313- استحیاء
صبح دوستم اسمس داده که استحیا باب استفعاله؟ بعد اون تمشی علی استحیا یعنی طوری راه میرفت که حیا به دست بیاره؟ ینی اون باب استفعال بودنش مثل بقیه جاها معنی درخواست کردن و طلب کردن میده؟ # افکار پریشان اول صبحم تو مترو
منم جواب دادم:
با سلام, شما با مرکز پاسخگویی به افکار پریشان تماس گرفتهاید, باب استفعال است و این نشان میدهد حیا اجباری نبوده و خودش میخواسته و علاقهمند بوده حیا داشته باشد, همچنین دقت کنید با حرف علی آمده است که ارتباط حیای دو طرفه را نشان میدهد و نشانه تاکید نیز میباشد. من الله توفیق!
قبلاً ها چادر برام یه پوشش مثل بقیه پوششها بود
که یه موقعهایی میذاشتمش کنار که دست و پامو نگیره (خیلی کم و به ندرت البته)
مثلا موقعی که کلاس رانندگی میرفتم یا وقتی میرفتم خونه و برمیگشتم
جاهایی مثل راهآهن و ترمینال و اینا, تو آزمایشگاه و کارگاه
و البته تو مهمونیا و عروسیای خانوادگی مقیدتر هم بودم به این قضیه
یکی از دوستام چادری شده و میگه این چادر نتیجهی هفت هشت سال فکره
هر چند تو این مدت که فکر میکرده چادری نبوده
باید اعتراف کنم که منم چند وقته چادری شدم و این چادر نتیجهی هفت هشت سال فکره
هر چند تو این مدت که فکر میکردم چادری بودم
که این سفر زیارتی اخیرم هم تو این زمینه بیتاثیر نبوده
پ.ن1: نمیدونم وقتی دیالوگامو اینجوری مینویسم قشنگتر میشه یا با اسکرین شات
پ.ن2: من دیشب گریه نمیکردم! مگه دیوانه ام گریه کنم آخه,
تازه انقدرم اسکول نیستم وقتی گریه میکنم بیام اینجا اعلان عمومی بدم,
واقعاً جدی جدی در حد چند دقیقه بارون میومد
پ.ن3: دختر خانمی که پنجاه هزار تومن پول شال میدی
خدایی یه جوری سر کن لاقل پونزده هزار تومنش رو سرت باشه
والله اسرافه خواهرم، اسراف :دی
پ.ن4: اصحاب اخلودم اون مسیحیایی بودن که پادشاه وقت اصرار میکرد یهودی بشن و
نشدن و زنده زنده تو گودال سوزوندنشون