پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

202- تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

دیشب چهارتایی پا شدیم رفتیم دکتر

بابا منو فرستاد تو مطب و بعد خودش داشت با دکتره حرف می‌زد

خودمو آماده کرده بودم اون یه چیزی بپرسه من بگم لامفهوم, من یه چیزی بگم اون بگه لامفهوم

دیدم با یکی از این چوب بستنیا و دو بسته قرص اومد تو و (بابا توضیح داده بود که سرما خوردم)

گفتم سلام و بعد از احوالپرسی به زبان شیرینی فارسی و ذوق مرگ شدن من از این بابت, 

گفت آچ آغزیوی (= باز کن دهنتو)

من: !!!

همین‌جوری که دهنم باز بود زل زده بودم تو چهره‌اش و داشتم به این فکر می‌کردم که این ترکِ کجاست؟

بعدش بابا اومد تو و دکتره پرسید نچه کیلو سان؟

گفتم 45, 46

بابا گفت اندازه یه گونی سیمانه

خندیدیم

موبایلشو درآورد و با ماشین حساب یه چیزیو حساب کرد و گفت پس این سفیکسیم 400 هارو نصف کن,

بعد رفت دیکلوفناک سدیم 25 آورد, گفت اینم فعلاً بخور اگه خوب شدی نخور معده‌ات خونریزی می‌کنه

اومدیم بیرون, تو کف این دکتره بودم

به بابا میگم اهل کجا بود؟

گفت اردبیل

گفتم آهان, علی دایی

بعد خندیدیم که الکی مثلاً با اردبیلیا مشکل داریم

با ارومیه‌ایا مشکل داریم, با اصفهانیا مشکل داریم, با تهرانیا مشکل داریم

اصن ما کلاً مشکل داریم :))))))

انقدر حواسم پرت دکتره بود (چقدرم متین و مودب بود :دی) که یادم رفت اونجا قرصامو بخورم

اومدیم بیرون, وسط خیابون یادم افتاد می‌خوام قرص بخورم و آب می‌خوام

رفتیم تو یه مغازه که مهر و سجاده می‌فروخت, خاله 80 ساله بابا بهمون سپرده حلقه یاسین بخریم

فروشنده افغانی بود

دیدم آب داره, به بابا گفتم که بهش بگه که بهم آب بده

فکر کردم لابد تو لیوان یه بار مصرف میده دیگه

اینم تو لیوان خودش داد

بنده خدا لیوانش تمیز تمیز بودااااااا ولی خب به هر حال لیوان خودش بود

گفتم میشه یه لیوان دیگه بدید؟

گفت همینو دارم ولی تازه شسته کرده بود :))))

بعد به ترکی به بابا گفتم آخه من اِو دَ سیزین لیواناردا سو ایشمرم بونون لیوانین دا سو ایچیم؟

(= آخه من تو خونه تو لیوانای شما آب نمی‌خورم تو لیوان این آب بخورم؟)

خلاصه چشامو بستم و با سلام و صلوات بر محمد و خاندان پاکش آبو خوردم و لبخند و تشکر و

چند تا چیز میزم خریدیم و اومدیم بیرون

داشتیم برمی‌گشتیم, دیدم بابا میگه این افغانی بود, ولی ترکی هم بلده

من: !!! واااااااااااای! ینی فهمید چی می‌گفتم؟!!! 

آخه چه معنی داره یه افغانی پاشه بیاد کربلا, مسلط به عربی باشه و ترکی هم بلد باشه

والا!

پ.ن1: از همون مغازه هه که روسری قرمزمو خریده بودم یه روسری سبز و سفیدم خریدم و

الان حس پرچم بودن بهم دست داده :)))))

پ.ن2: چند مغازه پایین‌تر, از یه لباس مجلسی صورتی خوشم اومد,

به بابا گفتم بریم بپرسیم قیمتش چنده

همین که مامان لباسه رو دید گفت منم میخوام

حالا بابا هم می‌گفت این که لباس خوابه از چیش خوشتون اومده

قیمتشو که پرسیدیم, یه عدد نجومی و گزافی گفت که دهنمو وا مونده بود!!!

حالا تا صبح به لباس خوابه می‌خندیدم و به بابا می‌گفتم هنوزم معتقدی لباس خواب بود؟

پ.ن3: دکتره گفت آبلیمو رو با عسل بریز تو آب ولرم و هم بزن و بخور

الان دارم همین کارو می‌کنم

و به جرئت می‌تونم بگم یکی از مزخرف‌ترین طعم‌هاییه که تو عمرم تجربه کردم

۹۴/۰۵/۳۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

امید

بابا

مامان

نظرات (۲۱)

:))
نسرین یاد یه چیزی افتادم
یکی لز دوستام رفته بود مسابقات اختراعات و ابتکارات ژنو
بعد یه خانواده ای میان دم غرفه اینا پسرشون یه چیزی میپرسه
یادم نیست حالا سواله بی ربط بود یا چی
اینم برمیگرده به فارسی به همگروهیش درباره این خونواده یه سری عنایات کردن!
بعد پدره یهو برمیگرده چارتا عنایت دیگه میذاره رو عنایات این دختره، بعدم میگه از مملکت که میای بیرون، فقط به زبون همون منطقه حرف بزن، و بازم یه سری عنایات دیگه منتقل میکنه :دی

...
سفیکسیمم حواست باشه تسرین، اگر سابقه حساسیت یا اگزما داری، بهییییچ عنوان مصرف نکن
برو پنسیلین بزن ولی اینو نخور
انتی بیوتیک فوق العاده قوی ییه در این حد که تا شب خوب میشی
ولی بیچاره میشی بعدش
...
هر حرکتی م که میزنی، حتما از سرم نمکی استفاده کن که بعد به سرفه های خشک و طولانی دچار نشی
...
بهتر باشی کربلایی نسرین
پاسخ:
:)))) بیچاره دوستت
من هیچ وقت سر خود دارو نمی‌خورم
برای همین قرصارو نمیشناسم
سابقه اینایی که گفتی و نفهمیدم چی بودنو هم ندارم :دی

از آمپولم می‌ترسم

چلو پن کیلویی؟؟!!!

بابا یک بخور! جون بگیری دختر!



وای خیلی بده ادم تو مسافرت سرما بخوره:(

اخه تو اون گرما تو چطور سرما خوردی اخه؟؟!!

پاسخ:
:))))) آره


من برم قطب، از گرمازدگی میمیرم
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۹ خانم الفــــ
:)  من هنوز نتونستم پی نوشت 3 رو باور کنم :)) مزخرف ترین طعم آیا؟؟؟؟ :|   شیرازی که باشی،آبلیمو و عسل جزء لاینفک! روزهای زمستونه..اونم صبحای زود :)
پاسخ:
من تاکنون تجربه نکرده بودم
به دوستامم گفتم اونا هم موافق بودن با من
از صبح با همون یه لیوان درگیرم و تموم نمیشه لامصب
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۰۹ ماهان هاشمی
من اگر جایِ شما باشم همه‏ی اون قرص و دواهارو می‏ریختم دور، به جاش تا چند روز معجون آب و عسل و آبلیمو می‏خوردم. معجزه می‏کنه برای سرماخوردگی! :)
پاسخ:
هنوز هم معتقدم مزخرفه
از دیشب یه لیوان درست کردم از صبح با همین درگیرم
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۱:۴۶ فاطمه (خودکار بیک)
منم تبدیل شدم به یک جسم چهل و یک کیلویی!!!! 
یه قانونسم هست که میگه قطب جنوبم که بری بالاخره یکی پیدا میشه ترکی حرف بزنه... 
پاسخ:
:)))))

واسه سرماخوردگی خیلی خوبه... همین معجون آخری که نوشتی...
فک کنم توصیه ی امام رضاس...
پاسخ:
:)
سلام.
بعد از اون پست گروپ وایبر نمازخونه و حاج آقا+اون پست آرامش بخش چند روز پیش ، این بهترین پستی بود که تو این یه سال خوندم!!! 
خدا رو شکر که سرماخوردگیتون به شیرینی هرچه تمام تر به اتمام رسید! آخه تو بلاد غربت مگه میشه آدم همچین دکتری گیر بیاره؟! احسنت به این پدر فداکار!!
+تبریزیا فقط نوک دماغشونو میبینن.بایدم با همسایه هاشون مشکل داشته باشن.نداشته باشن مایه تعجبه!!!

اینا رو خیلی دوست داشتم!!
+"داشتیم برمی‌گشتیم, دیدم بابا میگه این افغانی بود, ولی ترکی هم بلده"  حسش شبیه اون وقتاییه که هواپیما داره اوج میگیره ولی یه موقعهایی اوج نمیگیره و انگار زیر آدم خالی میشه!!!
+الان حس پرچم بودن بهم دست داده !!!!!!!!!!!!!  
+"حالا بابا هم می‌گفت این که لباس خوابه از چیش خوشتون اومده" ما مردا کلا فرق لباس خواب و لباس مجلسی و لیوان و فنجون و فرش و موکت رو نمیفهمیم!!!! مشکلی دارید ؟؟!!
پاسخ:
سلام
:))) شما لطف داری، ولی ما با شما هم مشکل داریم :دی
شما آقایون فرق رنگارم نمیدونید فکر کنم در حد قرمز و سبز و آبی و زرد بلد باشید :))))))
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۲۹ شیمیست خط خطی
خیلی خوبه که خود درمانی نمی کنی :) برای داروهای گیاهی و معجون ها هم همینطور :) چرا تو ایران همه سر خود دارو مصرف می کنن و توصیه میدن؟؟؟؟ له شدم از بس به اطرافیانم تذکر دادم :/
پاسخ:
اصن یکی از سجایای اخلاقیم همین خود درمانی نکردنه
ولی اطرافیانم این طور نیستن
یاخچی:)

قبلا هم بهت گفته بودم ؟! که چقدررررر شبیه همیمم من وتو :)))))))


پاسخ:
:))))) آره میدونستم :دی
ریا نباشه من حدود سیزده سالمه و 32-33 کیلو ام !
پاسخ:
مهم اینه که تو رکورد دار کم سن و سال ترین خواننده ی اینجایی :)))
تو هم درجوابم چی گفتی؟! گفتی حواست باشه من زیاد از کسی که شبیه ام باشه خوشم نمیاد :)))))

+بهتر شدی ؟؟!
پاسخ:
یادمه

رو به موتم
۳۰ مرداد ۹۴ ، ۲۲:۲۷ مبهم الملوک
این از همان بدشانسی های محال ست 
ترکی  عربی
ابلیمو و عسل بخور انشاالله زود خوب بشی 
پاسخ:
ایشالا، ولی طعمش مزخرفه
فکر کن اگه افغانیه ترکی جوابتو میداد چی میشدی ...دیدن داشت:دی
پاسخ:
تصورشم وحشتناکه
البته من توصیه به درمان نکردم نسرین جان
اگه پزشکت این مطلبو بهت تذکر نداده، حتما بروشور مصرف این دا و رو قبل از خوردنش مطالعه کن
مخصوصا اگر پزشکت عمومی بوده
حساسیت و اگزما معادل همن تقریبا، با این تفاوت که حساسیت پوستی شدید رو میگن اگزما
یه گوگل ایمج کنی، بصری متوجه میشی

پاسخ:
مرسی
نه بابا متوجه منظورت شدم
منظورم اونایی بودن که همیشه یه داروخونه تو کیفشون دارن و خاصیت همه ی داروهارم بلدن
روسری‌های نو مبارک :)
پاسخ:
برای تو هم خریدم :دی
هم به نیت تولد هم سوغاتی
البته رنگش متین و ملایمه :دی
می دونم خوشمزه نیست ولی به لیمو ترش احتیاج داری کاش فصل لیمو شیرین بود ۲ کیلو می خوردی خوب میشدی....سفکسیم انتی بیوتیک قوی با معده پر بخور حتما
پاسخ:
دیروز نه ناهار خورده بودم نه شام
بعد اینو خوردم
رسما یه دور مردم و زنده شدم دیشب
یادم باشه اینم توضیح بدم بعدا
ای باباچند روز نبودما ...انقدر سرد و گرم شدی تا ترک خوردی ....اون درجه اسپلیت انقدر کم نکن که بعدش از سرما بلرزی....به اون اعضای بدنت رحم کن انقدر تغییر دما از ۵۰ درجه به ۱۰ درجه براشون سخته...اگه از مزه اون لیمو عسل بدت می اد جدا جدا بخورشون ...روزی ۳ تا لیمو تازه توی ۳ تا لیوان اب بریز بخور ...عسل هم ۲ تا لیوان کافیه با اب ولرم مخلوط کن بخور....میوه زیاد بخور داری انتی بیوتیک قوی میخوری یه دو روزی شیر نخور...اگه ایران بودی میگفتم ماست پروبیوتیک بخوری می دونی انتی بیوتیک ها پرز های روده رو از بین می برن اون برای جزب بهت کمک می کرد...رسیدی ایران قرص فمیلاکت بگیر بخور یه ورق کافیه...سرفه می کنی؟ صورتت درد می کنه؟یا فقط گلوت می سوزه؟سیب هم خوبه بخور 
پاسخ:
اتفاقا امروز کلی شیر خوردم :)))))
تو اینارو از کجا می‌دونی؟!!!!!!

باشه جدا جدا می‌خورم
اتفاقا عاشق عسل و آبلیموام
ولی جدا جدا

امشب کاظمینیم، نزدیک بغداد
ظهر ایشالا تبریز
انشالله به سلامت. و راحت برگردی...می دونی من از چند سالگی توی بیمارستان ها بودم...بعلاوه کتاب هاییکه می خونم و نگهداری از بابا که هر سال بیمارستان بستری میشد و عمل های جراحی مامانم و مشکلات معده و سینوس شوهرم کلا رسیدگی به اینا با من بود..توی چند تا زمینه اطلاعاتم اندازه یه دکتر فوق تخصص شده!!!تازه وقتی مجبور باشی از خودت مراقبت کنی هر چقدر بیشتر بدونی بهتر...
اخیش بالاخره بر می گردی ...بوسه بوسه
پاسخ:
:))))) چه خوب که انقدر می‌دونی

حالا چرا آخیش؟!
مسافرتم که خللی تو وبلاگ نویسیم ایجاد نکرد
تازه کلی سوژه داشتم :))))))
نه خللی ایجاد نکرد چو ن منطقه نااروم اگه برگردی خیالم راحت میشه از خطر دوری:).....اتفاقا اونجا که بودی خوب نوشتی
پاسخ:
الان 8 صبح به وقت ایران - فرودگاه بغداد :دی
افغانیه هم ترکی بلد؟؟؟؟؟؟
آقا زبونمون جهانیه خواهر.... اصن از فینگیلیش مهم تره........
:)))))))
پاسخ:
عربی بلد بودنش قابل درکه
ولی ترکی؟!!!!!!!
اره ، بهم نمیاد????
:دی

پاسخ:
ترک کجا؟!