۱۴۰۴- the
ساده از کنار اعداد رد نمیشم. گاهی خیره میشم به پلاک ماشین جلویی که چیزی یا کسی رو یادم انداخته، گاهی به قیمتها، گاهی به تاریخ انقضا، به شمارههای شناسنامه، درصد شارژ و تعداد کلمات نوشتههام توی وُرد. همین چند وقت پیش بود که برای مقالهم چکیده مینوشتم. «۱۹۹۳جمله از این ۱۴۰۰۰ جمله وامواژه دارند. تعداد وامواژههای موجود در پیکره با تکرار، ۲۴۹۲ و بدون تکرار، ۶۰۴ است که ۱۳۴ مورد از این...». آه حسرتباری کشیدم که کاش تعداد جملاتِ دارای وامواژه ۱۹۹۲ تا بود. بهنیت تاریخ تولدم. بعد خیره روی این ۲۴۹۲ و ۶۰۴ و ۱۳۴، غرق در فکر و خیال و معنا. باید چکیدههای فارسی و انگلیسی رو توی سایت مجله آپلود میکردم. قبل از اینکه بفرستم برای مجله فرستادم برای دوستم که بخونه و اگه ایراد نگارشی داره درستش کنم. سایت به تعداد کلمات ارسالی حساس بود. نباید بیشتر از ۲۵۰ کلمه استفاده میکردم. خطا داد. قبول نکرد. نوشت چکیدهٔ انگلیسی ۲۵۴ کلمه هست و باید حداکثر ۲۵۰ تا باشه. فارسیش ۲۴۵ تا بود و مضرب پنج بود. رند بود. دوستش داشتم. ۲۵۴ هم قشنگ بود. هم یکانش چهار بود، هم ۴۵ و ۵۴ معکوس هم بودن. ولی سایت اینو نمیفهمید. پاشو کرده بود تو یه کفش که حداقل چهار تا از کلماتو پاک کن. چند بار خوندمش. به همۀ جملهها و واژهها نیاز داشتم، ولی چهار نفر باید پیاده میشدن از این اتوبوس، از این آسانسور. باید اون چهار نفری رو انتخاب میکردم که حذفشون چکیدۀ فارسی رو به هم نریزه. به دوستم گفتم چی کارش کنم؟ یه نگاهی به متن انداخت و گفت به جای with the aim of بنویس for، به جای the corpus of spoken Persian بنویس spoken Persian corpus. اینجوری ۹ کلمه به ۴ کلمه تبدیل شد. یعنی ۵ کلمه کم شد و شد ۲۴۹ کلمه. مشکلم به همین سادگی و خوشمزگی حل شد و خوشحال شدم. البته خوشحالتر میشدم اگه ۲۵۰ کلمه میشد. ۲۵۰ رُنده و بیشتر از ۲۴۹ دوستش دارم. ۲۴۹ انگار یکیو کم داره. انگار یه صندلیش خالیه، انگار یکی هست که نیست، یه جای خالی داره این عدد. از دوستم تشکر کردم و برای بار آخر، متنو مرور کردیم تا اگه مشکلی نداره بفرستم برای مجله. نمیدونم برای بار چندم داشتیم میخوندیمش. گفت باید به جای gender of speakers بنویسی gender of the speakers. همیشه به دقتی که داره غبطه میخورم. با اینکه خودم آدمِ مو رو از ماست بیرون کِشندهای هستم و تجربۀ ویراستاری دارم، ولی دقتم در برابر دقت این دوستم هیچه. هیچ. چه غلطهای املایی که از توی همین پستهایی که قبل از انتشار، دهها بار میخونم و ویرایششون میکنم پیدا نکرده. the رو به جملهم اضافه کردم. هم جملهم درست شد، هم اون صندلی خالی پر شد. برای بار آخر خوندمش و به حال خوب چکیده غبطه خوردم؛ به کامل بودنش. به the فکر کردم. به theهایی که باید باشن و نیستن، به جای خالیشون.