۱۸۴۴- از هر وری دری ۲۶
۱. شنیدین میگن فلانی پدر علم فلانه؟ تو جزوۀ معنیشناسیم از زبان استادم نوشتم زبانشناسی پدران متعددی داره و فقط سوسور پدرش نیست :|
۲. اینا رم تو جزوۀ ردهشناسیم نوشته بودم و بهنظرم جالبن:
جاهایی که لازم است سریع تصمیم بگیریم و جزئیات برایمان مهم نیست، نگاه دوقطبی کمکمان میکند و جاهایی که دقت مهم است رویکرد پیوستاری. بهعنوان مثال، حیواناتی که غذای ببر هستند، هنگام دیدن یک حیوان راهراه، با توجه به اینکه ویژگی راهراه بودن، ویژگی برجستۀ ببر است تصمیم میگیرند فرار کنند یا فرار نکنند.
طبقهبندیهای افلاطون در فلسفه کاملاً دوقطبی است و در تحلیلها و دیدگاهش به پیوستار اعتقاد ندارد. در دیدگاه افلاطونی X یا عضو طبقۀ A است یا نیست. نمیتوانیم بگوییم از بعضی جهات عضو این طبقه است و از بعضی جهات نیست. گیون میگوید در دیدگاه افلاطونی degree of membership نداریم.
گیون نمایندۀ دیدگاه پیوستاری را ویتکنشتاین معرفی میکند. ویتکنشتاین کاملاً بافتمدار و کاربردمدار است، معنا را پیوستاری و معنای کلمه را مساوی کاربرد کلمه در بافت میداند، و معتقد است semantic relatedness داریم. یعنی بین اعضای یک خانواده اشتراکاتی در رابطه با مشخصههای معناییشان وجود دارد. هر کدام از این دو دیدگاهِ دوقطبی و پیوستاری فایدههای خودشان را دارند و میتوانیم برحسب هدفمان از هر کدام استفاده کنیم.
۳. یکی از موضوعاتی که استاد شمارۀ ۱۹ بهش علاقه داشت (و داره) و هفت هشت جلسه در موردش حرف زدیم «را» بود. انقدر در موردش مقاله خوندیم و تحقیق کردیم و داده جمع کردیم که اسم «را» میاد میخوام جیغ بزنم سر به کوه و بیابان بذارم. بعد از پاس کردن درس این استاد، یه شب متوجه شدم شبکۀ یک یه سریال تاریخی پخش میکنه به اسم «مستوران». هر شب حدودای ده اینا. ده بیست دقیقه بیشتر ندیدمش و متوجه نشدم چه زمان و مکانی رو روایت میکنه و موضوعش چیه ولی تاریخی و قدیمی بود. همون موقع به دیالوگاش که دقت کردم دیدم «را»ی جملههایی که فعل متعدی (گذرا) دارنو حذف کردن. رو، یا اُ هم نمیگن. کلاً علامت مفعولو ندارن. یه کم عجیب و غریب بود. یا واقعاً اون موقع اینجوری حرف میزدن یا نویسنده فکر کرده با این کار، تاریخی میشه دیالوگا. اینجوری: هیچ کس دستم نگرفت و دردم نشنید. داغ فرزند، کم جگر نمیسوزاند. ذرهذره جان پدرمان گرفت. قاتلش خوب نگاه کنید. هنوز تمامش نباختهای. ولی قبل از اسامی خاص «را» رو میگن. مثلاً: صولت را دیدم. هر بار شهابم را میبینم دلم میلرزد. تو ویکیپدیا نوشته بود این مجموعه روایتگر ماجراهایی تلفیقی از داستانهای کهن ایرانی مانند هزارویک شب، کشکول، گلستان و شاهنامه است که در جایی در ایران حدود پانصد سال پیش، در شهری به نام «زابل جان» رخ میدهد. مستوران داستانی کهن در دوران صفویان و غزنویان را روایت میکند. نمیدونم زابل جان کجای ایرانه ولی یه خانوم هم بود تو سریال که لهجۀ ترکی داشت. از این لهجههای ساختگی که میخوان نشون بدن یکی ترکه. خانومه وسط حرفاش جملات و کلمات ترکی هم استفاده میکرد. ترکیش شبیه ترکی آذربایجان شرقی و غربیِ امروزی بود. با این شواهد میشه گفت از اون موقع ما ترکی حرف میزدیم و ایران، ترکزبان داشت؟ من هنوز راجع به اینکه دقیقاً از کی زبان ما ترکی شده یا اینکه از اول ترکی بوده به قطعیت نرسیدم.
۴. من معمولاً موقع فکر کردن، فکرامو مینویسم. به جای حرف زدن مینویسم که جملات رو ببینم. نوشتن به ذهنم نظم میده و کمکم میکنه بهتر تحلیل کنم و مسئله رو حسابی بشکافم و دل و رودهشو بریزم بیرون. یادداشتهامو سریع منتشر نمیکنم. یه وقتی میبینید یه چیزی نوشتم که قید زمانش امروزه. مثلاً جمله اینه که امروز رفتم خرید. ولی منتشرش نمیکنم. یه روز بعد، دوباره میخونمش و جملات متنو جابهجا میکنم و تغییراتی میدم و باز هم منتشر نمیشه. اون جملهم هم میشه دیروز رفته بودم خرید. چند روز بعد دوباره میرم سراغش و کم و زیادش میکنم و دیروزم میشه هفتۀ پیش و ماه گذشته و پارسال و بالاخره شاید یه روزی گذاشتم وبلاگم و اینجوری شروعش کردم که چند سال پیش رفته بودم خرید، فلان شد و بهمان شد.
۵. به جملهای که همۀ حروف الفبای یه زبان رو داشته باشه میگن پانگرام. مثال انگلیسیش اینه: The quick brown fox jumps over the lazy dog که البته بعضی از حروفش چند بار تکرار شده. برای فارسی هم اینا رو داریم:
- بر اثر چنین تلقین و شستشوی مغزی جامعی، سطح و پایهٔ ذهن و فهم و نظر بعضی اشخاص واژگونه و معکوس میشود.
- در صورت حذف این چند واژه غلط به شکیل، ثابت و جامعتر ساختن پاراگراف شعر از لحاظ دوری از قافیههای اضافه کمک میشود.
- نظامیانِ رژیم، بکتاش جعفری، خشایار چنگیزی، صابر ذبیحپور، و غلامرضا طهمورث، سقط شدند.
- فقط صورت غلامرضا دژاگه، پدرزن کثیرالجهاد ذبیح شمسالواعظین چرخید.
- ضحاک ژندهپوش، غازچرانِ خبیثِ عصمتالسلطنه ظفرقندی جذام گرفت.
شما هم فکر کنید ببینید برای فارسی، جز اینا چه جملههایی میشه ساخت که همۀ سیودوتا حرفو داشته باشه و ترجیحاً هم هر حرف فقط یه بار بهکار بره نه مثل اینا که بعضی از حرفها چند بار تکرار شدن.
نکته 5 رو که خوندم، یاد دو تا آیه در قرآن افتادم که حتما با اون آشنا هستید: آیه 154 آل عمران و آیه 29 سوره فتح که تو این دو تا آیه، همه حروف عربی اومده:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»