عید تا عید ۳۵ (رمز: ن****) شریف
انقضای کارت بانکیم تموم شده بود. چون کارتم با کارت اهدای عضوم یکیه گفتم از تهران بگیرم. فکر کردم شاید تبریز از این کارتا نداشته باشه. رفتم تمدیدش کنم. فرمو امضا کردم تحویل کارمنده دادم. گفت امضات این نیست. گفتم ده ساله امضام همینه. گفت اینجا این ثبت نشده. گفتم بعیده پرنده رو برای بانک ثبت کرده باشم. ولی اونم زدم. گفت اینم نیست. قدیما یه امضای هنری برای انشا و نقاشی و اینا داشتم شبیه تنگ ماهی. اونو زدم. گفت اونم نیست. گفتم من امضای دیگهای ندارم آخه. بعد گفتم شاید چون بابا زمان مدرسه برام این حسابو باز کرده، امضای خودشو زده جای من. شبیه امضای بابا رو زدم گفت اونم نیست. گفتم شاید بابا جای من یه بیضی کشیده. بیضی هم نبود. دیگه اعصابم خطخطی شد گفتم نخواستم اصلا. تندیس و جام بلورین و اسکار قانونمداری رو تقدیم کارمنده کردم برگشتم.
داشتم با مترو میرفتم شریف. روی پلههای برقی خروجی متروی حبیباله بودم که مامان زنگ زد و چیزی خواست که تو لپتاپم بود. درخواستش فوری بود. دنبال یه جایی میگشتم که بشینم و لپتاپمو روشن کنم. اینجا رو کنار متروی حبیباله کشف کردم. اسمشو نمیدونم، ولی چند تا شهید گمنام اینجا هستن. از سمت آزادی، دویست سیصد متر بعد شریفه. خلوت و خنک و باصفاست. یه خانومه هم بود میگفت نذر کرده بوده و به حاجتش رسیده و حالا اومده ادا کنه نذرشو. نمک نذر کرده بود.
سالن مطالعۀ دانشکدۀ سابقم نشستم به صفحۀ تقدیم پایاننامۀ ارشدم میاندیشم.
توی سورهٔ فرقان یه آیه هست که میگه یَا وَیْلَتَى لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا. معنیش اینه که واى بر من، کاش فلانى را دوست خود نگرفته بودم. این آیه برای وقتیه که یکی رو وارد دایرهٔ روابطت میکنی و تهش، حالا یا این دنیا یا اون دنیا پشیمون میشی که کاش باهاش دوست نمیشدم و حتی کاش هیچ وقت باهاش آشنا نمیشدم. من خیلی به این آیه فکر میکنم. تقریباً همیشه و در اولین برخوردم با آدما همین آیه یادم میاد و ابتدای هر ارتباطی تهشو پیشبینی میکنم و خیلی وقتا قید رفاقت با خیلیا رو میزنم. ظهر نشسته بودم تو حیاط مسجد دانشگاه سابقم و تکیه داده بودم یه سنگ مزار شهدای گمنام. نمیدونم این قسمت از حیاط کی تأسیس شده و چند تا شهید اینجان و از کی اینجان، ولی هر چی فکر میکنم یادم نمیاد دورۀ کارشناسیم دیده باشمشون، یا عکسی، خاطرهای از این بخش از حیاط داشته باشم. ولی بعد از فارغالتحصیلیم، هر بار که رفتم شریف، اگر عجله داشتم به یک فاتحه اکتفا کردم و اگر نه چند دقیقهای نشستم و رو به سمت حوض، آدما رو تماشا کردم. اون روزم تکیه داده بودم و فکر میکردم چرا اینجام؟ اینجا چی کار میکنم من؟ صدای اذان که پیچید، بلند شدم برای وضو و نماز. دم در ورودی از دور فریدو دیدم. همکلاسیای که دورۀ کارشناسی یکی دو درس مشترک بیشتر باهم نداشتیم و منو نمیشناخت. اما من خوب میشناختمش. دبیرستان، مدرسههامون همسایهٔ دیواربهدیوار هم بود و از دوستان هممدرسهایم بود. ۹ سال پیش وقتی مهسا که یه دانشگاه دیگه قبول شده بود گفت فلانی تو کلاس شماست و کمکی چیزی لازم داشتی پسر خوبیه، گفتم آره، ردیف آخر میشینه. اما هیچ وقت بهش نزدیک نشدم. ارتباطش با دخترا خیلی خوب بود. با همین هممدرسهایم و تیمشون گردش و کوه میرفتن و زمانی که فیسبوک داشتم بارها عکسای دورهمیاشونو لایک کرده بودم. ولی نمیشناخت منو. ظهر وقتی تو مسجد دیدمش تعجب کردم که هنوز ایرانه. یادم افتاد که پیشتر هم درست موقع اذان تو حیاط مسجد دیده بودمش. چندین بار دیده بودمش. و هر بار همین جا، دم در مسجد. تو دلم گفتم ینی اونم نماز میخونه؟ کسی که موقع نماز تو حیاط مسجد در حال عزیمت به سمت ورودی آقایان باشه، احتمالاً برای نماز اومده دیگه. اون لحظه با خودم گفتم واى بر من، کاش فلانى را دوست خود گرفته بودم. آخه من دوستی که نماز بخونه کم دارم.
توی مسجد نشسته بودم و سرم گرم لپتاپم بود که یه دختر با نوزادش اومد و شیرش داد و رفت یه گوشه نشست یه کم درس بخونه. دیگه حواسم بهش نبود. عصر که بلند شدم برم دیدم خوابه و کوچولوشم کنار خودش خوابونده. تصویر بسیار شیرینی بود. حاضر بودم همۀ اعتبار علمیمو با اون بچه عوض کنم.
لپتاپم جلوم بود و داشتم مقاله میخوندم، فیلم میدیدم، و با اینکه دلم میخواست آهنگ هم گوش بدم نمیدادم. من از اوناش نیستم که موسیقی رو حرام میدونن، ولی یکی موقع اذان، یکی هم تو مسجد آهنگ گوش نمیدم. بعد همینجوری که تو عالم خودم بودم و غرق در تفکر و هپروت، دیدم یه سوسکی از کنار لپتاپم رد شد و داره میاد سمتم. بلند شدم وایستادم و دختری که کنارم خوابیده بود رو بیدار کردم گفتم اگه از سوسک میترسی برخیز! پست اینستام، در همین راستا:
ساعت ۳، من و سوسک مسجد دانشگاه صنعتی شریف همین الان یهویی :| چرا خدا باید یه همچین موجود زشت و کریهالمنظر و ترسناکی رو خلق کنه؟ نمیشد رنگش حداقل صورتی بود؟ اگه من الان خواب بودم و این میرفت تو دهنم کی پاسخگو بود؟ چرا مسئولین رسیدگی نمیکنن؟!
+ امروز دوشنبۀ آخر ماهه. کد ستاره ۱۰۰ ستارۀ ۶۴ ستاره ۱ مربع رو بزنین از همراه اول اینترنت هدیه بگیرید. اعتباری و دائمی هم فرقی نمیکنه. من دو گیگ گرفتم :|