پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۵۰۳- از هر وری دری ۴

پنجشنبه, ۴ دی ۱۳۹۹، ۰۵:۳۴ ب.ظ

بیر. خبر جدید و هیجان‌انگیز اینکه دندونِ چپِ پایینِ شمارۀ شِشَم هم شکست و شنبه باید زنگ بزنم یه وقتی بگیرم برم درستش کنم. دوتای قبلی هر کدوم پونصد تومن شد هزینۀ ترمیمش. اینم احتمالاً همین حدودها باشه. دیشب وقتی بیسکویت می‌خوردم شکست.

ایکی. اون کارگاه هوش مصنوعی یادتونه؟ شرکت برای عموم آزاد بود، ولی باید رزومه‌مونو می‌فرستادیم و اگه سابقه و علاقه‌مون مرتبط با کارگاه بود لینک کارگاهو می‌فرستادن. امروز روز اول کارگاه بود و تا دیشب منتظر لینک بودم و نفرستادن. اطلاعیه‌شو همکارم فرستاده بود و قرار بود یه چیزایی یاد بگیرم و تو طرحمون اجرا کنم. بهش گفتم لینکه رو دریافت نکردم. تعجب کرد. ولی به‌نظرم اگه انتخابشون اصولی بوده و واقعاً رزومه‌ها رو بررسی کردن، اشکالی نداره. بالاخره ظرفیت محدوده و نمیشه با قطعیت گفت من مناسب‌ترین فرد بودم.

اوچ. امروز تولد مریمه. چند روز پیشم تولد نرگس بود. به همین بهانه ظهر تماس تصویری گرفتیم و یک‌ونیم ساعتی گروهی باهم حرف زدیم. صحبتامون در تکمیل مباحث تماس قبلی بود. تو تماس گروهی قبلی نتایج کنکور دکتری من و کنکور کارشناسی برادر نگار اعلام نشده بود و نرگس و نگار از پروپوزال‌هاشون دفاع نکرده بودن. پروندۀ اینا رو بستیم و از مباحث جدیدی که بهش پرداختیم قانون منع تردد ساعت نُهِ شب به بعد و گرونی و خرید اینترنتی و مسافرت و مهمونی و کرونا و بسته بودن کتابخونه‌ها و نیاز مبرم من به یه سری کتاب بود که تجدید چاپ هم نمیشن بخرم. حتماً باید برم امانت بگیرم و هر بارم زنگ می‌زنم می‌گن بخش امانت تعطیله. میان‌ترما هم دارن شروع می‌شن. راجع به هیئت‌علمی شدن خودمون و دوستامون هم صحبت کردیم. قرار شد هر کدوم به جایی رسیدیم دست بقیه رو هم بگیریم همون‌جا بند کنیم.

اوچ‌یاریم. بعیده شما این دوتا کتابی که می‌خوامو داشته باشید، ولی اسمشون اینه: معناکاوی فرهاد ساسانی و از فلسفه به زبان‌شناسی چپمن ترجمۀ حسین صافی.

دُرد. نرگس گفت تو پست یلدای سال نود، اونجا که گفته بودم ما از واحد ۷۴ رفتیم و نگار و نرگس و فاطمه و فروغ اومدن رو تصحیح کنم. درستش این بود که نگار و نرگس و منیژه و زهرا و لاله و یه نرگس دیگه اومدن. بعداً منیژه و زهرا و لاله و اون یکی نرگس رفتن و فروغ و فاطمه و بهاره به جاشون اومدن. منم رفتم اون جمله رو تصحیح کردم و گفتم بیام بهتون اطلاع بدم که یه وقت داده‌های ناصحیح بهتون نداده باشم :دی

بِش. سیم‌کارت مریم رایتله. بهش گفتم ستاره ۲۳۲ مربع رو بزن هدیۀ تولدتو بگیر از رایتل. نمی‌دونست همچین کدی وجود داره. زد و دو گیگ اینترنت گرفت. گفتم به شما هم بگم، شاید برای شما هم اتفاق بیافتد.

آلتی. اون استادمون بود که ازش راضی نبودیم و نامه نوشتیم عوضش کنن؛ یادتونه؟ گفته بودیم تخصصش مرتبط به دانشکدۀ ما نیست و یکیو بیارید که باهاش تفهیم و تفاهم داشته باشیم. قبول نکردن و گفتن کسی تو دانشکدۀ خودتون همچین چیزایی رو بلد نیست که یادتون بده. من پیشنهاد دادم همین دانشجوهای پارسال و پیارسال دانشکده‌مون که این درسو گذروندن بیان تدریس کنن. ولی گویا هیچ کدوم انقدر مسلط یا علاقه‌مند به تدریس نبودن. با هم‌کلاسیم قرار گذاشتیم امسال این درسو خوب یاد بگیریم بعداً خودمون داوطلب بشیم برای تدریس تو دانشکده‌مون. این‌جوری دیگه استادی که تخصص مکانیک یا شیمی داره به دانشجوهای زبان‌شناسی روش تحقیق یاد نمیده. البته امیدوارم در آینده دانشجوهای منم نرن نامه بزنن که این استاد تخصصش برقه و تفهیم و تفاهم نداریم :))

یِدّی. یه سریالی هست به اسم بیگانه‌ای با من است که هر شب شبکۀ دو پخش میشه. من این سریالو می‌شنوم. ینی تلویزیونمون همین‌جوری که روشنه و مامان و بابا می‌بینن، منم از تو اتاقم می‌شنوم. دیشب برف میومد و کلاً تلویزیون به هم ریخت و از اون سکانس که این دختره که خودشو جای یکی دیگه جا زده گفت می‌خواد ادامۀ تحصیل بده قطع شد. بعد من دیشب خواب می‌دیدم این اومده دانشگاه و به یکی از استادهای رشتۀ پزشکی بیست تومن (دویست ریال) پول داد و یه پایان‌نامۀ آماده گرفت و رفت دفاع کنه. منم داشتم حرص می‌خوردم که فردا این دکتر بشه با کدوم سواد قراره نسخه بنویسه برای مردم. در ادامۀ خوابم رفتم به اون سایت کارگاه هوش مصنوعی و دیدم نیازی به لینک ورود نبوده و فایل‌ها رو گذاشتن برای دانلود. روی دکمۀ پلی کلیک کردم ببینم که بیدار شدم و فهمیدم ای بابا خواب موندم و به تماس تصویری تولد مریم نرسیدم. ولی این خواب موندنم هم جزو خواب بود و من هنوز خواب بودم و خواب می‌دیدم که خواب موندم. بیدار که شدم همچنان حرص می‌خوردم چجوری بعضیا مقاله و پایان‌نامه می‌خرن و چرا اصلاً کسی باید باشه که به اینا این چیزا رو بفروشه که اینا هم بتونن بخرن.

۹۹/۱۰/۰۴

نظرات (۱۸)

۰۴ دی ۹۹ ، ۱۷:۵۳ 1 بنده ی خدا

عه،منم تازه یاداون کارگاهه افتادم :/ واسه منم لینک نفرستادن.البته من تو رزومه ام چیزی در مورد هوش مصنوعی ننوشته بودم و بیشتر پایگاه داده توش بود.

ایشالا بتونین سال بالایی های خوبی باشین و دانشجوها هم راضی :دی

 

پاسخ:
امروز پایتون بود.
ایشالا :)
۰۴ دی ۹۹ ، ۱۸:۱۲ سها (اسم مستعار)

الان این پستتو دیدم.. نمیدونم منظورت از مرتبط بودن رزومه چیه.. اما کدنویسی برای خیلی رشته ها لازمه، برای رشته من که لازم بود..
بماند که انقدر کارگاه و وبینار و.. این روزا زیاد شده (به خاطر قرنطینه همه آنلاین..) که هیچ کدومو نمیرسم برم.. 

 

پ.ن. میگم تو کل خوابات و صحبتت با دوستات و.. پیرامون درس و این مسائل میچرخه :)  با اینکه همیشه میگی که زندگی برای تو همه ش درس نیست و..  کلا ایهام داره صحبتات همیشه :))

البته درس خوبه.. درس بخون :))

پاسخ:
مثلاً کسی که رشته‌ش عمران یا شیمیه مرتبط نیست، ولی اونی که برق یا کامپیوتره مرتبطه به هوش مصنوعی.

خب ببین ما راجع به مسائل دیگه هم حرف زدیم. ولی من دیگه اونا رو نمیام تو وبلاگم بنویسم که. خواب‌های غیردرسی هم می‌بینم. ولی بازم نمیام اونا رو بنویسم. مثلاً تو سکانس اول خوابم عروسی یکی از اقوام بود و موضوع سر ولخرجی و مخارج عروسیش :)) یا مثلاً امروز با دوستام راجع به خرید خونه و بچه‌داری و خونه‌داری هم حرف زدیم ولی دیگه اینا رو صلاح نمی‌بینم تو وبلاگم بهشون بپردازم. 
۰۴ دی ۹۹ ، ۱۸:۲۶ فاطمه ‌‌‌‌

می‌دونی وقتی دوره‌ی رایگان می‌ذارن طبیعیه رزومه و اینها بخوان. یه موسسه‌ی دیگه هم هست، رهنما کالج. اون که اصلا برا دوره‌هایی که می‌ذاره آزمون و مصاحبه می‌گیره :)) پارسال من تو آزمونش نمره‌ی کافی نیاوردم D: (دوره‌های یادگیری ماشینش زمستون‌هاس ولی پیگیری نکردم امسال که دیگه حضوری نیست به چه شکله).

خلاصه این یکی هم که ما رو نگرفتن :)) باید بشینیم خودمون یاد بگیریم.

پاسخ:
چه خوب :) ممنون بابت معرفی.
۰۴ دی ۹۹ ، ۱۸:۴۲ سها (اسم مستعار)

شاید بعضی رشته ها مستقیماً به هوش مصنوعی مرتبط نباشه، اما به کدنویسی که مرتبطه.. و حتی به هوش مصنوعی هم میتونه مرتبط باشه، چون این دوره زمونه همه زمینه های علمی به هم ربط دارند..
به هر حال همونطور که گفتم، امثال این قبیل دوره ها زیاده و انقدر مهم نیست.. 
اما تعجب کردم که گفتی گزینشیه.. مگه حضوریه که بخواد جا اشغال کنه؟!..

پاسخ:
بعضی فضاهای مجازی محدودیت کاربر دارن.
این چون سفارش همکارم بود ثبت‌نام کردم وگرنه با اینکه علاقه دارم اصلاً وقتشو ندارم

رفتین برف بازی جای منم بازی کنید: )

پاشین باداداش برید آدم برفی درست کنید.

پاسخ:
بی‌خیال. سرما می‌خوریم داستان میشه
۰۴ دی ۹۹ ، ۲۱:۰۲ مهرداد ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏

استاد بشین، بر علیه‌تون کودتا کنن 😀

خب، با سبقه نظم و پی‌گیری شما ،استاد خوبی می‌شین ان‌شاءالله.

علاقه دارم به هوش مصنوعی، فکر کنم ریاضیات و الگوریتم شناسی قوی بخواد ،کتابهاشون رو می‌بینم وحشت می‌کنم چیزی تو مایه‌های ((چنگ)). قطور هم هستن😨😶😶

پاسخ:
والا همین الانشم هر کی سؤال داره میاد پی‌وی از من می‌پرسه. دارم تمرین می‌کنم استادی رو. ولی به‌نظر می‌رسه اعصابِ بیشتر از یه بار توضیح دادنو ندارم :|

سلام و درود دُردونه خانوم عزیز 

 

اوچ یاریم رو ک خوندم نیشم باز شد و گفتم : "هیچ چی تو این دنیا بعید نیس" !  

من دو سه فصل ترجمه این کتاب رو پونزده شونزده سال پیش توی کتابخونه خوندم ک عنوان اصلی این کتاب  Philosophy for linguists; an introduction  میشه ! 

بگرد توی نت پیداش کن و لطفن سعی کن ب زبان اصلی بخونیش اگر گیر نیوردی بهم بگی کتاب رو از کتابخونه میارم خونه و باهات میخونم .

مکتوبی‌ کامل از تاریخ مطالعه‌ی معنا در فلسفه همراه با منابع خوب ! 

با جمله‌ی پایانی‌ت هم یاد اولین برگشتنم بعد از دهه‌ ب ایران بود ک خیلی جاها تابلوی فروش مقاله و پایان‌نامه میدیدم و تاسفی و غمی ک برای اون قشر (مدرک گراها) می‌خوردم ! 

 

شاد و سلامت باشی 

پاسخ:
سلام
اوچ‌یاریم = سه‌ونیم
کتاب اصلی رو دارم. حجمشم کمه در مقایسه با کتابای دیگه‌م. ولی کتاب تخصصی انگلیسی با کتاب رمان انگلیسی فرق داره. این کتاب فلسفه‌ست و منم با اصطلاحات فلسفی زیاد آشنا نیستم. اون فارسیه رو می‌خوام که معادل‌های فارسی رو با این تطبیق بدم. تو درس‌های دیگه هم همین مشکلو دارم. موقع ارائه و نوشتن جزوه کلی کلمۀ انگلیسی به کار می‌برم که فارسیشونو نمی‌دونم. در حالی که اگه دو تا کتاب ترجمه می‌خوندم یاد می‌گرفتم.
۰۴ دی ۹۹ ، ۲۱:۴۷ 1 بنده ی خدا

 

@سها

یسری جاها چون رایگانه و اساتیدش محدودیت زمان دارن و همچنان مصرن که وقت درست حسابی بذارن واسه کسی که میره دوره،گزینشی برخورد میکنن که هم اونایی که واقعا بدردشون میخوره بیان و هم اینکه سطح کلاس خیلی بالا پایین نباشه و دلایل این چنینی

یعنی معادل اون لغات رو توی دیکشنری اصطلاحات فلسفه هم پیدا نکردی ؟

نمیدونم بهت گفتم یا نه !

خیرِ سَرم  اولین مقطع آکادمیکم فلسفه بوده و تا الان هم علاقه‌ام ب این علم کم نشده و میخونم و اگر بپرسی (شاید) امیدوارم ک بتونم کمک‌ت بکنم ! 

 

 

پاسخ:
دیکشنری اصطلاحات فلسفه‌م کجا بود مؤمن :))
نگفته بودی
حالا من برای ارائه‌م فصل دوم که لاجیک هستو برمی‌دارم که به مدار منطقی نزدیک‌تره. برای امتحان ولی نمی‌دونم چه خاکی به سرم کنم. شاید تو فرهنگ مصوبات فرهنگستان هم یه چیزایی پیدا کنم.

منم همیشه حرص میخورم که چرا پایان نامه پولی اینقدر رایجه! حتی توی بهترین دانشگاه‌ها! آخه چرا؟؟؟ :(

پاسخ:
تو همین بلاگستان، من چند نفرو می‌شناسم پایان‌نامه‌شونو دادن یکی دیگه نوشته. یکی هم بود که برای بقیه می‌نوشت :| بین هم‌کلاسیامم چند نفر بودن که این پیشنهاد بی‌شرمانه رو دادن من براشون بنویسم یا یکیو پیدا کنم براشون بنویسه :| همین چند روز پیشم یه نفر تو گروه پیام گذاشته بود که چندتا مقاله نوشتم و با قیمت خوبی می‌فروشم :|

 

خب مومنه :)) یا باید کتابش رو بخری یا از نت کمک بگیری 

https://www.ir-translate.com/PU/Dictionary/DictionaryPage.aspx?field=39

نفهمیدم ـ فصل دوم (لاجیک) منظورت چی هست ! 

 

پاسخ:
عه چه باحاله اینجا. ممنون. قسمت اصطلاحات برقشو فرستادم برای پریسا.

فصل دوم همین کتاب چپمن، فصل منطق هست. من باید ارائه بدم این فصلو. پنج فصله، ما هم پنج نفریم. لاجیکش از همه شیرین‌تره به‌نظرم. ولی کلشو باید برای امتحان بلد باشیم. یه مبحث نچسب هم هست به اسم لوگوس. اونم باید بلد باشیم :|
۰۴ دی ۹۹ ، ۲۳:۵۷ نیمچه مهندس ...

شاید باورت نشه ولی کتاب دومی که اسم بردی رو من امروز تو پانویس یکی از کتابام دیدم.البته اسم انگلیسیش که تو کامنت ها اومده به چشمم آشنا اومد.

چیز غریبیه که فلسفه،چیزی که امروز شاید خیلیا فکر میکنن تو زندگی عادی کاربرد نداره از مباحثیه که توی تمام رشته ها وجود داره و حتی شکل شون داده.تاریخ رو شکل داده.

پاسخ:
فلسفه ملموس نیست. هر چی هست تو ذهنه و خب این با ذائقۀ من جور درنمیاد.

یه کانال تلگرامی هست کلی کتاب پی دی اف کمیاب داره. الان چک کردم از دکتر ساسانی چند تا کتاب درباره زبان‌شناسی داره اما این یکی نبود. احتمالا توی کانال‌های دیگه باشه برای دانلود. 

 

ببین امروز توی جواب یه کامنت هم نوشتم که خیلی بده وب فارسی اینقدر ضعیفه درحالی که تقریبا هر چی تا به حال نیاز داشتم تونستم به انگلیسی ازش ویدئو آموزشی پیدا کنم مخصوصا توی یوتیوب. بیشتر هم توی رشته شیمی و مسائل مربوط به فناوری از هندی‌ها کمک گرفتم. خوب میشه بچه‌هایی که الان دانشجو هستن و هم سواد بالایی دارن هم شوق آموزش توی این مسیر قدم بذارن. درآمدزایی هم میشه براشون.

 

اون که پایان نامه و مقاله می‌فروشه که قطعا به خاطر پوله. شغل باشه کسی پی چنین کار زشتی نمیره. اونی که می‌خره هم از بی‌مسئولیتی و احتمالا ضعف اعتماد به نفسه وگرنه به هر حال خوب یا بد می‌نوشت دیگه.

پاسخ:
ممنون که چک کردی اون کانالو :)
به‌نظرم یکی باید باشه که این باسوادها رو هدایت کنه و بسترو براشون فراهم کنه که آموزش بدن

برام عجیب نیست ک اینطور موضوعات برات نجسبه ! (راست مغزها بیشتر با logic سر و کار دارن)

ولی مطمئنم بعد از دکترا دیگه لوگوس (تجلی و ظهور) و ب تعبیری [عقل] برات نچسب نمی‌مونه و ....

بهرحال نسرین خانوم عزیز ـ آش خاله‌اته ، بخوری پاته ـ نخوری هم پاته ! 

از حافظه (مطمئن نیستم) تمرکز چپمن در فصل اول و دوم ب روی فیلسوفانی (راسل،نیچه،هایدگر و ....) ست ک درباره‌ی معنا ، صدق گزاره‌ها ، شرایط صدق ، منطق ، زبان ریاضی و فلسفه‌ی زبان کار کردن رو بیان میکنه و در فصل دوم بیشتر از نظریه‌های فرگه درمورد «گزاره‌ها و منطق» استفاده کرده بود .

 

پاسخ:
فقط خدا رو شکر می‌کنم کلاسا مجازیه و استادمون قیافۀ منو نمی‌بینه موقع تدریس :))
۰۵ دی ۹۹ ، ۰۰:۰۴ دچارِ فیش‌نگار

بسکویتش دندان شکن بوده!

پاسخ:
اوون دندون قبلی هم موقع خوردن آش شکست.
ترم اول یه هم‌اتاقی داشتم مسواک نداشت، ولی دندوناش خیلی محکم بودن. با دندونش گردو و پسته و بادم می‌شکست.

بیر..ایکی..اوچ!

یاد فیلم ترکی محبوبم افتادم :)))

 

پاسخ:
دُرد هم میشه چهار. دُردانه هم ینی فصل چهارم وبلاگ نسرین :دی

+ رسیدن به‌خیر. چقدر این آی‌پی بهت نمیاد :دی

چه قدر تو دقیقی...چه جالب که دردانه میشه چهار...

یه چیز جالب دیگه هم علاقه شدیدت به تمام خاطرات شریف و دانشگاه و خوابگاهه....باورم نمیشه که ما تقریبا همزمان توی همون خوابگاه بودیم و تو اینقدر ازش یاد میکنی و من اینقدر دوستش ندارم :)

+سلامت باشی...

پاسخ:
بعضی از آی‌پی‌ها ثابتن. مثلاً تو، ملیکا، جانان، و چند نفر دیگه همیشه با آی‌پی مشخصی میاید. قبلاً که کلی خوانندۀ شریفی داشتم آی‌پی‌های دانشگاه رو هم حفظ بودم و ذوق می‌کردم با دیدن اعداد و ارقامش.
من تا یه مقطعی از اونجا متنفر بودم. دوستش نداشتم. کم‌کم عاشقش شدم. اتفاقاً وقتی خاطرات یلدا رو می‌نوشتم یادت بودم. می‌گفتم میای عکسا رو می‌بینی و کلی خاطره برات زنده میشه.

البته تو خیلی با کیفیت زندگی کردی...ما خیلی خوابگاهی طوری بودیم...بعدم خیلی تو اون خوابگاه بودیم ما...کارشناسی و ارشد و یه کم برای دکترا...

پاسخ:
من از همین کیفیت هم به‌قدری ناراضی بودم که بعد از آخرین امتحان پایان ترم، چمدونمو می‌ذاشتم تو نگاهبانی خوابگاه یا دانشگاه که امتحانمو بدم و مستقیم برگردم خونه. ینی حاضر نبودم دو دیقه بیشتر تو خوابگاه بمونم. بعد می‌دیدم یه عده همهٔ تعطیلاتو می‌مونن خوابگاه.