پیچند

فصل پنجم

پیچند

فصل پنجم

پیچند

And the end of all our exploring will be to arrive where we started
پیچند معادل فارسی تورنادو است.

آخرین نظرات
آنچه گذشت

۲۰۱۹- از هر وری دری (قسمت ۶۵)

پنجشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۲:۱۶ ب.ظ

۱. یه بار تو یه گروهی یه بنده خدایی که نمی‌شناختمش معادل فارسی چندتا کلمه رو پرسید. راهنماییش کردم. چند وقت بعد پیام داد که می‌خوام تو مقدمهٔ کتابم ازتون تشکر کنم. اجازه می‌خواست و می‌پرسید با چه عنوانی بنویسم؟ گفتم نیازی به تشکر نیست و وظیفه بود. اصرار کرد. گفتم بقیه رو هر جوری نوشتین منم همون‌جوری بنویسین. گفت فقط از شما تشکر کردم. گفتم پس بنویسید پژوهشگر فرهنگستان. گذشت تا چند وقت پیش که زنگ زد که می‌خوام کتابمو بیارم تقدیمتون کنم و کجا بیارم. آدرس می‌خواست. گفتم نیازی نیست و راضی به زحمت نیستم (راستش موضوعشم نه موردعلاقه‌مه نه به دردم می‌خوره). بازم اصرار کرد و گفتم می‌تونید بفرستید فرهنگستان. گفت نه می‌خوام حضوری بیارم و اگه نیام و بفرستم بی‌احترامیه. گفتم پس حضوری تشریف بیارید فرهنگستان. گفت نه، دورم و یه جای دیگه ببینمتون. گفتم من از صبح مدرسه‌م، تا شبم فرهنگستانم. وقت جای دیگه رفتن ندارم متأسفانه. قسمت رومخ قضیه اونجا بود که در پاسخ و لابه‌لای حرفاش گفت منم پرمشغله‌ترین یا یکی از پرمشغله‌ترین مجردهای روی زمینم. نمی‌دونم چه نیازی بود به تجردش اشاره کنه. تلفنی اینا رو می‌گفت و منم اون موقع داشتم کیک درست می‌کردم و نمی‌تونستم کارمو متوقف کنم. یه بار زنگ زده بود و نتونسته بودم جواب بدم و مجدداً زنگ زده بود. گفت پس هر موقع رفتید نمایشگاه کتاب، بگید اونجا ببینمتون و کتابمو تقدیمتون کنم. یک ساعت حرف زد و منم دستم بند بود و خستهٔ سیزده چهارده ساعت کار بودم و حوصله نداشتم توضیح بدم سال‌هاست کتاب و هر چیزی رو اینترنتی می‌خرم و نمی‌رم نمایشگاه. گفتم باشه اگه رفتم خبر می‌دم، ولی بعیده، چون اوج سرشلوغیامه اواخر اردیبهشت. هفتهٔ آخر علاوه بر نمایشگاه کتاب، پاسداشت زبان فارسی هم هست و فرهنگستان و چند جای دیگه هم چند روز همایش دارن و خودمم سخنرانی دارم. مدرسه هم به‌خاطر کنکور مراسم روز معلمو انداخته هفتهٔ سوم اردیبهشت. رساله و مقاله و مدرسه و امتحان بچه‌ها و آزمون اصلح خودم (که بعد از گذروندن مهارت‌آموزیِ دانشگاه فرهنگیان می‌گیرن و تاریخشو هنوز اعلام نکردن ولی گفتن به‌زودی) یه طرف، اینکه اون هفته برای حضور در دوتا مراسم باید برم تبریز هم یه طرف. تولدم هم که مهم نیست دیگه. بهش گفتم اگه رفتم نمایشگاه خبر می‌دم و خداحافظی کردم. ول نمی‌کرد که. ضمن خداحافظی شروع کرد به عذرخواهی که ببخشید انگار شام می‌خوردید و فلان و بهمان.

۲. بعضی شبا از فرهنگستان دیر برمی‌گردم و برای کارهای مدرسه (مثل تصحیح برگه) مجبورم تا صبح بیدار بمونم و صبح دوباره برم مدرسه. شنبه تا حدودای پنج صبح بیدار بودم. صبح کلاس داشتم و بعدشم فرهنگستان دوتا جلسه. خواستم یه ساعتی بخوابم بعد برم که جون داشته باشم. زنگ هشدار گوشیمو گذاشتم روی ساعت ۶. صبحانه می‌خوردم که نگاه به ساعت کردم دیدم هفت‌ونیمه. با نگرانی گفتم وای! من هفت‌ونیم باید سر کلاس باشم، وای لباسامو اتو نکردم، وای فلان و وای بهمان. داشتم با عجله و اضطراب اسنپ می‌گرفتم که با صدای زنگ گوشی بیدار شدم. دیدم ساعت ششه. فی‌الواقع نه خواب راحتی دارم، نه مایلم به بیداری.

۳. یه دانش‌آموز دارم به اسم ستایش که کلاسا رو یکی در میون میاد و چند وقتیه که همون یکی در میونشم نمیاد. شنبه موقع حضور غیاب همین‌جوری که سرم تو دفتر نمره بود و جلوی اسم غایبا «غ» می‌ذاشتم گفتم بچه‌ها چند وقتیه که ستایشو نمی‌بینم. یکی از بچه‌ها گفت خانوم تکرارشو فلان ساعت فلان شبکه پخش می‌کنه. اون یکی گفت آره منم می‌بینم، هر سال پخش میشه. یکیشون به بقیه یادآوری کرد که خانوم تلویزیون نمی‌بینه. یه نفر پرسید ینی پایتختم ندیدید؟ با قیافه‌ای شبیه علامت سؤال سرمو بلند کردم ببینم اینا چی دارن می‌گن.

۴. یه دانش‌آموز هم دارم که فامیلیش میرحسینیه. اوایل به اشتباه موسوی صداش می‌کردم. مثلاً یه چیزی می‌پرسیدم و می‌گفتم موسوی جواب بده. همه همدیگه رو نگاه می‌کردن که موسوی نداریم که. منم خطاب به این بنده خدا می‌گفتم پس تو کی هستی؟ می‌گفت میرحسینی.

اگر چنانچه فکر کردید بعد از یک سال، من دیگه اسمشو یاد گرفتم و تونستم موسوی رو از میرحسینی تفکیک کنم و دیگه این بنده خدا رو میرحسینی صداش می‌کنم زهی خیال باطل؛ چرا که همین سه‌شنبه موقع نوشتن اسامی غایب‌ها، بازم نوشتم موسوی.

اینکه این عزیزان سنشون قد نمی‌ده دلیل چنین خطای زبانی‌ای رو متوجه بشن و چیزی براشون تداعی نمیشه هم یه بخش دیگهٔ ماجراست. چراکه حوزه‌های واژگانی از یک جامعهٔ زبانی به جامعهٔ زبانی دیگر در زمان یا مکانی دیگر فرق می‌کند.

۵. یه دانش‌آموز هم داریم که با مادربزرگ و عمه‌هاش زندگی می‌کنه. به معلم‌ها سپرده برای عمه‌هاش شوهر پیدا کنن. عمه‌ها دهه‌شصتی هستن.

۶. پریروز سر کلاس برای اولین بار در تاریخ تکلّمم، یه لحظه لهجه‌م از کنترلم خارج شد! و گر صبر کنی ز غوره حلوا سازی، «غ»شو جوری گفتم که بچه‌ها باتعجب گفتن خانوم چرا مثل ترک‌ها! گفتین؟!

والا چون که خودمم ترکم. چون که خسته بودم. چون که یه گ دیگه تو جمله بود. اصلاً سه‌تا گ رو به صورت‌های مختلف ریختین تو مصراع یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا که چیو ثابت کنین الان؟ چرا گبول نمی‌کنین اینا از نظر ما مثل همن و فرگی ندارن؟

هر موقع هم می‌فهمن ترکم سؤال بعدیشون اینه که ترکی هم بلدین؟! چقدر بلدین؟ می‌تونید حرف بزنید؟ فیلم ترکی هم می‌بینید؟ بدون زیرنویس یا با زیرنویس؟ تیم موردعلاقه‌تون تراکتوره؟ 🙄

۰۴/۰۲/۰۵
پیچند (تورنادو، دُردانهٔ سابق، شباهنگ اسبق)

نظرات (۴۶)

پایتخت رو حیفه که ندیدید

پاسخ:
حیف عمر و وقتمونه که پای این چیزا هدر بره.

وای 6 :))))))))))))))))))

پاسخ:
😎

کاش پشت تلفن به مورد 1 میگفتی اگگگگگ و قطع میکردی. ایش

پاسخ:
زشته خب. همین که یکی در میون تلفناشو جواب نمی‌دم هم مؤدبانه نیست کارم ولی به هر حال باید متوجه بشه که مزاحمه، حتی اگه آدم حسابی باشه.
۰۵ ارديبهشت ۰۴ ، ۱۷:۲۵ نـــرگــــس ⠀

مورد ۳ و ۶ خیلی خوب بودند. دلمون رو شاد کردی. خدا دلت رو شاد کنه. ترجیحا با یک عالمه خواب راحت :)

 

مورد ۱: امان از دست این پسرای فک زن :/

پاسخ:
امان 😭

سلام

یک: گاهی اوقات یه سری‌ها رو خدا میذاره سر راهمون و با بی توجهی پس میزنیم. خدا رو چه دیدید؟ شاید این پر مشغله‌ترین مجردِ مذکور، یه راه جدیدی باز میکرد براتون تو مسیری که دوست دارید قرار بگیرید و دَرِش کند حرکت میکنید. اصلا به ما چه؟ دلم کی خواست که.

دو: با کابوس بیداری خوابیدن هم معضلیه که فکر کنم این روزها همه درگیرشن D:

سه: :))) وای خدا

چهار: جالب بود. فکرم درگیرش شد. یه قصه میشه درمورد سه و چهار نوشت.

پنج: :)

شش: همسرم حدود شش ماهیه یه جایی کار میکنه که همه ی آدمهای اونجا اردبیلی هستن و اگر همسر میونشون نبود، هرگز فارسی حرف نمیزدن. بهش میگم لهجه پیدا کردیا! میگه یعن یچی؟ میگم لهجه ت مازندرانیه ولی آخر جملاتت رو ترکی میکشی. یا مثلا بابام وقتی خواهر و برادراش از کرمانشاه میان، مدتی طول میکشه تا تپق نزنه و یادش بیاد که باید با ما فارسی حرف بزنه

یه دوست هم داشتم بچه اسکو بود. دو سالی هم خونه بودیم اوایل سر این موضوع مشکل داشتیم. اولین بار سفره گفت پارک رو میدی؟ گفتم چی؟ گفت پارک. گفتم چی؟ گفت پار...... بیخیال شد. خودش دولا شد پارچ رو برداشت:|

کثافت با دست هم اشاره نمیزد بگه پارک که من متوجه بشم چی میگه.:)))

پاینده باشی

پاسخ:
سلام
از اونجایی که حس خوبی ازش نمی‌گیرم، بعید می‌دونم از طرف خدا بوده باشه. معذبم به‌واقع.
من اگه خودم نگم ترکم نمی‌فهمن ولی آدمای لهجه‌دار رو بیشتر دوست دارم. حس اصل بودن و صداقت به مخاطب میدن.

چی بگم والا بالاخره یه بخشی از عمر باید صرف تفریحات بشه البته گفته بودید تفریحات دیگه ای دارید

پاسخ:
حالا شاید یه روز از اول ببینم. وسواس دارم که از اول ببینم.

امروز مگه چهارم نیست ؟ چرا نوشته ۵ اردیبهشت؟

پاسخ:
امسال بیان، از ۱ فروردین این‌جوریه. تاریخ رو جلو نشون می‌ده.

راستی من چند باری وبتون رو سر کار باز کردم قالبتون برای همکارانم جالب بود البته وبلاگتون رو دنبال نمی‌کنند

خودتون این قالب رو ساختید؟

پاسخ:
بله، ولی همون قالب پیش‌فرض بیانه که پس‌زمینه و هدرشو تغییر دادم.
 

خیلی به هدرش کار نداشتند زمینه براشون جذاب بود

پاسخ:
اینو از گوگل پیدا کردم. خدمت شما:

https://bayanbox.ir/view/6673704389220409047/%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-15.jpg

نسرین حالا یه دیداری داشته باش با بنده خدا مگه چیه شاید میخواد آشنا شه خدارو چه دیدی شاید همون مراد نطلبیده باشه هوم🥺 همش میپرونی کیس هارو فکر کردی بقیه چجوری آشنا میشن و به ازدواج ختم میشه همش حرص میخورم از دست تو:(

پاسخ:
چون هدفشونو شفاف و منطقی مطرح نمی‌کنن‌. مثلاً بگن قصدشون آشنایی بیشتر به قصد فلانه.

واااای چه جالب من سریع کامنت گذاشتم و ارسال کردم بعد کامنتای بقیه رو میخونم تا چشمم خورد به کامنت اون آقای میرزا دیدم دقیقا نظر منو گفت خدارو چه دیدی 🥺

پاسخ:
خدا رو چه دیدی علیرضا قربانی رو شنیدی؟ قشنگه ❤️

https://upmusics.com/%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%88-%DA%86%D9%87-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D9%BE%D8%B1-%DA%AF%D8%B1%D9%81%D8%AA%DB%8C%D9%85/

به کار من که نمیاد ولی زمینه خاصیه

منم بگم دلم برای احتمالا مراد سوخت؟ 

در جایگاهی نبستم که نظر بدم

لطفا جسارتم رو ببخشید فقط دوستانه دلم خواست بگم

درمورد این شخص خاص نظری ندارم نمیشناسنش خوب شاید واقعا عیب و ایراد داره شاید شاید...

اما خب مرادها معمولا از همون اول مشخص نیستن که مرادن 

شاید خود اون هم مطمئن نیست شما همون مریده (؟) باشید و میخواد بشناستتون بیشتر بعد حرفش رو بزنه که شرمنده شما نشه 

بهم دیگه فرصت دادن ایرادش چیه

پاسخ:
می‌دونم چی میگی ولی حوصله و وقت آزمون و خطا ندارم. ترجیح می‌دم یکی که مطمئنه پا پیش بذاره و درخواستشو رک و روراست مطرح کنه و یه بله یا خیر بگیره بره.

خب اول باید اولین بار از نزدیک همو ببینید صحبت کنید معمولا تو آشنایی های این مدلی که کاری و دانشگاهی اینا باشه طرف بعد یکی دوبار دیدن و صحبت کردن انوقت قصدش رو اعلام میکنه میگه قصد آشنایی دارم یا شماره همراه پدرتون بهم بدید و ،،پشت تلفن که نمیتونه بگه قصد آشنایی بیشتر جهت فلان دارم میترسه گارد و موضع بگیری یا همون پشت تلفن ردش کنی و پسش بزنی طبیعیه که اول بخواد از نزدیک بیاد کتاب بهونه هست .

پاسخ:
می‌فهمم چی می‌گینا، ولی شما متوجه نمی‌شین من چی می‌گم.

مررسی آره آهنگش گوش دادم خیلیی قشنگه🥺❤️

خب بیاد رک و روراست حرفش بزنه سریع بله یا خیر جواب میدی ؟ قطعا نه بالاخره دو دوتا ۴تا میکنی تحقیق میکنی ۴بار باهاش بیرون میری حرف میزنی می سنجیش و ،،چند بار پدرت باهاش حرف میزنه و،، دیگه تا آشنا نشی خصوصیاتش نشناسی چجوری با یک بله و خیر قالش کنده شه 😓حوصله آزمون و خطا نداری ازدواج خب همینه طرف ممکنه تا گروه خون برن بهم بخوره این بنده خدا یا هرکی دیگه هیشکی اولش مطمئن نیس مخصوصا خودت مطمئن نیسی بله یا خیر بدی .حالا جمعه هس استراحت کن🦋🌱

پاسخ:
ببین بله گفتن دو مرحله داره. یه بار به پیشنهاد آشنایی بله میگی یه بار جواب نهایی. من قبلاً دودوتا چهارتاهامو کردم. معیارها و شرایطمو می‌دونم. هر کی همین الان پیشنهاد آشنایی بده، می‌دونم جوابم برای آشنایی بیشتر بله هست یا نه.

۳. وااای خیلی خوب بود:))) یعنی براشون سوال نشد معلم چرا وسط حضور غیاب یهو باید اعلام کنه که چند وقته فلان سریالو ندیدم؟ :)))

 

۶. شما که زبان مادریتونه چطور لهجه ندارین؟ من عروس خانواده مازندرانی شدم از اون به بعد هرجا حرف میزنم بقیه میگن عه بچه شمالی؟

کلا هر فیلمی به زبان یا لهجه دیگه می‌بینم یا با گروهی رفت‌و‌آمد می‌کنم که لهجه‌ دارند سریع لهجه می‌گیرم:))) کارشناسی یه استاد داشتیم یزدی بود سر کلاسش اصلا صدام درنمیومد. می‌ترسیدم حرف بزنم لهجه یزدی داشته باشم فکر کنه دارم مسخره می‌کنم 

پاسخ:
نه؛ چون خودشون دائم در حال تعریف کردن فیلم و سریال برای هم هستن و چون درس آخرشون راجع به خلاصه‌نویسی (فیلم و کتاب و...) بود و گفته بودم اگه کتاب نمی‌خونید لااقل خلاصۀ فیلما رو بیارید.

نمی‌دونم؛ لابد چون فارسی رو از فارس‌ها آموختم ندارم. چه تو دانشگاه چه محل کار، اگه نگم ترکم نمی‌فهمن.

اهل دیدن فیلم و سریال خارجی هم نیستید؟

 

پاسخ:
چرا نیستم؟ فقط قسمت‌قسمت نمی‌بینم. همهٔ صد قسمتو یه جا می‌بینم اگه ببینم. ایرانی، عربی، شرقی، غربی، حتی ترکی هم می‌بینم اگه فرصت کنم. کل تعطیلات عید، فقط یه قسمت از فرار از زندانو دیدم. خوشم اومد، ولی فرصت نکردم ادامه بدم. رفتم خلاصهٔ هر پنج فصلشو از گوگل خوندم و بی‌خیالِ دیدنش شدم.

اگه تونستید فیلم ایده اصلی رو ببینید

پاسخ:
ولی یه عمر دوباره لازم دارم برای این پیشنهادهایی که شماها می‌دید.

اصلا فرصت خالی ندارید؟

پاسخ:
امروز از پنج صبح پای لپ‌تاپ بودم تا الان. تا پنج صبم باید برگه تصحیح کنم. تفریحم اینه که گاهی به وبلاگم یا اینستا سر بزنم ببینم ملت چه کامنتایی برام گذاشتن.

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ﴿۲۱۶﴾

انصاریان: جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنکه برایتان ناخوشایند است. و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، وبسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می داند و شما نمی دانید.سوره بقره آیه 216

پاسخ:
الان منظورت اینه که غر نزنم و هر چی اذیتم کردو به فال نیک بگیرم؟

مشغله هم در جای خودش خوبه

پاسخ:
موافقم. امام علی می‌گه نفس خود را به کاری مشغول کن وگرنه او تو را به خود مشغول می‌کند.

می‌فرمایند البته

پاسخ:
دیگه از کسی که از صبح پای سیستمه انتظاری بیش از این نداشته باش. خسته‌م. مغزم قفله.

:))

آدم که اگه غر نزنه دق میکنه، من خودم خدای غر زدنم، میگم فقط یکم درباره ازدواج انعطاف داشته باش، شاید آدم تو ذهنش یه نقشه برای ازدواجش داشته باشه ولی خدا براش یه نقشه دیگه کشیده و خب پر واضحه که نقشه ای که خدا برای آدم در نظر گرفته مطمئنا بهتر( من منظورم اصلا برای این بنده خدا شماره یک نیست، کلی گفتم)

من عاشق مشغله زیادم، اصلا برای خودم کار درست میکنم که فکر و خیال دیوانه ام نکنه

پاسخ:
خب شما یه چیزو می‌دونید و ده‌تا چیز دیگه رو نمی‌دونید. مثلاً فرض کن همون موقع که اون بنده خدا حرف‌های پراکنده می‌زنه و منظورشو درست مطرح نمی‌کنه و پیشنهاد فرهنگستان اومدن رو هم رد می‌کنه و منتظره که بگم بریم کافه مثلاً، من در حال بررسی و آشنایی با یه مورد جدی باشم. اذیت می‌شم تو یه همچین شرایطی خب. حق هم دارم ناراحت شم. چه می‌دونم کدوم نقشه رو خدا برام کشیده.
در کل این رفتارش منطقی نیست. آدم که در مقابل دوتا دونه معادل کتاب هدیه نمی‌ده. اون معادل‌ها رم من نساختم که. دقیق اگه جست‌وجو می‌کرد تو گوگل بود.

درسته نمیدونم حتما خودت بهتر میدونی و یک سری معیارها خاصی مدنظرته . آنقدر بی خوابی هم نکش آدمو مریض میکنه ها بدنت خدای نکرده خالی میکنه و ضعف و بی حالی .ارده و شیره بخور با گردو و چیزا مقوی اما خب آدم به خواب نیاز داره بدنش .من چند روز پیش یهو حالم بد شده بود دراز کشیده بودم نصف شب چند بار ازخواب بیدار شدم تلو تلو میخوردم واحساس ضعف داشتم نون و میوه خوردم باز خوابیدم تا یه روز بعدش همینجوری بودم چون ۶صبح بیدار میشدم و شب دیر میخوابیدم .حالت افت فشار و ضعف و سستی و سرگیجه و سردرد داشتم خلاصه مراقب خودت باش خیلی به خودت فشار نیار 😒امیدوارم الانم بیهوش از خواب باشی .منم بخوابم😴

 

پاسخ:
باشه 🙄

فارگو، ایده اصلی، پایتخت، جوکر، برو بیرون، تمساح خونی‌و سقوط رو هر زمان وقت آزاد داشتید توصیه میکنم ببینید

پاسخ:
طنز دوست ندارم.

کاملا میدونم چی می‌گید و معتقدم کاملا حق با شماست 

ولی بازهم ته دلم دوست دارم امیدوار و خوشبین باشم و از اتفاقات کوچیک ذوق کنم و به فال نیک بگیرم و هی منتظر اتفاقات خوشتر آینده باشم و... 

شما واقع‌گرایانه بررسی میکنید، ما امیدوارانه و شاید بیش از حد خوش بینانه 

اما خوش‌بینی هم نمک زندگیه دیگه نیست؟ از کجا معلوم آخر قصه چیه؟ از کجا معلوم مسیر سرنوشت چیه؟ 

شما هزاری هم از واقعیت ها تعریف کنید، ما میگیم شاید خب تجربه زیسته و اطرافیانش بهش ثابت کرده این مدلی پیش بره بهتر جواب میگیره. شاید درست آموزش ندیده و اگه یه بار بهش بگید خیلی خوب یاد بگیره. شاید یه دلیل دیگه داره. شاید شاید شاید... هزاران شاید وجود داره که با استناد بهش میشه حمل به خیر کرد. همشون شایدن و هیچکدوم حتمی نیستن. ما فقط دوست داریم شایدها بگیرن.  میدونید چی میگم؟ 

پاسخ:
بله متوجهم.

ولی منم با شما همراهم، این مدل مواجهه شرش بیشتر از خیرش هست

مورد یک رو می‌گم...

پاسخ:
جز اعصاب‌خردی هم نتیجه‌ای نداره معمولاً.

پس ایده اصلی، فارگو، برو بیرون و سقوط رو ببینید

سلام

از طریق وبلاگ شما با کانال چشم‌وچراغ آشنا شده بودم. 

مطالب مختصر و مفید هستند، اما در زمان مناسب بارگذاری نمی‌شه. چند مطلب هم‌زمان، چند روز بعد از تاریخ‌های مورد نظر ارسال می‌شه. 

لینکی برای نقد نداشت، اینجا اومدم. اگر جای پیگیری داره بفرمایید.

متشکرم

پاسخ:
سلام و عرض ادب. ادمین ایتا خودمم. نقدتون به‌جا و اعتراضتون وارده. چون فرصت و وقت آزادم کمه، هفته‌ای دو سه بار به‌روزرسانی می‌کنم و یه وقت ممکنه مناسبت اول اردیبهشت رو چهارم اردیبهشت پست کنم. یه وقتایی هم انقدر سرم شلوغه که نمی‌دونم چندمین روز ماهه و یادم میره. کسی جز من هم نیست انجامش بده. ولی اینکه کسی جز من نیست، دلیل نمیشه من کارمو خوب انجام ندم.
سعی می‌کنم منظم‌تر باشم از این به بعد.
پست مناسبت هفت اردیبهشت رو همین الان گذاشتم.

نسرین میگم یه سوال ؟ به نظرت ازدواج با پسر کوچیکتر خوبه مثلا در حد دوسال سه سال میپسندی؟ دوس دارم نظرتو بدونم بعد خودت معیارهات چیه هیچ وقت دربارش حرف نزدی تو پست هات 🥲

پاسخ:
برای خودم نمی‌پسندم برای بقیه هم هر کی صلاح خودشو بهتر می‌دونه
معیارها و اولویت‌ها با گذشت زمان تغییر می‌کنه. چه لزومی داره اینجا راجع به این موضوع صحبت کنم؟


+ ببین وسط کار تو فرهنگستان، یهو یادم اومد قبلاً یه پست راجع به معیارها و شرایطم نوشتم. البته محتواش طنزه. دوتا لینکم ته پسته. چند وقتیه که نمی‌تونم از این لینکا که کلیک می‌کنی می‌ری بذارم. کپی کن اینو خودت:

https://nebula.blog.ir/post/1385/1385-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D8%AF-%DA%86%D9%82%D8%AF%D8%B1-%D8%B9%D9%88%D8%B6-%D8%B4%D8%AF%DB%8C%D8%AF

سلام

شماره ۱، حقیقتاً ممظورش مشخص بود و به قول شما کاش وقتی اینقدر شرشلوغ هستین و هست، واضح منظورشو می‌گفت. 😬

۲ خداقوت! ان‌شاءالله مدرسه زودتر تموم بشه و یه نفس راحت بکشید. (از باب کمی سبک‌شدن کارها)

درباره جوابی که به جناب میرزامهدی دادین، موافقم. منم لهجه‌دارها رو بیشتر دوست دارم.

هر چند کلهم دوستان غیرتهرانی معتقدند که تهرانی‌ها هم لهجه دارن.

پاسخ:
سلام
۲. ان‌شاءالله
از نظر زبان‌شناس‌ها بله تهرانی هم یکی از گونه‌ها و حتی لهجه‌های فارسیه.

فرق لهجه و گویش چیه؟

الان افغانستانی ها یا مثلا زبان لری، فارسی رو با گویش صحبت میکنند یا لهجه؟ 

ترکی که زبانه درسته؟

پاسخ:
قبلاً اینجا گفتم. اول اینو بخونید بعد دوباره بپرسید:

https://persianacademy.blog.ir/post/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-1


قسمت ۶ ‌و ۷ هم در مورد ترکی:

https://persianacademy.blog.ir/tag/%D8%B7%D8%A7%D9%85%D9%87

متشکرم از پاسخگویی و رسیدگی.

 

مؤید باشید.

پاسخ:
خواهش می‌کنم

عالی بود، ممنونم، کتاب و صاحبنظر مرجع تو این موضوع رو  هم اگه بگید ممنون میشم.

پاسخ:
مقالهٔ زبان لهجه گویش دکتر دبیرمقدم

ممنونم، پربرکت باشید🌾

پاسخ:
مانا باشید 🤭

راسش کنجکاو شده بودم دوست داشتم ببینم معیارهات چیه الان کپی کردم باز شد برم بخونم🥺

پاسخ:
:)

خواهرشوهر و برادرشوهر کلا خانواده جمعیت زیاد داشته باشه آره دردسره و خسته کننده خودت تک دختری و کلا دوتا بچه اید ایشالله مثل خودتون خانواده کم جمعیت باشن  و تک پسر .من خودم قد بلند پسر برام مهمه 🥺ولی تو اشاره نکرده بودی تو اون پست😁

پاسخ:
چی بگم... ایشالا همونی که می‌خوای بشه.

:)

پاسخ:
❤️

عزیزم ♥️♥️

ان شاالله هر چی خیر و صلاح ات هست برات در هر کاری و هر چیزی خدا برات رقم بزنه ♥️😘

 

 

+

ستایش هم جالب بود :) 

پاسخ:
ممنونم
همچنین برای شما

نسرین به نظرت تو وکالت چجوری میشه بولد شد و موفق شد؟؟وکیل که باسواد باشه مهمه اما انگاری چیزی که من به این نتیجه رسیدم وکیلی که روابط و آشنا زیاد داشته باشه کارش میگیره و موفق تره .نمیدونم چجوری تبلیغات کنم .اینستا دوس دارم فعالیت کنم اما ادیتوری و پست و طراحی اینا بلد نیستم .

پاسخ:
درست فکر کردی
یکیو استخدام کن برای این کار 

آره سایت حقوقی بزنم خودم که بلد نیستم بدم یکی طراحی کنه از طرفی وکالت خاک خوری زیاد داره آنقدر دوندگی و خستگی داره اوایل پول نیست .

راسی روزت مبارک ۱۲ اردیبهشت هست درسته ؟

پاسخ:
بله، مرسی ❤️

خواهش میشه 🥺🌹❤️

سلام و روز گذشته و تولد نیومدۀ شما مبارک :)

اون قسمتی که راجع به زبان ترکی نوشتی برام جالب بود. من یک سالی هست که اردبیلم و خودمم بعضی وقتا «ق» رو «گ» می‌گم، اوایل عامدانه بود ولی الان فکر می‌کنم ناخودآگاه هم پیش میاد. میشه یه غر ریز هم بزنم که خیلی سخته یاد گرفتن زبان ترکی؟ با تشکر. (البته یه بخشیش هم برای نبودن منبعه برای منی که همه‌چی رو آکادمیک‌وار و نه در محیط یاد می‌گرفتم، فقط دورۀ فرادرس هست براش)

پاسخ:
سلام آرزو جانم. ممنونم بابت تبریک‌ها
خیلیا دنبال منبعن و منبع خوبی سراغ ندارم معرفی کنم. خودم هم تجربهٔ زیادی ندارم ولی شاید یه روز یه کتاب آموزش ترکی نوشتم یا یه فیلم آموزشی تهیه کردم. اگه این کارو کردم به شماها با چهل درصد تخفیف می‌دم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">