پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

اصلاً حسین جنس غمش فرق می‌کند
پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
  • ۹ مرداد ۰۴، ۰۴:۵۰ - اقای ‌ میم
    ممنونم
آنچه گذشت

۲۰۲۳- از هر وری دری (قسمت ۶۷)

۱۶ خرداد ۱۴۰۴، ۰۶:۴۶ ب.ظ

۱۴. اولین بار که پشت میکروفن قرار گرفتم که برای جماعتی صحبت کنم هفت سالم بود. چهل‌تا حدیث کوتاه و ساده را قرار بود حفظ کنیم و سر صف، از حفظ بخوانیم. وقتی پشت میکروفن رفتم و جمعیت را دیدم، زبانم بند آمد. حتی حدیثِ «حسود هرگز نیاسود» که کوتاه‌ترین و آسان‌ترینشان بود هم یادم نیامد. برگشتم سر صف و جایزه را از دست دادم. بار دوم، یادم نیست به چه مناسبتی، شاید روز معلم، یک متن ادبی و چند شعر برای دانش‌آموزان که سر صف بودند خواندم. راهنمایی بودم. متوسطۀ اولِ الان. یادم هست که متن انقدر طولانی بود که اشاره کردند سریع‌تر جمع‌بندی کنم. و چون فرصت نشد شعرهایم را بخوانم، بعد از سخنرانی رفتم گریه کردم! دوستانم دلداری‌ام دادند و شعرها را در کلاس برای ایشان خواندم. سال آخر کارشناسی یک ارائه برای درس زبان تخصصی داشتیم که به زبان انگلیسی بود. مثل درس اخلاق مهندسی، تنها دختر این کلاس بودم. برای ارائۀ شفاهی هر چقدر سعی و تمرین کردم، نتوانستم به معذب بودنم در آن جمعِ ذکور! غلبه کنم و مثل چند نفر دیگر به‌صورت کتبی ارائه دادم. در دانشگاه چند ارائۀ دیگر هم داشتم، اما هیچ کدام پشت میکروفن نبود. در دورهٔ ارشد هم چند ارائهٔ کلاسی داشتم. آخرینشان هم که دفاع از پایان‌نامه بود، مجازی شد. ارائه‌های دورهٔ دکتری هم همه مجازی بود؛ جز دفاع از پروپوزال که حضوری بود. از این ارائه‌های بدون میکروفن مدرسه و دانشگاه که بگذریم، اولین بار که قرار بود برای جماعتی جز هم‌کلاسی و استادانم حرف بزنم و اصطلاحاً سخنرانی کنم آذرماه ۹۸ بود؛ کنفرانس دانشگاه فردوسی مشهد. آنجا چون کسی را نمی‌شناختم، کمتر استرس داشتم. دومین بار در فرهنگستان، به‌مناسبت هفتهٔ پژوهش و سومین بار در دانشگاه به همین مناسبت. و آخرین بار، سه هفته پیش، در یک سالن بزرگ، پشت یک میکروفن بزرگ؛ همان موجود سیاه و ترسناک. اینکه چند دقیقه همهٔ نگاه‌ها معطوف به تو باشد کمی اضطراب‌آور است. خداخدا می‌کردم برق برود یا بقیه انقدر طولانی حرف بزنند که وقت برای من که ارائه‌ام آخرین ارائه بود باقی نماند. با اینکه به موضوع مسلط بودم ولی اکراه داشتم از اینکه پشت میکروفن بروم. سختم بود. بعد از سلام و خسته نباشید و تشکر بابت فرصتی که در اختیارم گذاشته بودند، چند اسلاید که جلوتر رفتم همه چیز عادی شد. دیگر می‌توانستم ساعت‌ها برای این جماعت حرف بزنم. فوبیای آخرم حرف زدن در تلویزیون، پشت دوربینی است که مردم تماشاگرم باشند. این یکی را بعید است حالا حالاها تجربه کنم و هرگز هم دلم نمی‌خواهد تجربه‌اش کنم.

[اینجا قرار بود عکس سخنرانی‌ام را بگذارم. بیان اجازۀ انتشار عکس نمی‌دهد، من هم اصرار نمی‌کنم. خودتان تصور کنید. لحنم هم نمی‌دانم چرا انقدر رسمی است.]

بخش‌های بعدی را به‌صورت محاوره‌ای و گفتاری می‌نویسم.

۱۵. دو سال پیش که اینجا بهم پیشنهاد کار داد، با حقوق پونزده تومن جلو اومدن. بعد گفتن چون هنوز از رسالۀ دکتری دفاع نکردی سه تومن کم می‌کنیم؛ چون حقوق ارشدها دوازده تومنه. فرقی هم نمی‌کرد آزمون جامع رو دادی و از پروپوزالت دفاع کردی یا نه. بعدشم ده درصد مالیات کم کردن و عملاً موند ده تومن. گفتن بیمه نمی‌کنیم و بیمه‌ت توی همین ده تومن هست. می‌تونی خودت خودتو بیمه کنی. یه ماه بعد که نتایج استخدامی آموزش‌وپرورش اومد و در کمال ناباوری قبول شدم، قراردادو اصلاح کردن گفتن چون از اونجا قراره بیمه و رفاهیات بگیری پس پنج تومنی که بابت رفاهیات و بیمه می‌دادیم که خودت خودتو بیمه کنیو کم می‌کنیم از قرادادت ولی ساعت کار و حجم کارو کم نمی‌کنیم. هر سالم بیست درصد افزایش حقوق داریم. همون ۱۴۳ ساعت در ماهو باید بیای. این اجازه رو هم بهت می‌دیم که مثل هیئت‌علمیا تا شش عصر بمونی. اگه کمتر بمونی، به همون نسبت حقوقت کمتر میشه. آموزش‌وپرورشم با حقوق هفت تومن شروع کرد و هر سه چهار ماه یکی دو تومن گذاشت روی حکم و بالاخره رسید به پونزده تومن (بابت ۲۴ ساعت تدریس در هفته که میشه حدوداً ۱۰۰ ساعت در ماه). از اون ور، سال اول چون مدرسه دور بود، دیر می‌رسیدم به محل کار دوم و ۱۴۳ ساعتم پر نمی‌شد و دریافتیم از کار دومم کمتر می‌شد.

۱۶. دو ماه پیش، از امور مالی تماس گرفتن برای تمدید قرارداد. همون ۱۴۳ ساعت در ماه با مبلغ ده تومن. پارسال نه تومن بود؛ حالا مثلاً زیاد شده بود. امضا نکردم. به شیوه‌ای مؤدبانه گفتم در مبلغش تجدیدنظر کنن. والا سلامتی و سوادمو از سر راه نیاوردم. گفتم آموزش‌وپرورش چه رفاهیاتی داشت که دو سال پیش پنج تومن از قراردادم کم کردید؟ این ۱۴۳ ساعت در ماه هم ظاهرش ۱۴۳ ساعت هست؛ وگرنه در باطن خیلی بیشتر از اینه. همۀ اون کدها و برنامه‌نویسیا رو تو مسیر مدرسه و موقعی که مراقب امتحان بودم و تو مسیر برگشتن به خونه تو گوشی و تو ذهنم می‌نوشتم. اینا حساب نیست؟ یه وقتایی مجبور بودیم تا یازده شب بمونیم، در حالی که دستگاهشون ساعت کارمونو تا شش عصر حساب می‌کرد و اضافه کار و دورکاری هم حساب نمی‌شد. یه وقتایی بقیهٔ کارا رو می‌بردیم خونه و آخر هفته دیگه دستگاهی نبود که تو خونه برامون ساعت کار بزنه. اغلب روزا برق و اینترنت اداره قطع بود و با اینترنت گوشی کارا رو پیش می‌بردم. تا دو سه هفته پیش با لپ‌تاپ خودم کارهای اونجا رو انجام می‌دادم. دو سال لپ‌تاپ خودمو بردم و آوردم.

۱۷. دو هفته پیش قراردادو اصلاح کردن و چهار تومن گذاشتن روش. دیگه بحث نکردم و چیزی نگفتم. امضا کردم. فقط گفتم دوتا حقوقم روی هم، از اجارۀ خونهٔ شصت‌متری که توش زندگی می‌کنم هم کمتره و هر سال هم چند تومن میاد روی اجاره. امضا کردم که اون کاری که سی ساله کسی انجامش نداده رو تموم کنم. اونو به سرانجام برسونم می‌رم. می‌دونم هم تهش نمی‌گن تو انجامش دادی. به اسم خیلیای دیگه تموم میشه. ولی مهم نیست برام. اینو وقتی فهمیدم که کارهای بی‌نقصی که انجام داده بودم به اسم یکی دیگه ارائه شد و بابت کارهای ناقص و اشتباه چند نفر دیگه منی که روحم از موضوع خبر نداشتو توبیخ کردن! فرض کنید ما آشپزهای یه رستورانیم. وقتایی که مشتری از غذا خوشش میاد، یه عده هستن که میگن ما درستش کردیم. و اون عده مورد تشویق واقع میشن. وقتایی که شور و بدمزه‌ست، میگن کار فلانیه. فلانی هم منم. نکتۀ عجیب اول اینه که هم خودشون باور می‌کنن هم مشتری هم هر کسی که می‌شنوه. نکتۀ عجیب دوم هم اینه که درست کردن اون غذا با اون ظرافت و دقت رو فقط من بلدم. بعیده بیشتر از دو سه سال دوام بیارم تو همچین محیطی. هر کدوم هر روز یه جوری شگفت‌زده‌م می‌کنن با کاراشون.

۱۸. رئیس چند وقت پیش در مصاحبه‌ای دربارۀ اینکه از نگاه خودشان چه نقدی بر آن‌ها وارد است، گفته با نیروی انسانی کم، کیفیت لازم برای کشیدن بار زبان فارسی را نداریم. ما داریم در زمینۀ فرهنگ‌نویسی هم جاده احداث می‌کنیم و هم پیش می‌رویم. سالانه فراخوانی می‌دهیم تا فارغ‌التحصیلان را با فرهنگ‌نگاری آشنا کنیم اما زمانی که می‌خواهیم نیرو استخدام کنیم، سازمان اداری استخدامی می‌گوید دولت باید کوچک شود و برای استخدام یک نیرو باید از هفت‌ خان رستم بگذریم. رشتۀ مطالعات واژه‌گزینی و اصطلاح‌شناسی را در دورۀ کارشناسی ارشد ایجاد کردیم، اما نمی‌توانیم فارغ‌التحصیلان این رشته را جذب کنیم، حتی نمی‌توانیم جایگزین نیروهای بازنشسته‌مان بکنیم. اگر می‌خواهید دولت را کوچک کنید نباید تمام دستگاه‌ها را یک‌جا کوچک کنید بلکه از رشد بی‌رویۀ برخی از دستگاه‌ها، جلوگیری کنید. نمی‌خواهم فرافکنی کنم اما دست و بالمان باز نیست.

اینو راست میگه.

۱۹. کار تصحیح برگه‌های نهایی تموم شد. چون ۶۵تا دانش‌آموز یازدهمی (نهایی) داشتم، باید حداقل ۶۵تا تصحیح می‌کردم. تصحیح برگه‌ها اینترنتی بود. به جای ۶۵تا، ۸۵تا تصحیح کردم. چرا بیشتر انجام دادم؟ چون یه تعداد از نمره‌هایی که داده بودم با نمره‌ای که مصحح دوم داده بود مغایرت داشت و باید توسط نفر سوم بررسی می‌شد. حوصله نداشتم صبر کنم بررسی بشه. هنوز که هنوزه نتیجۀ بررسی اعلام نشده. برای همین بیشتر تصحیح کردم که به ۶۵تا نمرۀ تأییدشده برسم و خلاص شم. البته همکارای دیگه می‌گفتن چه نمرۀ تو رو لحاظ کنن چه نمرۀ مصحح دوم رو، هردوتون کارتونو انجام دادید و نیاز نیست بیشتر انجام بدی. ولی من محکم‌کاری کردم که بعداً یهو وسط کار و گرفتاریام نگن بازم برگه تصحیح کن. از این بیست‌تا برگهٔ اضافه دوتاش مازاده و قبول کردن و هیژده‌تاش در حال بررسی مجدد توسط مصحح سومه. منتظرم ببینم بابت این دوتا مازاد چقدر قراره پول بدن! معلمای باسابقه می‌گفتن به ما سه‌هزار تومن می‌دادن. شما که جدید استخدام شدین شاید کمتر بدن!

۲۰. اوایل، سر تصحیح برگه‌های امتحان غر می‌زدم و دوست نداشتم این کارو، ولی کم‌کم که عادت کردم سرعتم بیشتر شد و سختم نبود. یکی از فایده‌هاشم این بود که فهمیدم مبحث مجهول رو اکثراً یاد نگرفتن. برگه‌های دانش‌آموزان اقصی نقاط ایران دستم بود و می‌دیدم که اکثراً سؤال جملهٔ مجهول رو پرت و پلا نوشتن. برام تجربه شد که اگه سال دیگه تدریس داشتم روی این بخش بیشتر کار کنم. و نکتۀ دیگه اینکه وقتی میگن میانگین معدل نهایی ده یازدهه، راست میگن. بین این برگه‌هایی که تصحیح کردم فقط دو سه نفر بالای هفده بودن. اغلب ده دوازده و کلی زیر ده. یکی هم بود که تو پاسخنامه، به جای جواب سؤال‌ها به انواع مختلف قسمم داده بود رحم کنم بهش. آخرشم هشت شد. دارم یه مقاله می‌نویسم تحت عنوان التماس‌نامه‌های دانش‌آموزان. پارسال تو متوسطۀ اول زیاد می‌دیدم که پای برگه برام یادداشت بنویسن. امسال کم دیدم. با یکی از استادها که حرف می‌زدم گفتم شاید اقتضای سنه و هر چی سن بالاتر می‌ره، طرف کمتر التماس می‌کنه برای نمره. گفت دانشجوهای دکتری هم پای برگه‌های آزمون جامعشون التماس می‌کنن و ربطی به سن نداره. باید بیشتر بررسی کنم این موضوع رو ببینم پس به چی ربط داره.

۲۱. اگه فرصت کردم تعداد برگه‌های تصحیح‌شده‌مو رند می‌کنم بشه ۱۰۰تا برگه. هنوز با بیماری رند بودن دست و پنجه نرم می‌کنم. اولین بار که فهمیدم مبتلا به این مرضم دانش‌آموز بودم. وقتی ناظم اومد معدل‌های دیپلممون رو بخونه، به اسم من که رسید گفت نوزده. نه یه صدم کمتر نه یه صدم بیشتر. اون لحظه انقدر خوشحال شدم که اگه نوزده و نودونه می‌گفت انقدر خوشحال نمی‌شدم. اونجا بود که فهمیدم عددهای رند رو دوست دارم.

۲۲. هنوز به اون دانش‌آموزی که هفتۀ پیش تقلبشو دیدم و صفر شد فکر می‌کنم. فقط چندتا فرمول با خودش آورده بود. به این فکر می‌کنم که نوشتن و آوردن یه برگه فرمول تو امتحان‌های دانشگاه کار رایجیه و اشکالی نداره. به این فکر می‌کنم که اساساً چرا باید فرمول‌ها رو حفظ کنیم؟ احساس می‌کنم به قانونی عمل کردم که قبولش ندارم.

۲۳. اتفاقی کتابی که پارسال برای آموزش‌وپرورش ویرایش کرده بودمو تو دوتا سایت فروش کتاب دیدم. موجود نبود که بخرم. قیمتشو نوشته بودن چهارصد تومن. بابت ویرایش این ۳۵۴ صفحه نه‌تنها یک ریال هم ازشون نگرفتم بلکه تشکر هم نکردن ازم. یه لوح تقدیری چیزی... هیچی. حتی خبر هم ندادن چاپ کردیم که مدارکشو تو سامانه بارگذاری کنم برای رتبه‌بندی.

۲۴. این کتابِ جدید فاضل نظری که نامش نیست است قشنگ است. امسال از نمایشگاه کتاب ابتیاع شد. می‌فرماید که:

هر چه با لبخند پنهان می‌کنی اندوه را

ماه پشت ابر هم پیداست بعضی وقت‌ها

برگی از سرشاخه‌ای افتاد و چیزی کم نشد

زندگی این‌قدر بی‌معناست بعضی وقت‌ها

 

+ عید قربانتون مبارک!

۰۴/۰۳/۱۶
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۹)

سلام

اگه منظورتون از اینکه بیان اجازه انتشار عکس نمیده، مشکل آپلود عکس توی صندوق بیانه:

1. گاهی ظرفیت یه پوشه پر میشه. پوشه جدید بزنید و عکس رو اونجا آپلود کنید

2. این اواخر صندوق بیان برای من اینجوریه که مثلا 90 درصد آپلو میشه عکس و بعد دیگه هیچی از تکمیل شدن آپلود نمیگه. توی اینجور مواقع کمی صبر کنید و اطمینان پیدا کنید که اگه شمارشگر درست کار میکرد، الان صد در صد پر شده بود. بعد صفحه رو رفرش کنید. این جور مواقع عکس هست داخل همون جایی که آپلود کردید. مثلا اگه 90 درصد توی 20 ثانیه پر شد، حالا شما تا سی، سی و پنج ثانیه صبر کنید و بعد صفحه رو رفرش کنید.

 

اگه لینک نمیتونید بذارید یا لینک عکس نمی تونید بذارید، از قسمت تنظیمات، تنظیمات مرکز مدیریت، قسمت ارسال مطلب، سه تا ویرایش گر داره. امتحان کنید ویرایشگر های مختلف رو، قابلیت لینک دادن هم براتون فعال میشه. مثلا توی حالت  ویرایشگر CKEditor من میتونم هم لینک بدم، هم حالت نقل قول بدم، هم عکس بارگزاری کنم به وسیله لینک دادن به صندوق بیان یا بیرون از بیان و ... . 

پاسخ:
سلام
نه کلاً گزینهٔ لینک عکس و متن غیرفعال شده. من توی بیان آپلود نمی‌کنم. از پیکوفایل لینک می‌دم.

تغییر ویرایشگرو امتحان نکردم. الان چک می‌کنم.


+ ویرایشگرو تغییر دادم درست شد. الان مشکلم اینه که پیکوفایل عکسو آپلود نمی‌کنه که بذارم اینجا. جای دیگه هم نمی‌خوام آپلود کنم. ولی برای اینکه مطمئن بشم ویرایشگر کار می‌کنه، عکس صندلی شکسته رو که قبلاً تو پیکوفایل آپلود کرده بودم و لینکشو داشتم (ولی اون موقع تو بیان نتونسته بودم بذارم) رو پای پست مربوطه‌ش گذاشتم! با تشکر از شما بابت راهنماییتون؛ و به امید درست شدن پیکوفایل.

واقعا سواله برام که جایی هست با نیروی انسانی عادلانه رفتار کنند💔

پاسخ:
بانک‌ها!
۱۸ خرداد ۰۴ ، ۰۰:۳۱ اقای ‌ میم

۱۴. اعتماد به نفس خوبی دارید و خب بعد یه ذره سخنرانی اضطرابتون کم شده.

۲۳. خیلی ظلم بوده در حق شما

پاسخ:
۱۴. اینو مدیون اخلاق بابامم که از دوران کودکی وقتی می‌گفتم فلان جا زنگ بزن فلان چیزو بگو می‌گفت خودت زنگ بزن بگو. بعد می‌دیدی طرف دانشجوئه، واحد کم آورده، مامانش زنگ زده حل کنه.

۲۳. شایدم چون از اون منطقه خارج شدم دلخورن 😐

در رابطه با شماره‌ ۲۲

وقت کردی نظریه اخلاقی کلبرگ رو بخون !

چند صفحه‌اس وقتت رو نمی‌گیره .

پاسخ:
مرسی. همون دیشب که این پیامو دیدم خوندم. نظریهٔ جالبیه. خوشم اومد.
۱۸ خرداد ۰۴ ، ۱۰:۵۹ اقای ‌ میم

14. قطعا خانواده خیلی نقش داره در مساله اعتماد به نفس 

سلام

۱۴. استرس فاجعه... در حدی که نه فقط صدام، دستام هم می‌لرزید و تپق می‌زدم. حتی کنفرانس کلاسی.

۱۵ و ۱۶. نامزدی! همون پارسال هم باید اعتراض می‌کردی، وقتی ساعت کاری تغییر نمی‌کنه، دلیلی برای کم‌کردن حقوق نیست. بانک‌ها هم عادلانه برخورد نمی‌کنند. دوست بانکی دارم، رس‌اش رو کشیدن. بدتر از همه صفرکردن صندوقه حتی یک ریال...

۱۷.  می‌فهمم کار آدم به اسم کس دیگری تموم شه، چه حس بدی داره. عمیق... 

۲۳. نمیری دنبالش؟! لااقل یه تقدیرنامه برو بگیر ازشون! حالا اسمت رو زدن یا اونم حذف کردن!؟

۲۴. قشنگ بود...

 

تلاش کردم کوتاه بشه،وگرنه جا داشت درباره استرس سخنرانی یه نظر طویله بذارم

پاسخ:
سلام
اونجا اصلاً فضاش اعتراضی نیست.
تقدیرنامه که دیگه وقتش گذشت، ولی شابک کتاب هست دیگه. میگم اینو من ویرایش کردم اینم اسمم.

سلام

اینکه میگن سوالای امتحانی رو طبق نظریه بلوم طر ح کنید شما بلدید بم توضیح بدید؟ نظریه رو خوندم، پیاده کردنش تو سوال رو بلد نیستم.

پاسخ:
سلام. یکی از تکالیف پودمان پارسال همین بود. من اون روز که اینو درس دادن بهمون وقت دندون‌پزشکی داشتم و نبودم. بعداً هم از هر کی پرسیدم گفت نفهمیده استاد چی گفته. خودم یه چیزایی گوگل کردم و این سؤال‌ها رو برای نظریهٔ بلوم طرح کردم:

تاکسونومی بلوم (Bloom's taxonomy) که به هرم یادگیری بلوم نیز شناخته می‌شود یکی از شناخته‌شده‌ترین انواع طبقه‌بندی اهداف آموزشی در جهان است. بنجامین بلوم (Benjamin Bloom) در این رده‌بندی، یادگیری را به سطوح مختلفی تقسیم می‌کند و به این ترتیب به معلمان این امکان را می‌دهد که به‌طور آگاهانه آموزش خود را پیرامون مباحث درسی با اهداف آموزشی و سطح انتظار خود از دانش‌آموزان یا دانشجویان منطبق سازند. سطوح یادگیری از نظر بلوم از قرار زیر است:
۱. سطح یادگیری به‌یادسپاری (دانش): نخستین سطح یادگیری مبتنی بر حافظه و به‌خاطرسپردن معلومات کسب‌شده است. در این زمینه می‌توان به یادگیری اسامی، تاریخ‌ها، مکان‌ها و برخی از فرمول‌ها اشاره کرد. این سطح، پایین‌ترین و سطحی‌ترین میزان یادگیری را فراهم می‌کند.
سؤال: انواع آرایه‌ها را نام ببرید. پاسخ: آرایه‌های شاخۀ بیان (تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه، تشخیص، نماد)، آرایه‌های شاخۀ بدیع لفظی (واج‌آرایی، تکرار، تصدیر، قلب، سجع، موازنه، ترصیع، جناس، اشتقاق)، آرایه‌های شاخۀ بدیع معنوی (اسلوب معادله، اغراق، ایهام، تضاد، تضمین، تلمیح، تناقض، حس‌آمیزی، حسن تعلیل، لف‌ونشر، مراعات‌النظیر، مثل، تخلص).

۲. سطح یادگیری فهمیدن (درک): درک مطلب، سطح دوم از یادگیری است. در این سطح فرد یادگیرنده، به‌طور عمیق‌تر در مورد مبحث درسی فکر کرده و جوانب آن را درک می‌کند. در این صورت می‌تواند مبحث مورد نظر را به زبان خود توضیح بدهد و از سطح حافظه فراتر رود. طرح سؤالات تشریحی، به ایجاد و ارزیابی این سطح از یادگیری کمک می‌کند.
سؤال: واج‌آرایی را توضیح دهید. پاسخ: به تکرار یک واج صامت یا مصوت در یک بیت یا عبارت گفته می‌شود؛ به‌گونه‌ای که طنین آن در گوش بر جای بماند و باعث پیدایش موسیقی آوایی در آن بخش از سخن شود.

۳. سطح یادگیری کاربرد: فرد یادگیرنده از سطح معمولی و ابتدایی آموختن فراتر می‌رود و می‌تواند آنچه را که آموخته است در عمل پیاده کند و خود به آزمون آموخته‌هایش بپردازد. در این مرحله آموزش از حد نظری، وارد مرحلۀ کاربرد و عمل می‌شود. تکالیفی نظیر رسم نمودارها، انجام پروژه‌ها، انجام آزمایش‌های علمی و...، به ارزشیابی سطح یادگیری کاربرد کمک می‌کنند.
سؤال: در بیت «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است، باد خنک از جانب خوارزم وزان است» کدام واج‌ها تکرار شده است؟ پاسخ: /خ/، /ز/

۴. سطح یادگیری تحلیل (تجزیه و تحلیل): در این سطح، فرد یادگیرنده قابلیت تجزیه‌وتحلیل مباحث درسی را می‌یابد و می‌تواند موضوع را از جنبه‌های مختلف بررسی کند. رسم و تحلیل نمودارها و مدل‌ها، طبقه‌بندی کردن اطلاعات و دسته‌بندی عناصر تشکیل‌دهنده و جوانب مختلف موضوع می‌تواند این سطح از یادگیری را مورد سنجش قرار دهد.
سؤال: بیت «خیزید و خز آرید که هنگام خزان است، باد خنک از جانب خوارزم وزان است» را از نظر تکرار واج و تأثیرگذاری بررسی کنید.

۵. سطح یادگیری نقد و ارزیابی: رسیدن به این مرحله مستلزم درک کامل موضوع، و تحلیل دقیق جوانب آن است و یادگیرنده در این مرحله قابلیت نقد و ارزشیابی موضوعات را پیدا می‌کند. در سطح کارشناسی ارشد و یا دکترا بیشتر از سایر سطوح، رسیدن به این مرحله از یادگیری مد نظر طراحان دروس است. برای ارزیابی این سطح از یادگیری، طرح سؤالاتی که بر نقد و ارزیابی متکی هستند، می‌تواند مؤثر باشد.
سؤال: واج‌آرایی و تأثیر آن بر معنی را از منظر آواشناسی و واج‌شناسی و معنی‌شناسی نقد کنید.

۶. سطح یادگیری خلق (ترکیب): بالاترین سطح یادگیری در نظریۀ بلوم که دربردارندۀ تمام سطوح قبلی است به خلق و آفرینش اختصاص دارد. یعنی فرد یادگیرنده به چنان درک و احاطه‌ای نسبت به موضوع رسیده است که قادر است با اشراف کامل نسبت به تمام جوانب، کاربردها، برداشت‌ها و نقدهای موضوع، به خلق آثار و آفرینندگی جلوه‌های نو و حرف‌های تازه دست بزند.
سؤال: بیتی بسرایید که در آن واج‌آرایی /س/ به‌کار رفته باشد.

چقدر سخته و چقدر باید جون کند واسه طراحی سوال..

دستت درد نکنه، خیلی بهتر فهمیدم، زحمت کشیدی. اگه میشد از خجالتت درمیومدم ولی ببخشید مجازیم. ممنونم ازت (گل)

پاسخ:
از هوش مصنوعی هم می‌تونی کمک بگیری. https://www.perplexity.ai/
بهش بگو سؤالای چه درسیو می‌خوای. بگو طبق نظریهٔ بلوم طراحی کنه.

همین امسال کردی و ۴ تومن اومد روی قرارداد دیگه! پس اگر پارسال هم حرف می‌زدی، شاید اتفاقی می‌افتاد خب.

حق گرفتنی است!

(مشابه همین اتفاق توی اداره ما افتاد و به دلایلی کسر حقوق زدن.) زیر بار زور نرفتم. بقیه رفتن. با اینکه وضعیت مشابه بود، تهش قرارداد رو امضا نکردم و مال من درست شد و مال اونا نه. کلا فضای اداری دولتی، اعتراضی نیست. اما زیر بار زور نمی‌رم.

خب الهی‌شکر که لااقل اسمتو زدن.

موفق باشی

پاسخ:
فکر کن حقوق کارمند رسمی با سی سال سابقه‌ش بیست تومنه. 

آره اسممو به‌عنوان ویراستار زدن.