملیه
که ببینم عکسش چه جوریاس :))))
فقط میخواستم یه کم بخندم همین!
600 تومن وجه رایج مملکتم بابت 6 نسخه رونوشت تقدیم کردم و برگشتم سر کلاس
از صبم هر کیو میبینم میگم اگه بدونی کارت ملی کیو دیدم!!!
+ ینی خدا شفام میده؟