367- با تشکر از حاجآقا که وقتی دید دیر رسیدم، رکوع رو کش داد که رکعت اولمو به رکعت اولشون وصل کنم
از اونجایی که بیرون رفتن و نون خریدن برای من سختتر از درستکردن کیکه, داشتم برای صبونهی فردا کیک درست میکردم و دیر رسیدم برای جماعت و وقتی رسیدم دیدم دخترا از رکوع بلند شدن؛ ولی آقای حاجآقا که از صدای کفشام حضور بنده رو حس کرده بود، کماکان به ذکر اذکارش ادامه داد تا منم جوین (join) بشم :دی
داشتم دنبال یه بیت شعر و یه غزل در مورد یه موضوعی سرچ میکردم, گوگل این دخترو پیدا کرد!
فکر کنم نسیم، خواهرِ امیرحسین (طوفانِ سابق) یه همچین چیزیه
حالا هر چند مامانش همسن این بود, روسری هم سر نمیکرد ولی
بار الهی...
یه دونه از اینا لطفا ^_^
دو روزه نان استاپ دارم یه آهنگ کردی از بارزان محمودیان گوش میدم
با یه تقریب خوبی دارم کُردی یاد میگیرم فقط چون این کردیش کرد سلیمانیه عراقه, نوشتنش سخته
مضمونش اینه که انقدر نمیای نمیای وقتی میای میبینی مردم! والا!!!
همونجایی که میگه عشق پاک و زیر خاک و از این صوبتا!
اینجا کردِ سلیمانیه نداریم عایا؟!
الله چرا تشدید داره هم فردا بپرس لطفا:)