پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۹۸۰- جاده‌نوشت

شنبه, ۳۰ تیر ۱۴۰۳، ۱۲:۵۶ ق.ظ

دارم برمی‌گردم تهران. چند روز فرهنگستان به همه مرخصی داد و چند روزم خودم گرفتم گذاشتم روش که یه سر بیام تبریز نفسی تازه کنم. لپ‌تاپم هم نیاوردم که واقعاً استراحت کنم. دو هفتهٔ اول تیرماه دو شیفت کار کردم که دو هفتهٔ آخرو مرخصی بگیرم. تنها اومدم و تنها برمی‌گردم. برادرم موند تهران و مامان رفت پیشش. منم این چند روز با بابا بودم. دندون‌پزشکی رفتم، خرید کردم، دیدنِ اقوام و آشناها هم رفتم. از دو نفر که مریض‌حال بودن هم عیادت کردم. شاید یکیشونو دیگه نبینم. دیروز از بابا خواست براش وصیت‌نامه بنویسه و به‌عنوان شاهد امضاش کنه. انگار سال‌هاست از این شهر دور بودم. به‌سختی خاطراتو یادم میارم. یادم رفته کیا مرده‌ن، کیا هنوز زنده‌ن. چند سال کرونا بینمون فاصله انداخت و بعد که اوضاع درست شد من رفتم تهران. بعضیا رو سال‌هاست که ندیدم. امسال تعطیلات نوروز هم تهران بودم و ندیدم اقوام رو.

قبل از اینکه بیام تبریز یه روز رفتم مشهد. شنبه شب با قطار رفتم و یکشنبه مشهد بودم. هفدهم. چند نفر از اقوام و آشناهامونم مشهد بودن. عزیزترین‌هاشون. بهشون زنگ زدم و به هوای اینکه می‌خوام تماس تصویری بگیرم موقعیت دقیقشونو پیدا کردم و تو حرم غافل‌گیرشون کردم. به این صورت که نشسته بودن تو صف نماز و آروم از پشت زدم روی شونه‌شون که میشه به منم جا بدین بشینم؟ مات و مبهوت فقط نگام می‌کردن. خشکشون زده بود. یکیشون از خوشحالی کم مونده بود گریه کنه. فیلمای این مهاجرت‌کرده‌هایی که یهو برمی‌گردن و خانواده‌شونو غافلگیر و خوشحال می‌کننو دیدین؟ یه همچین صحنه‌ای. یه روز بیشتر نموندم و تو همون یه روز سرما هم خوردم. نمی‌دونم چجوری تو این گرما تونستم سرما بخورم ولی خوردم. رفتم دارالشفای امام رضا. نصفه‌شب بود. مسئول داروخانه گفت این وقت شب سیستم بیمه قطعه و صبح باز میشه. آزاد حساب کرد.

محرّمِ پارسال کرج بودم. اون سالم برادرم اومده بود تبریز و من اونجا تنها بودم. نگارم تهران تنها بود. دعوتم کرد خونه‌شون که تنها نباشیم. رفتم. هر روز می‌رفتیم مسجد، برای مراسم عزاداری. یه بارم رفتیم هیئت دانشگاه شریف. در مورد کرج و خونهٔ کرج کم نوشتم تو وبلاگم. یکی از صدها اتفاق پیش‌بینی‌نشده و موقتی پارسال بود که لزومی ندیدم بهش بپردازم. 

قرار بود با بابا برگردم تهران، ولی ماشینمون به‌شدت آسیب دیده و تعمیرگاهه. اون یکی رو هم چند وقت پیش فروختیم پولشو بذاریم رو پول رهن خونه. سهل‌انگاری کردم و بلیت برگشتو نگرفتم که هر موقع خواستم برگردم حضوری برم ترمینال بلیت بگیرم. حواسم نبود که این وقت سال بلیت سخت گیر میاد. نزدیک اربعین هم کلاً گیر نمیاد. بعد از یه ساعت به این در و اون در زدن به هر زحمتی بود بابا یه بلیت پیدا کرد. گرون‌تر. از الان دلم براش تنگه تا وقتی که دوباره ببینمش.

خوابم میام و خوابم نمی‌بره. اینکه صبح برسم تهران و مستقیم برم سر کار جزو پیش‌بینی‌هام نبود. لذا کلیدای اتاق و کمد و کشوی فرهنگستانو خونه جا گذاشتم و همرام نیست. راننده هم وسط راه اون مبلغی که اضافه‌تر گرفته بودو پس داد.

۰۳/۰۴/۳۰
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

امید

بابا

مامان

نگار

نظرات (۸)

۳۰ تیر ۰۳ ، ۰۵:۰۷ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

درود و خسته نباشید

مشکل ماشین چی بوده مگه؟ واشر زده؟

اجاره‌بها هر  سال بالاتر می‌ره با تورم ولی درآمدها نه، متأسفانه همکاران ظلمی آشکار هست که در حق کارمند و کارگر می‌کنند، از اون طرف بانک آینده رو که نصف تورم به خاطر خلق پول بی‌‌پشتوانه اون بانک بوده رو دوباره کمک مالی می‌کنن😶

ان‌شاءالله عاقبتمون با این اوضاع ختم به خیر بشه.

پاسخ:
سلام.
والا یه تپه خاک سمت راست جاده بود و یه تریلی و یه ماشین سمت چپ. بابا حواسش به تریلی و اون ماشینه بود و از روی این تپه رد شد و ماشین چپ کرد :| واشرشو نمی‌دونم ولی یه دویست تومنی خرج برداشت :|

خدا عاقبتمونو داده دست خودمون. خودکرده را تدبیر نیست.
۳۰ تیر ۰۳ ، ۰۵:۴۷ مهتاب ‌‌

اگه مالکا مجبور بودن پول پیش یا رهن رو به قیمت روز دلار برگردونن، انقدر راحت و بی‌خیال اضافه‌ش نمی‌کردن😑

پاسخ:
اگه...
ببین همهٔ حقوق یه سالم (اگه خرج مسیر نمیشد و فقط پس‌انداز میشد) هم بازم برابر با مبلغی نبود که اومد روی رهن و اجاره :|

سلام . من پارسال موقع اربعین یک کار واجب تهران داشتم . توی ده دوازده روز ایام اربعین هر کاری می کردم بلیط اتوبوس و قطار پیدا کنم ، نمی شد . به هر کسی و ناکسی رو زدم ، نشد . تا بالاخره بعد از هزار بار چک کردن برنامه قطارها ، یکی بلیط گیرم اومد .

به نظر من این کار درستی نیست که تمام امکانات کشور را بذارن برای یک عده ی خاص . به نظر من ، سفر اربعین باید مثل سفر حج تمتع باشه . یعنی هر کسی با توجه به بودجه و توان مالی خودش ، بدون تکیه بر امکانات دولتی بتونه بره سفر اربعین . یعنی یا خودش ماشین کرایه کنه . یا با ماشین دوست هاش بره . یا واقعا پای پیاده بره . البته من نرفتم . ولی احتمال خیلی زیاد میدم که پیاده روی اربعین ، یک جور فیلم بازی کردن هست . اسمش پیاده روی هست ، ولی شاید 5 درصد راه شهر خود شخص تا کربلا رو پیاده برن و بقیه اش روی دوش تک تک ایرانی هاست .

من که تمام کسانی که حق من رو در این مورد خوردند ، نبخشیدم . چرا باید من اون موقع این قدر سختی بکشم به خاطر خودخواهی یک عده ؟

پاسخ:
بله باید مدیریت بشه که حقی ضایع نشه. شما هم این روزا یه کم تحملتو ببر بالا شاید اجری چیزی نصیبت شد اون دنیا.
به جای فیلم بازی کردن میشه معادل‌ها و مترادف‌هاشو به‌کار برد. مثلاً میشه گفت نمایش و نشون دادن محبت یا ارادت به امام حسین. به هر حال یه حرکت نمادین مشابه حرکت‌های نمادین دیگه‌ست. نمیشه به این خرده گرفت و با بقیه کاری نداشت. اصلاً پیاده نرن و صرفاً حضور داشته باشن هم بازم ارزشمنده.

واقعا زندگی در تهران خیلی سخته مهم تر از همه همین خونه و مسکن و هزینه ها واقعا سرسام اوره منم دوس دارم در آینده برم تهران کار کنم اونجا بالاخره کلان شهر هس اما خب تمکن مالی ندارم 🥲

پاسخ:
آره سخته. ولی اگه دوست داری و به صلاحته، ایشالا خدا امکانشو برات فراهم کنه.

سلام نسرین خوبی ؟ خدا قوت واقعا .راستی میخوای به شغل دبیری ادامه بدی ؟ استاد دانشگاه بشی خیلی عالی هست.منم تازه وارد مرحله دوم شدیم و فردا فرم وکیل سرپرست می برم کانون امضا و تایید کنند .راسش دوسه روزه شب ها خواب ندارم از استرس و اینکه از پسش بربیام .کمالگرام و هیچ وقت از خودم راضی نیستم .کاری که انجام میخوام بدم خیلی سخت گیرم نسبت به خودم و میخوام به بهترین نحو ممکن انجام شه نه صرفا رفع تکلیف. امیدوارم نوع نوشتن و نگارشم اذیتت نکنه چون تایپ تو کادر سخته 😟🥺خب من یادم رفت همین نحوه نگارش و ،،ولی بذارید با این ذ ازت یاد گرفتم 🥰

پاسخ:
سلام. احتمالاً نه. 
موفق باشی عزیزم 

الان داشتم نظرات اون پست آخر میخوندم واقعا حق داری از ادما دوری کنی منم تنهایی رو ترجیح میدم چون منم دوروزه همش دوروز میرم دارالوکاله حقوقی که همسایه امون هستن ۲۰ ساله و انور خیابون روبرو خونمون و نزدیکه .کاراموزها اونجا دوتا خانم و یه آقا که ۲۷ ۲۸ سالشه و ورودی بامن هس قبول شد خیلیی بهم بی محلی میکنن و اذیت و بی ادبی کردن دیروز .جوری که بغضم گرفته بود ولی خودم کنترل کردم چون تو این حرفه باید محکم و قوی باشم اما من روحیه ام حساس و زودرنج هس و اومدم خونه گریه کردم .واقعا حسادت و رقابت و این رفتارا نمی‌فهمم من بهشون احترام گذاشتم و بازهم خداحافظی و خسته نباشید گفتم و رفتم .فعلا صبوری میکنم تا ببینم چی میشه .باید بی توجه باشم اما واقعا نمیشه جایی که کار میکنی بهت سخت میگذره🥺از ادما بدم اومده همین دوروز .تو که یه عمری کار جمعی و گروهی کردی و کار بیرون از خونه شناخت بیشتری پیدا کردی .آدما خیلی بد شدن نسرین🖤

پاسخ:
باهاشون صحبت کن. شاید درست بشه.
۲۳ مرداد ۰۳ ، ۱۸:۲۸ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

خدا رو شکر به خیر گذشته😶

   200 میلیون تومان هم زیاده لیکن در مقابل سلامتی چیزی نیست.

پس موتور سالمه و بیشتر بدنه آسیب دیده.

سلامتی پدر و مادر همیشه ان‌شاءالله.

 

پاسخ:
بیمهٔ بدنه داریم ولی بیمه گفته خودتون درست کنید، بعداً ما می‌دیم. البته خودمون هر جایی نمی‌تونیم درست کنیم. باید اول دستمزد و قیمتا رو بیمه تأیید کنه.

مثلاً کیسه‌های هوا هر کدوم ده‌میلیونه و یک‌بارمصرف هم هست. از جلو و بغل و هر طرف باز شده و باید تعویض بشه.

نه خیلیییی حسود و عقده ای هستن من خیلی احترام گذاشتم و ادب رعایت کردم فایده نداره دیگه مجبورم مث خودشون رفتار کنم و حداقل صحبتی نکنم باهاشون .

پاسخ:
پس خدا هدایتشون کنه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">