پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

515- اشک ریزان هوس دامن مادر کردم

شنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۴، ۱۲:۴۶ ق.ظ

پرسید ارزش مادّی بارت چه قدره؟ 

گفتم ینی چی؟ 

گفت این چهار تا چمدون پونصد تومن می‌ارزه؟ 

داشتم به کتابام, لباسام, کیفام, ظرفام, دستبند و ساعتم که حواسم نبود و گذاشته بودمش تو چمدون, فن لپ‌تاپ و یه مشت خرت و پرت برقی و پتو و بالشم فکر می‌کردم, اصن پونصد تومن برای چهار تا چمدون خالی هم کمه

گفتم آره پونصد تومن می‌ارزه, چه طور؟ 

گفت وقتی یه چیزی پست می‌کنی, ممکنه قطارش آتیش بگیره, هواپیما سقوط کنه, بدزدنش, گم بشه یا حالا هر اتفاق دیگه‌ای؛ اینو می‌پرسیم که الان بیمه کنیم و هزینه‌شو بگیریم که بعداً هزینه‌ی اون خسارت احتمالی رو بدیم

بابا مسافرت بود و مجبور بودم خودم اسباب و اثاثیه‌مو بیارم تهران

پستش کردم

تا برسن تهران دلم هزار راه رفت

اگه گم بشن، اگه آتیش بگیرن، اگه بدزن، اگه دیگه نبینمشون، اگه...

این اگه‌ها تا چند روز کلافه‌ام کرده بود

یه لحظه آروم و قرار نداشتم

رسیدم تهران و چند روز مهمون دوستم بودم تا خوابگاه اوکی شد و رفتم چمدونامو تحویل گرفتم

تحویل گرفتم و یه نفس راحت کشیدم

نفس راحت کشیدم و تازه اون موقع فهمیدم مامان و بابا تو این پنج سال چی کشیدن

یه دختر تنهارو فرستادن تو یه شهر غریب و اگه‌هایی که آروم و قرارو ازشون گرفته


بابا زنگ زده میگه چند وقته یادی از ما نمی‌کنیااااا

میگم بابا من که همین پریشب داشتم حماسه‌ی ذوب شدن دسته‌ی ماهیتابه‌مو برات تعریف می‌کردم؛ فقط همین یه دیشبو حرف نزدیم، دونن بیر بویون ایکی! همه‌اش دو روزه!

میخنده و میگه مادر که شدی می‌فهمی بی خبریِ دونن بیر بویون ایکی ینی چی


* عنوان از شهریار
۹۴/۰۹/۱۴
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

بابا

مامان

پسرخاله‌ی شماره‌ی 2 بابا