پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۱۳۶۶- سُک‌سُک

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۰۸ ق.ظ

صفر. به دلیل ضیق شدید وقت فعلاً همینا رو داشته باشید، شاید بعداً تو یه پست دیگه مبسوط توضیح دادم ماحصل سفرم رو.

۱. من بازم دارم می‌رم تهران. قرار بود کلاهمم اگه افتاد اون ورا نرم بردارم. ولی مجبوووووورم. می‌فهمین؟ مجبوووووور. الانم با مسافرا نشستم ستایش می‌بینم و منتظر قطارم. پونصد مگم بسته گرفتم قراره با همین پونصد مگ با گزارش لحظه‌به‌لحظهٔ سفرم در خدمتتون باشم.



۲. بیست‌وپنج دقیقه بعد از پست قبلی. دارن صدامون می‌کنن بریم سوار قطار شیم 😐 همه به جز این چند نفر رفتن صف وایستادن و من منتظرم همه سوار شن من آخری باشم 😂 هنوز بیست دیقه مونده تا حرکت. برم وایستم تو صف که چی بشه. نشستم ستایشمو می‌بینم دیگه. سروصدای سالنم انقدر زیاده که فقط می‌تونم لب‌خوانی کنم بفهمم چی به چیه.



۳. من کیک و آبمیوه با طعم موز و آناناس و هلو و انگور و سیب و گلابی و گیلاس و توت فرنگی و کلاً کیک با طعم میوه و آبمیوه جز پرتقال دوست ندارم. خب؟ تو این ده سالی که هی میرم میام حسرت به دل موندم یه بار تو قطار آب‌پرتقال یا شیرکاکائو یا کیک شکلاتی بدن. خب مگه پولشو نمی‌گیرین؟ بذارین طعمشو خودمون انتخاب کنیم دیگه. اه. از مسئولین خواهشمندم رسیدگی کنن.



۴. اومدم فرهنگستان، جلسهٔ تصویب واژه‌ها. بعدشم با استاد راهنما و مشاورم جلسه دارم. برای هردوشون نوقا آوردم‌. اون برند یادتونه سر معادل فارسیش درگیر بودن؟ هنوووووووز درگیرن. هنوووووووز تصویب نشده معادلش. هر کی یه چیزی میگه. یه عده میگن همین برندو تصویب کنید، یه عده دارن واژهٔ جدید می‌سازن‌، دکتر حدادم میگه بذارید بمونه نه برندو تصویب کنیم نه کلمهٔ جدید بسازید. فعلا یه ساعته که به توافق نرسیدن.



۵. منتظر استادهامم. به‌نظرم فرایند و روند هر پایان‌نامه‌ای باید یه دکمهٔ غلط کردم داشته باشه، که اونو بزنی برگردی به روزی که پروپوزال نوشتی و استادهاتو مشخص کردی و طرح اولیه رو تحویل دادی. که اون دکمه رو بزنی و طرح سنگین و پیچیده برنداری که مجبور نشی شونصد بار بیای بری و بیای بری و بیای و بری



۶. دوستم میگه تو بیای تهران نری شریف گویا رفتی قم و جمکرانو زیارت نکردی. هیچی دیگه. الان اومدم شریف ببینم چه خبره 😂😜



۷. اینجا مسجد دانشگاهه و بنده از ظهر با جمعی از صحابه عمود بر راستای قبله نشسته و ایستاده و حتی دراز کشیده بودیم و تحقیق می‌کردیم و مقاله می‌نوشتیم و من یتیشمیشدیم مقالنین شیرین یرینه کی یهو چراغا رو خاموش کردن کردن و به زبان بی‌زبانی گفتن شب شده و جل و پلاسمونو جمع کنیم بریم خونه‌هامون. که خب البته من بی‌خانمان محسوب میشم و دارم می‌رم خونهٔ دخترخالهٔ ابوی. آقا من که فردا صبح دوباره می‌خوام بیام نمیشه تو همین مسجد بخوابم؟! کی حالا حوصله داره از‌ این سر شهر پاشه بره اون سر شهر، دوباره صبح از اون سر شهر بیاد این سر شهر :(



۸. صبح اینا رو از دست‌فروش سر کوچه گرفتم. سیزده تا گرفتم. الان اومدم دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف‌ و همین‌جوری که منتظر استادمم، جدولای اینارم حل می‌کنم خوابم نبره. ببینید جغداش چه بامزه‌ن. دارم می‌شمرم ببینم چند تان. بعدشم قراره برم یه جلسهٔ فوق تخصصی پیرامون اجراسازی مدل پویایی‌شناسی سیستم با استادم داشته باشم و امیدوارم اونجا مغزم یهو ایستی سُیوخ نشه 😂😜



۹. مثلا یه جوری عکس گرفتم که معلوم باشه تو اتوبوسم و رو صندلی نشستم و کیف بغلمه. از اتفاقات بسیار نادری که هر دویست‌هزار سال رخ میده اینه که تو مترو یا بی‌آرتی من جا برای‌ نشستن پیدا کنم و فرد مسن و ناتوان هم سر پا نباشه که بشینم و عذاب وجدان بگیرم که اون ایستاده. و اکنون این اتفاق میمون و مبارک به وقوع پیوسته و بعد از اینکه سوار شدم یه خانومه پیاده شد و جاشو داد به من. و اومدم این لحظهٔ تاریخیِ نشستنم روی صندلی رو در تاریخ ثبت کنم. الان از شادی این جلوس در پوست خود نمی‌گنجم و از خستگی دارم بیهوش می‌شم.



۱۰. اینجا نوشته مزمز انتخاب کسانی است که از فرهنگ غذایی بالایی برخوردار بوده و به سلامت و کیفیت تغذیهٔ خود اهمیت می‌‌دهند. ولی در واقع مزمز انتخاب کسانی هست که دو روز میان مهمان خوابگاه باشن و هر چی کابینتای آشپزخونه رو زیرورو و کندوکاو می‌کنن یه دونه کبریتم پیدا نمی‌کنن و فندکم ندارن و حال هم ندارن برن بخرن بیان باهاش غذا گرم کنن و چاره‌ای جز این ندارن که فعلا برای ناهار همین مزمزو بخورن تا شب ببینن چی میشه. مزمز تنها انتخابشونه در واقع. حالا خوبه برای آب اون یارو آب‌سردکن و آب‌گرم‌کنی که در گوشهٔ تصویر می‌بینید هست، وگرنه با آب شیر باید چایی درست می‌کردم.



۷+۴. لابه‌لای پستام اپلیکیشن‌های زیادی رو تا حالا معرفی کردم. امشبم می‌خوام اپ سُک‌سُک رو معرفی کنم. این اپ به درد مادران و پدران! می‌خوره. ابتدا باید برید سایت سُک‌سُک و از اونجا اپ رو دانلود کنید. سپس کتاب‌های رنگ‌آمیزی و هوش و سرگرمی و قصه‌های سُک‌سُک رو بخرید و با اپ ازشون عکس بگیرید تا از طریق اون عکس، ویدئوی کتابا رو که حجم کمی هم داره لود کنید. می‌تونید هم لود نکنید و کتابو خالی خالی بخونید برای بچه‌هاتون. چون شما الان هیچ کدوم از کتابا رو ندارین، من به نیابت از شما اینو گرفتم دستم. از صفحۀ نمایش لپ‌تاپ من، با اون اپ از این کتاب عکس بگیرید ببینید چی میشه.


۹۸/۰۷/۲۴