پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۸۲۸- فعل منفی برای تأکید

سه شنبه, ۱۷ آبان ۱۴۰۱، ۰۲:۰۶ ب.ظ

یادتونه یه بار راجع به گویش‌های مختلف فارسی پست گذاشته بودم و دوتا مثال از مشهدی زده بودم که اینا فعل رو منفی می‌گن ولی منظورشون مثبته؟ مثال‌هام اینا بودن:

این‌قدر که شلوغ نبود، نتونستم برم تو مغازه. (منظورش اینه که خیلی شلوغ بود)

این‌قدر که خسته نبودم، نتونستم انجام بدم. (منظورش اینه که خیلی خسته بودم)

یه نفرم کامنت گذاشت بود که منم می‌گم انقدر که بادکنکو باد نکردم؟ ترکید!

نمی‌دونم جز مشهدی، تو کدوم یک از گویش‌ها و زبان‌های دیگه هم این‌جوریه ولی فکر کنم این ویژگی رو در زبان ترکی هم داریم. تازه کشفش کردم و اومدم اینجا ثبتش کنم :دی

چند ماه پیش، یکی برامون حلوا آورد. از این حلواها که یکی می‌میره می‌پزن براش. از مامانم پرسیدم کی آورده؟ گفت «فریده خانمن قین آتاسی الممیشدی؟ اُنوندی». ترجمۀ دقیقش میشه «پدرشوهر فریده خانم نمرده بود؟ مال اونه».

اون روزم که رفته بودیم دکتر، یه نفر از منشی پرسید فلان چیز کجاست. منشی هم گفت «اُ ستون یُخدی پذیرش یازب؟ انون دالسندا» ترجمه‌ش میشه «اون ستون "نیست" [که روی اون] پذیرش نوشته؟ پشت اونه».

این دوتا فعلِ منفی (نمرده بود و نیست) توجهم رو به خودشون جلب کردن و یادداشت کردم که بعداً در موردشون فکر کنم. تو فارسی معمولاً می‌گیم پدرشوهر فریده خانم یادته مرده بود؟ مال اونه. یا می‌گیم اون ستون رو می‌بینی یا اون ستون هست که روش پذیرش نوشته، پشت اونه. شمّ زبانیم می‌گه در زبان فارسی مثبت می‌گیم. ولی این دوتا مثالِ ترکی و کلی مثال دیگه که بعداً کشف کردم منفی هستن. شبیه اون مثال‌های مشهدی. به اینا می‌گن استفهام تأکیدی. جملۀ پرسشی رو با فعل منفی بیان می‌کنیم و هدفمون تأکید روی اون موضوعه. مثال فارسیش میشه مگه به تو نگفته بودم؟ که منظور، تأکید بر گفتن مطلبه. ولی تفاوتی که مثال‌های فارسی با ترکی دارن اینه که توی فارسی، این پرسش‌ها تنها میان ولی توی ترکی یا مشهدی، با این فعل‌های منفی، فاعل یا مفعول رو توصیف می‌کنن و بعدش یه فعل مثبت میاد. مثلاً اینجا اول روی فریده خانمی که پدرشوهرش مرده تأکید می‌کنیم که بعدش بگیم مال اونه. یا اول روی وجودِ ستون تأکید می‌کنیم که بعدش بگیم پشت اونه. توی فارسی معیار همچین مثال‌هایی پیدا نمی‌کنم و هر مثالی هم برای استفهام تأکیدی دیدم یه فعل بیشتر نداشت.


پ.ن۱. این با استفهام انکاری فرق داره. تو استفهام انکاری جملۀ پرسشی با فعل مثبت میاد که یه موضوعی رو انکار کنه. مثل این شعر: همچو نی زهری و تریاقی که دید؟ جوابش هیشکیه. یعنی هیچ کس زهر و پادزهری مانند نی ندیده.

پ.ن۲. جای این مدل پستام تو اینستاست که چهارتا استاد و هم‌کلاسی هم باهام هم‌فکری کنن، ولی خب فضای اونجا مناسب نیست فعلاً. گفتم حداقل اینجا بنویسم که یادم نره. شما هم اگه تو زبان و گویشتون از این مثال‌ها دارید بگید.

۰۱/۰۸/۱۷
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

مامان

واژه‌ها

نظرات (۸)

ما که زبان و گویش‌مون با شما یکیه، ولی چند وقت پیشا یه کلیپ یزدی دیدم، اونم داشت چنین چیزی می‌گفت. ای بابا... جمله‌ی دقیقش یادم نیست. ولی رفته‌بود تعمیرگاه، می‌گفت گاز که نمیدما، نمیره! بعد تعمیرکاره هم مات و مبهوت مونده بود که خب معلومه وقتی گاز نمی‌دی نباید بره! سعی می‌کنم پیداش کنم بیام کامنت بذارم باز.

پاسخ:
مرسی که یزدی رو هم یادم انداختی. تو کانال sut دیده بودم و ذخیره کرده بودم کلیپشو اگه منظورت این باشه:

من معمولا توی حرف زدنم  خیلی خلاصه صحبت میکنم ولی توی نوشتن نه . از من بپرسن مثلا میگم پشت ستونه . هر چقدر توی نوشتن الکی اینتر میزنم و متن رو طولانی میکنم توی حرف زدن ذهنم ناخودآگاه جمله ها رو کوتاه میکنه و به این دلیل یه سکوتی همیشه حکم فرما میشه چون طرف فکر میکنه میخوام بیشتر حرف بزنم ولی من حرفم تموم شده

پاسخ:
تو کدنویسی دیدین هی آکولاد باز می‌کنن می‌رن تو بعد یکی‌یکی می‌بندن؟ من اون‌جوری حرف می‌زنم.

آره کد نویسی خیلی از زبان ها اینجوریه . من چند وقته به این نتیجه رسیدم حرف زدن با کامپیوترها از حرف زدن با اکثر آدم ها راحت تره  . یه چیز بامزه هم توی یه خبرگزاری چند روز پیش دیدم که الان متن دقیقش رو میذارم 

عزت الله ضرغامی، وزیر میراث فرهنگی: بازجوی اصلی بازداشت‌شدگان دهه هشتادی به من گفت، من یک عمر از آدم‌های درشت سیاسی بازجویی کردم اما این چند روز سخت‌ترین دوره بازجویی من بود، زیرا نه من می‌فهمم آنها چه می‌گویند و نه آنها می‌فهمند من چه می‌گویم

 

:))

 

پاسخ:
راست میگه. حتی منم زبونشونو کامل متوجه نمی‌شم :))
۱۷ آبان ۰۱ ، ۱۹:۲۴ مهدیار پردیس

یاد «افعال معکوس» برره‌ای‌ها افتادم

پاسخ:
یادش به‌خیر. 
سریال عجیبی بود.
از این طنزا بود که به فکر فرومی‌بره آدمو

یعنی چی؟ چطو شما با این ویژگی زبان آشنا نبوده‌اید تا به حال؟ :)) خیلی رایج و معموله که :)

یه جورایی شبیه (نه معادل) این مدل جمله است: "نیست من قرمه‌سبزی دوست ندارم، قیمه سفارش دادم" قسمت اول جمله خودش منفیه، ولی یه نیست اضافه هم اولش اومده.

پاسخ:
آره شبیهشه.
ببین چون من ترکی رو فقط به‌صورت گفتاری بلدم دقت نکرده بودم و آشنا نبودم. تو فارسی معیار هم زیاد استفاده نمیشه. من توی ترکی مثل آدم بی‌سواد که خوندن و نوشتن فارسی بلد نباشه و فقط بتونه حرف بزنه هستم. البته می‌تونم متن ترکی (مثل شعر) رو بخونم یا ترکی چت کنم ولی بسیار انرژی می‌بره ازم. شیوهٔ نگارششم بلد نیستم و نمی‌دونم کجا نیم‌فاصله بزنم کجا نزنم. مثلاً یه مقاله راجع به تأثیر فارسی روی ترکی نوشتم ولی هنوز مثالای ترکی رو واج‌نویسی یا آوانویسی نکردم. بلد هم نیستم :|

سلام

دقیقا همکار ترک زبانی داشتم که مال ملکان بود،همینطوری صحبت می کرد.

و یه چیز که برای من تو احوالپرسی هست،این که می پرسن "بهتری"

اولا می گفتم مگه من مریض بودم،که بهترم.

بعدا متوجه شدم‌معادل چطوری هست 

پاسخ:
سلام
«بهتری؟» همون «خوبی؟» هست.
تو دورهٔ زبان چینی شنیدم که اونا موقع احوالپرسی می‌گن ناهار خوردی؟
:)))))
۱۹ آبان ۰۱ ، ۱۱:۲۹ مصطفی فتاحی اردکانی

ما تو اردکان یه محله داریم که این منفی کردن شکل بخصوصی داره و استمراری منفی میشه (البته اگر استمراری رو درست یادم مونده باشه)
مثلا میگن: "فلانی نداره بره" به فارسی معیار میشه: "فلانی ندارد برود" که معنیش میشه: "فلانی نمی رود"
جالب اینجاس که در بسیاری از موارد این استمرار منفی واقعیه یعنی تو مثال فوق میخواد برسونه که فلانی نه تنها نمی ره بلکه نخواهد هم رفت" 

پاسخ:
چه جالب!
مرسی که گفتین.
یادم می‌مونه.

اعضای خونواده با هم ترکی حرف میزنید؟

ببین ما تهرانی ها هم داریم این مدلی. الان یادم نمیاد ولی میدونم که ما هم میگیم‌گاهی.

پاسخ:
آره ترکی حرف می‌زنیم.