353- روی سنگ قبر آن بانو بنویسید: خودشیرینی از ویژگیهای بارز وی بود
هفتهی پیش در مورد اسمی که روی کالاهای تجاری میذارن بحث میکردیم
مثلاً صادرات کالایی به اسم صنام برای کشورای عربی, با موفقیت روبهرو نشده؛ چرا؟
چون وقتی انگلیسی مینویسی اسمش شبیه صنم (sanam) ینی بت میشه
و از نظر روانی مورد استقبال مردم عرب زبان قرار نمیگیره
یا رب چین چین, تو ژاپن!
برای اینکه به زبان ژاپنی چین چین فحشه (نمیدونم معنیش چیه, ولی خب حرف زشتیه)
حتی ژاپن برای انتخاب sony این کلمه رو با 70 زبان بررسی میکنه یه موقع بار معنایی بدی نداشته باشه
که موقع صادرات با مشکل صنام روبهرو نشه مثلاً.
اینارو استاد شماره5 میگفت
امروز استاد شماره3 قاینار خزر رو مثال زد و
از نظر آواشناسی میخواست بگه این اسم و کالا تو یه کشور اروپایی چه بازخوردی خواهد داشت
میگفت ق و خ برای یه سوییسی که مثلاً اسم ساعتشو سواچ میذاره سنگینه
دو و نیم شد و بحث نیمه تموم موند و ملت رفتن به سرویس برسن و
این جور وقتا تاااااااااازه بحث من و استاد گل میکنه
اون چیزایی که هفته پیش گفته بود بنویسم رو بردم نشونش دادم و بنده خدا داشت اینارو میخوند
و من هی حرف میزدم و رشته افکارشو پاره میکردم!
داشتم براش توضیح میدادم که نباید فقط از بعد آوایی قاینار خزر رو بررسی کنیم, معنیشم مهمه
برگههامو گذاشت رو میزش و گفت چه طور؟
گفتم مثلاً سن ایچ ینی تو بنوش, اسمی که روی نوشیدنی گذاشته میشه
قاینار یعنی جوشان, داغ, مثلاً قاینار سو ینی آب جوش
حالا اگه اسم کالاهای گرمایشی مثل آبگرمکن و بخاری رو بذاریم قاینار خزر, حس گرما رو القا میکنه
یا دونار خزر برای وسایل سرمایشی, با این توضیح که دونماخ ینی یخ زدن
استاد پرسید شما ترک فلان جایی؟
گفتم اوهوم؛ گفت میشه مثالای دیگه ای بزنید؟ گفتم آچیلان دور, پالاز موکت؛
بعد براش توضیح دادم که آچیلان اسم فاعل از آچ ماخ یعنی باز شدن و باز کردنه و ویژگی "در" هم باز شدنه
برای اینکه آچ رو بیشتر توضیح بدم آچار و آچمز رو مثال زدم که آچار یعنی چیزی که یه چیزیو باز میکنه
استاد یه جوری با علاقه گوش میداد که میخواستم تا شب براش مثال بزنم و حرف بزنم!
گفت این مز توی آچمز چیه پس؟
گفتم نفی کننده است, ینی باز نمیشه, مثل یه حالتی تو شطرنج که بهش میگن آچمز
گفت میشه اینارو جلسه بعد بنویسید بیارید سر کلاس؟
گفت اگه مثالای دیگهای هم به ذهنت رسید اضافه کن
به این میگن تکلیف تراشی :))))) یه جور خوددرگیری یا خودآزاریه :دی
با اینکه دیشب فقط 3 ساعت خوابیدم و روز قبلشم همینطور و امروز ظهرم نخوابیدم,
ولی الان با چنان ذوق و اشتیاقی دارم دنبال اسم کالاهای تجاری میگردم که تا صبم طول بکشه آخ نمیگم!
ولی امان از عربی!
پ.ن: استاد شماره1, استاد عربیه, شماره2, استاد دیکشنری!!!, شماره3 هم عشق منه :دی
انقدر به این بشر علاقه دارم که اندازه نداره, دلیلشم اینه که ملت از خودش و درسش بدشون میاد :)))
تازه چون کلاسش آخرین کلاس یکشنبه است و یکشنبه از صبح کلاس داریم, ملت سر کلاسش خستهن؛
استاد شماره3 استاد زبانشناسیه, همین که یکشنبهها بعد از کلاس باهاش بحث میکنم
شمارههای 1 و 2 و 3 آقا هستن؛ شماره 4 و 5 خانومن
شماره 5 رو خیلی دوست دارم و به همون اندازه از 4 بدم میاد
ینی اگه شما به عشق در نگاه اول اعتقاد دارید من به تنفر در نگاه اول معتقدم :دی
شماره4 زبانهای باستانیو میگه و شماره5 استاد اصطلاحاته
لزومی نداشت اینارو بگم, فقط خواستم وبلاگم یوزر فرندلی تر بشه :))))
+ در مورد اسم کالاها شمام اگه مثالی به ذهنتون رسید بگید؛ با تشکر!
نگار یوهایو رو یادم انداخت, یو ینی بشور, یوهایو ینی بشور هی بشور :)))))
+ چون word ندارم, اگه کلمهی جدید پیدا کردم همینجا به صورت کلیدواژه مینویسم که یادم نره
دریای مازندران (کاسپیان یا تپورستان ) = خزر
هایلان (؟)
آناتا
دوغ ایشملی
بار رخش
لوازم خانگی سوزان (گاز و فر و بخاری و گرمایشی بیشتر)
آبسال