۱۲۹۶- ما اینجا گوزن را به شقایق ربط میدهیم
از علاقهم به خرید اینترنتی که گفتم، رسیدم به اینجا که من ترجیح میدم همۀ کارامو تو خونه انجام بدم. تو خونه کار کنم و تو خونه هم خرج کنم. گفتم با جامعه و آدماش حال نمیکنم زیاد و همیشه دوست داشتم استادا و معلما فیلمهای آموزشیشونو برامون بفرستن و ما تو خونه تعلیم ببینیم و تو خونه آزمون بدیم و تو خونه مدرک بگیریم و تو خونه کار کنیم و تو خونه پول دربیاریم و تو خونه خرج کنیم و سرانجام تو خونه بمیریم. دبیرستان که بودم، شصت هفتاد تا از این دیویدیای آموزشی داشتم که معلمای مبتکران درس به درس، پای تخته با نمونه سوال و تمرین، کل کتاب درسیو آموزش میدادن. تابستون قبل شروع کلاسا مینشستم اینا رو میدیدم و درسایی که در حالت عادی تو نه ماه یاد میدادنو من یکی دو ماهه با آزمون غیرحضوری، پشت کامپیوتر یاد میگرفتم. بعدها هم با مکتبخونه آشنا شدم و برای درسای دانشگاهی این روال رو پی گرفتم. ولی خب علیرغم میل باطنیم هیچ وقت نه تو مدرسه نه تو دانشگاه غیبت نکردم و همیشه سر کلاس میرفتم و جزوه هم مینوشتم. از خرید و آموزش و کار غیرحضوری گفتم و از نفرتم از اینکه بگن سر ساعت مشخص باید فلانجا حاضر باشی و فلان کارو انجام بدی. گفتم که دوست دارم ددلاین یا مهلت رو تعیین کنن و به حال خودم رها کنن تا هر موقع هر جا حسشو داشتم انجام بدم. من باشم و یه حساب بانکی و لپتاپم. هزار سال هم تو خونه حبسم کنن نمیپوسم. آخ هم نمیگم. اصن من باید صد سال پیش به دنیا میومدم که خانوما به خاطر کشف حجاب رضاخان پاشونو از خونه بیرون نمیذاشتن.
حالا انقدرام درونگرا نیستم و دوستام متفقالقول هستند که برونگراترین فردی هستم که به عمرشون دیدن و حاضر هم نیستن با درونگراییم کنار بیان و بپذیرن که من انزواطلبم. چون تا پام برسه تهران یکییکیشونو خبر میکنم که پاشین بیاین همو ببینیم. مخاطبای گوشیم هم همینو نشون میدن. اینکه من با همۀ اقشار جامعه در ارتباطم. آنچه که دلخواهمه درونگراییه و آنچه که نشون میدم یک عدد برونگرا با روابط اجتماعی بسیار بالا.
حالا همۀ اینا رو گفتم که برسم به اینجا که برداشت من بعد از بررسی موشکافانۀ اسلام اینه که دین ما یه دین اجتماعیه. همیشه ملت رو تشویق کرده به کارهایی که لازمهش باهم بودنه. انقدر که از افعال جمع استفاده شده تو قرآن و احادیث، از افعال مفرد استفاده نشده. کارهای انفرادیشم بهنوعی به دیگران مربوط میشه. بامزهترین حدیثی هم که راجع به این موضوع دیدم این بود که ملعون است کسی که تنها بخورد و تنها بخوابد؛ و در ادامه هم گفته شده بود که بیم آن میرود که فرد دیوانه شود. فلذا توصیه شده که تنها نمونید و مکروهه این تنهایی. چون دیوانه میشید. تا اینجای حرفام مقدمه بود که بگم احتمالاً ثواب مسجد رفتن و نماز جماعت خوندن کسی که تو خونه بند نمیشه و دائم بیرونه و با مردمه و از بودن با مردم حال میکنه با ثواب مسجد رفتن و نماز جماعت خوندن یه مسلمون درونگرا یکی نیست. یا ثواب نماز اول وقت یه آدم مقرراتی که دوست داره بهش بگن کی چه کاری انجام بده با اونی که دوست داره زمان ارائۀ پروژههاش شناور باشه. منطقیه که نباید یکی باشه. بدیهیه که من باید با خودم کلی کلنجار برم و یه انگیزۀ خیلی قوی باید در من باشه که از این دستورات تبعیت کنم. بنابراین اونی که صد سال پیش بهخاطر حفظ حجاب مونده تو خونه، اگه عاشق بیرون رفتن بوده اجرش باید از اجر من که از خدامه تو خونه حبس باشم بیشتر باشه. البته من به نتیجهای که کارمون روی شخصیتمون میذاره بیشتر اهمیت میدم و روش تمرکز دارم تا اجر. اجر و ثواب رو هم برای تقریب ذهن شما میگم و منظورم نتیجۀ کارمون روی شخصیتمونه نه صرفاً باغهایی که از زیر آن نهرهایی روان است. چون بهشت من خونه است و باغ و درخت و دشت و کوه رو هم دوست ندارم خیلی.
حالا چی شد که یهو رفتم رو منبر؟ آقای قرائتی دوشنبهها مسجد دانشگاه امیرکبیر بیست دیقه نیم ساعت صحبت میکنه و دوستم فایلهاشو برام میفرسته وقتایی که دستم بنده و گوشم آزاده گوش بدم. تو یکی از این جلسات گفته بود اگه یه وقت تابستون آب خنک دیدین و وضو گرفتین که خنک شین با اون وضو نماز نخونین. شما وضو نگرفتی برای نماز؛ وضو رو برای خنک شدن گرفتی. نیت خیلی مهمه. بعد من داشتم به همۀ کارهایی که دوست ندارم بکنم یا نکنم ولی میکنم یا نمیکنم فکر میکردم. مثلاً من زمان مدرسه و دورۀ کارشناسی بیشتر نمازای صبم قضا میشد. همیشه با نیم ساعت یه ساعت تأخیر میخوندمشون. ساعت شروع کلاسام یه جوری بود که نمیتونستم یه دور برای نماز بیدار شم، یه کم بخوابم بعد بیدار شم برم دانشگاه. بعدها سعی کردم هر طور که شده برنامهریزی کنم برای نماز صبح. و تونستم این خلأ یکساعته بین نماز و دانشگاه رو پر کنم. کار سختی بود و تونستم از پسش بربیام. و حالا دیگه عادت کردم. چه بخوام چه نخوام شش صبح بیدار میشم و دیگه کار سختی نیست برام. برای همین فکر میکنم اگه اون موقع ثواب نماز صبام هزار بود، الان صده. ینی میخوام بگم اگر هم قراره اجر، ثواب یا نتیجۀ کارمونو ببینیم به تناسب نیتمون و سختی کارمون خواهد بود. نیت من اون موقع بیدار شدن برای نماز بود، الان مغزم خودبهخود دستور بیدارباش میده. ینی تو خونه موندن من در دورۀ رضا خان همچین اجری هم نداره و فکر هم نمیکنم روی شخصیت و نفسم اثر خاصی بذاره و باعث رشد روحیم بشه. ولی برای اون دختری که دوست داره بیرون باشه خیلی ستمه این خونه موندن. یا برای منی که از وقتی یادمه همۀ اکانتام از ایمیل و فیسبوک و وایبر گرفته تا همین تلگرامش عکس داشت و عکس خودم بود و اتفاقاً عکسهای خوشگلم هم بود و بهترینشون بود، عکس نذاشتن برای پروفایل این اکانتها به احترام حرف کسی دشوارترین کار ممکن بوده و هست. حال آنکه ممکنه برای بقیه موضوعیت و اهمیت نداشته باشه عکس گذاشتن یا نذاشتن. به هر حال هر کسی خودش میدونه انجام دادن یا ندادن کدوم کارها براش سخت یا آسونه. و بهنظرم هدف از خلقت و وظیفۀ ما تو زندگی درآوردن پدر نفسمون و بیچاره کردن اونه. این مبارزه با دلخواهها رو هم از حرفای آقای پناهیان که بازم فایلهاشو دوستم گاهی برام میفرسته استنباط کردم. خلاصه اگه مرجعتون منم که میگم تا میتونید به خودتون سخت بگیرید که به قول حافظ «نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست».
یکی از دوستان کامنت گذاشتن که «تاکید نماز جماعت برای خانمها نیست. خانمها اتفاقا بهشون توصیه شده برای این مواردی که حالا به اون صورت ضروری نیست، از خونه بیرون نرن. بدون این که البته منعی هم شده باشه. ولی توصیه است.». من نمیدونستم اینو. ولی وقتی همچین چیزایی میشنوم راغب میشم پاشم برم مسجد :)) الانسان حریص علی ما مُنع :|
یه چیز دیگه هم که تو کامنتا سرش بحثه سختی کشیدن و چرایی و چگونگیشه. همونطور که گفتم، کار سخت برای هر کس تعریف خاص خودشو داره. برای من بهشخصه حجاب داشتن سخته. رعایت حد و حدود ارتباط با نامحرم سخته. اینطور نیست که بهراحتی به این اصول پایبند باشم. کلی کلنجار میرم با خودم سر همین چیزایی که شاید برای بعضیا عادی شده.