۱۸۲۸- فعل منفی برای تأکید
یادتونه یه بار راجع به گویشهای مختلف فارسی پست گذاشته بودم و دوتا مثال از مشهدی زده بودم که اینا فعل رو منفی میگن ولی منظورشون مثبته؟ مثالهام اینا بودن:
اینقدر که شلوغ نبود، نتونستم برم تو مغازه. (منظورش اینه که خیلی شلوغ بود)
اینقدر که خسته نبودم، نتونستم انجام بدم. (منظورش اینه که خیلی خسته بودم)
یه نفرم کامنت گذاشت بود که منم میگم انقدر که بادکنکو باد نکردم؟ ترکید!
نمیدونم جز مشهدی، تو کدوم یک از گویشها و زبانهای دیگه هم اینجوریه ولی فکر کنم این ویژگی رو در زبان ترکی هم داریم. تازه کشفش کردم و اومدم اینجا ثبتش کنم :دی
چند ماه پیش، یکی برامون حلوا آورد. از این حلواها که یکی میمیره میپزن براش. از مامانم پرسیدم کی آورده؟ گفت «فریده خانمن قین آتاسی الممیشدی؟ اُنوندی». ترجمۀ دقیقش میشه «پدرشوهر فریده خانم نمرده بود؟ مال اونه».
اون روزم که رفته بودیم دکتر، یه نفر از منشی پرسید فلان چیز کجاست. منشی هم گفت «اُ ستون یُخدی پذیرش یازب؟ انون دالسندا» ترجمهش میشه «اون ستون "نیست" [که روی اون] پذیرش نوشته؟ پشت اونه».
این دوتا فعلِ منفی (نمرده بود و نیست) توجهم رو به خودشون جلب کردن و یادداشت کردم که بعداً در موردشون فکر کنم. تو فارسی معمولاً میگیم پدرشوهر فریده خانم یادته مرده بود؟ مال اونه. یا میگیم اون ستون رو میبینی یا اون ستون هست که روش پذیرش نوشته، پشت اونه. شمّ زبانیم میگه در زبان فارسی مثبت میگیم. ولی این دوتا مثالِ ترکی و کلی مثال دیگه که بعداً کشف کردم منفی هستن. شبیه اون مثالهای مشهدی. به اینا میگن استفهام تأکیدی. جملۀ پرسشی رو با فعل منفی بیان میکنیم و هدفمون تأکید روی اون موضوعه. مثال فارسیش میشه مگه به تو نگفته بودم؟ که منظور، تأکید بر گفتن مطلبه. ولی تفاوتی که مثالهای فارسی با ترکی دارن اینه که توی فارسی، این پرسشها تنها میان ولی توی ترکی یا مشهدی، با این فعلهای منفی، فاعل یا مفعول رو توصیف میکنن و بعدش یه فعل مثبت میاد. مثلاً اینجا اول روی فریده خانمی که پدرشوهرش مرده تأکید میکنیم که بعدش بگیم مال اونه. یا اول روی وجودِ ستون تأکید میکنیم که بعدش بگیم پشت اونه. توی فارسی معیار همچین مثالهایی پیدا نمیکنم و هر مثالی هم برای استفهام تأکیدی دیدم یه فعل بیشتر نداشت.
پ.ن۱. این با استفهام انکاری فرق داره. تو استفهام انکاری جملۀ پرسشی با فعل مثبت میاد که یه موضوعی رو انکار کنه. مثل این شعر: همچو نی زهری و تریاقی که دید؟ جوابش هیشکیه. یعنی هیچ کس زهر و پادزهری مانند نی ندیده.
پ.ن۲. جای این مدل پستام تو اینستاست که چهارتا استاد و همکلاسی هم باهام همفکری کنن، ولی خب فضای اونجا مناسب نیست فعلاً. گفتم حداقل اینجا بنویسم که یادم نره. شما هم اگه تو زبان و گویشتون از این مثالها دارید بگید.
ما که زبان و گویشمون با شما یکیه، ولی چند وقت پیشا یه کلیپ یزدی دیدم، اونم داشت چنین چیزی میگفت. ای بابا... جملهی دقیقش یادم نیست. ولی رفتهبود تعمیرگاه، میگفت گاز که نمیدما، نمیره! بعد تعمیرکاره هم مات و مبهوت مونده بود که خب معلومه وقتی گاز نمیدی نباید بره! سعی میکنم پیداش کنم بیام کامنت بذارم باز.